پرسش مهمی که بی پاسخ مانده است!

دشمن و دوست اتحاد شوروی، هنوز درآستانه 29مین سالگرد فروپاشی آن(26 دسامبر)، در برابر این پرسش که: 
"گارباچف" آخر چگونه توانست این امپراتوری بزرگ را به نابودی کشاند"؟ از ارائه پاسخی که حتی بتواند خودشان را هم راضی کند، عاجزند. 
علت هم چیزی نمی تواند باشد جز آن که: برای یافتن جواب قانع کننده به این پرسش، به صفحاتی از کتاب"نبرد قدرت ها" باید مراجعه کرد که سفید هستند. وهیچ قدرتی هم تمایل به مرئی شدن خطوط این بخش از کتاب ندارد. 
 باز گردیم به پرسش. از حامیان سرمایه داری جهانی بپرسید: 
" این حزب کمونیست ا.ش که به گفته شما تبلور خودکامگی و دیکتاتوری بود و هنوز هم از آن چنین یاد می کنید،چگونه در درونش، به کسی چون "گارباچف" محبوب شماو برنده "صلح نوبل" اجازه رشد داد؟ 
شما که سیاست های اورا خوب و مطابق با استانداردهای دمکراتیک می دانید، چه توجیهی برای این واقعیت دارید که همین ح.ک مورد نفرت شما بود که به او آن قدر آزادی عمل داد که حتی به آرزوی محال تان هم برای فروپاشی شوروی جامه عمل پوشاند؟ 
ح.ک.ش با این حساب ،نه یک ارگان دیکتاتوری بلکه برعکس دمکراتیک ترین سیستم کشورداری درجهان بوده است. 
شما که خود به "برنی سندرز" ها هم اجازه حتی کاندید ریاست جمهور شدن نمی دهید، چرا اعتراف نمی کنید که درح.ک.ا.ش ، بنا به تعاریف خودتان ، بسیاربیشترازاحزاب آمریکا دمکراسی وجود داشته است؟  
من شک ندارم که حتی یک مفسر سیاسی غرب گرا هم نمی تواند این تناقض را حل کند. 
و اما همین پرسش را باید این گونه از دوستان ا.ج.ش (یعنی هم قطاران خودم) پرسید: 
شما که تا یک روز پیش از فروپاشی شوروی، دیکتاتوری پرولتاریا را در آنجا مستقر می دیدید و آن را بهترین نوع حکومت مردم بر مردم می نامیدید، بگویید که آن مردم یا تبلور قدرت آن ها در ح.ک، چرا اینچنین راحت و بی دردسر، همه اهرم های حکومت را در سینی گذاشت و به "گارباچف" تقدیم کرد؟  
نه این که ندانم در این باره چه گفته می شود، بلکه همانطور که گفتم، خود گویندگان را هم توجیهاتشان قانع نمی کند. 
فراموش نکنید که رهبری"گارباچف"را ،"آندره گرامیکو"، باتجربه و صادق ترین عضو هیئت سیاسی پیشنهاد کرد. یعنی این که: "اعضای حزب! ما هیچ چاره دیگری جز این انتخاب پیش رو نداریم"! 
(قبلانظرم را در این باره به صورت مفصل درمطلبی با عنوان "آیا گارباچف خائن بود"؟ نوشته ام). 
 
بخش بزرگی از جدال وبده بستان قدرت ها همیشه پشت پرده صورت می گیرد. 
این فعل و انفعالات زمانی "میدانی" شده و به درگیری نظامی منجر می شود که برسر موضوعی توافق حاصل نشود. 
به بیان دیگر،پیاده های این صفحه شطرنج یعنی مردم، پس از وزن کشی های دور از دید مهره های سنگین، وارد قربانگاه می شوند. از این رو هرچه کمتر واقعیات را بدانند، وظایف سربازی خود را بهتر انجام می دهند. 
"بحث سیاسی" فاقد آنچنان ابزار و افق دیدی است که من و شما را از"پس پرده" با خبر کند. 
روزنه ها را هم به روی ما بسته اند. 
"سرک" ی هم اگربه کمک حدس و گمان بخواهیم به آن سو بکشیم ، چماقی به نام "توهم توطئه"، بر سرمان کوبیده خواهد شد.
                                                           

هیچ نظری موجود نیست: