تاثیرات تجاوز آمریکا و اسرائیل برآینده سیاسی ایران:

 

 طرح امریکا و اسرائیل در حمله به کشورمان با شکست فاحش روبرو شد. زیرا به اهدافش یعنی از بین بردن قدرت بازدارندگی و نابودی توان هسته ایران نرسید. 
این شکست که با برباد رفتن تدارکات عظیم چند ساله دشمن برای ایجاد آشوب و درگیری داخلی همراه بود، پی آمدهای مهمی دارد که به برخی از آن ها اشاره می شود: 
تجاوزاخیراسرائیل و آمریکا به کشورمان  واقعه مهمی است که همچون کودتای 28 مرداد، برای همیشه در حافظه تاریخی مردم ما باقی خواهد ماند. 
 مردم ایران که این چند روز امکان سوریه و لیبی و عراق شدن کشورمان را با پوست و گوشت لمس کردند، اینک نه از زاویه دید حاکمیت بلکه با نگاه خود و بیش از پیش، آمریکا و اسرائیل را دشمن تمامیت ارضی و امنیت کشورمان میدانند. 
شرکت فعال رضا پهلوی در حمله بیگانه به خاک وطن، نقطه پایان خیانت آلوده ای بر کارنامه پهلوی ها گذاشت و او را برای همیشه ازصحنه سیاسی بیرون کرد. 
شکست طرح حمله به ایران، مهم تر ازهمه درعرصه موقعیت وروابط خارجی کشورمان موثر است: 
این رخداد به نزدیک تر شدن مناسبات ایران با روسیه و چین و همکاری های علنی آن ها در زمینه نظامی منجر خواهد شد. 
روسیه و چین پس ازاین با دستی بازتر ازبرنامه هسته ای ایران، تا رسیدن به توان بازدارندگی حمایت خواهند کرد. 
همین الان انتقادات رسمی وزارت خارجه روسیه از "ان پی تی" بخاطر لو دادن امکانات ایران، چراغ سبزی به تصمیم مجلس ج.ا برای تعلیق همکاری با این سازمان می تواند باشد. 
 روسیه و چین ، احتمالا بر پایه غیرقانونی بودن تجاوز مطابق قوانین بین المللی، زمینه هایی برای دورزدن تحریم های اقتصادی فراهم خواهند کرد. 
عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد!

توطئه دشمن ناکام ماند!

ترامپ درخواست آتش بس کرد. بدین ترتیب توطئه دشمن متجاوز در این مرحله ناکام ماند.

تجاوز دشمن به اهداف خود نرسید زیرا با وجود نارضایتی های بسیار از شیوه اداره کشور، بخصوص در زمینه آزادی های فردی، هم میهنان با حفظ وحدت ملی و همگام با سلحشوران، مانع تحقق برنامه جنگی دشمن شدند.

هیچ معجزه ای نمی توانست چنین حماسه ی از همبستگی ملی خلق کند.

حال نوبت مسئولین نظام است که با تجدید نظر اساسی در تنگ نظری ها، بعد از این علایق تک تک مردم این سرزمین را نمایندگی کنند.

سرنگونی ج.ا خوابی است بی تعبیر!

تصمیم حمله غافلگیرکننده به ایران را احتمالا با این تحلیل به خورد ترامپ دادند که گویا می توان در مرحله بعد از آن از نارضایتی مردم ایران استفاده کرد و حکومت را سرنگون نمود. چرا؟ 
زیرا برنامه هسته ای ایران را یا با بمباران اتمی، با حمله زمینی و یا با جابجایی قدرت می توان از بین برد. 
در اینجا سناریوی استفاده ازنیروی زمینی آمریکا که بر طالبان هم فایق نیامد، مسلما منتفی است. بمباران اتمی هم عواقب غیرقابل پیش بینی برای آمریکا و جهان دارد. 
پس باید برای سرنگونی کسی مانند رضا پهلوی و مجاهدین خلق را که تعهد سپره اند، در صورت به قدرت رسیدن ،مطابق میل اسرائیل عمل کرده و برنامه هسته ای را هم تعطیل کنند، وارد معادلات کرد. 
انسجام و وحدت مردم وروشنفکران و نخبگان جامعه در همین چند روز، نشان داد که حتی اگر مولفه های اصلی و ضروری "رژیم چنج" هم فراهم بود، باز هم این طرح نتانیاهو در ایران عملی نمیشد. 
از مهمترین عوامل سرنگونی حکومت ها، در کنارضعف و عدم یکپارچگی نظامی ، سیاسی و اجتماعی، اجماع نسبی بین المللی برعلیه آنهاست. و ج.ا درچنین وضعیتی قرار ندارد. 
در کنفرانس جی 7 حتی مکرون که کشورش متحد آمریکاست ، با تعجب و اعتراض به اعلام برنامه سرنگونی ج.ا از طرف ترامپ واکنش نشان داد. 
ج.ا ولی متحدان استراتژیکی چون چین ، روسیه و دوستان اتمی مانند پاکستان و کره شمالی دارد. و تفاوتش تنها در همین مورد با عراق، لیبی و سوریه در آن است که آن ها فقط با یک قدرت بزرگی که گرفتار مسائل خود است، یعنی روسیه هم پیمان بودند. 
ج.ا ولی نه فقط برای روسیه بلکه از نظر اقتصادی و مهمتر از آن به لحاظ جغرافیای سیاسی برای ابرقدرت جوان چین نیز اهمیت حیاتی دارد. 
حال با وجود درماندگی اسرائیل و نیاز روزافزونش به کمک های مستقیم نظامی آمریکا در حمله به ایران، اگر چنین حمله ای محدود و کوتاه مدت برآورد نشود، بعید است که عملی گردد. 
در چنین شرایطی شاید بتوان تصور کرد که چین و روسیه برای وارد کردن ضربه کاری به آمریکا در منطقه، او را به گرداب درگیری با ایران بکشانند. ولی مشکل بتوان فکر کرد که این دو قدرت بزرگ که با وجود رقابت های ژئوپلتیکی با یکدیگر، درست بخاطر مبارزه با هژمونی آمریکا با هم متحد شده اد، هردو پشت ج.ا را خالی و یا بر سر آن معامله کنند.
زنهار!  ای اهریمن پلید:




نتانیاهو و ترامپ قمار حمله برق آسا را باختند!


با حمله غافلگیرانه دو روز پیش اسرائیل بیم آن می رفت آنطور که آن ها می پنداشتند ابتکار عمل نظامی از ایران گرفته شود.
آن ها یقین داشتند که با ضربات اول دیگرتوانی برای پاسخ متقابل ایران باقی نمی ماند.
ایران ولی با وجود ترور سران نظامی، همان روز دست به عملیات علیه متجاوز زد.
حمله برق آسا اگر درجنگ به اهدافش نرسد، حمله کننده را دچار مشکل خواهد کرد. و این وضعیتی است که اسرائیل اینک بدان گرفتار است.
دشمن توان درگیری طولانی را ندارد ولی آرایش نظامی ایران برای جنگ فرسایشی طراحی شده است.
اینک به نظر میرسد که ترامپ و نتانیاهو قمار زدن ضربه کاری و کشاندن ایران از موضع ضعف به میز مذاکره را باخته اند و چاره ای نخواهند داشت تا با تلاش های دیپلماتیک و درخواست آشکار و پنهان میانجیگری از این و آن ، خود را از مخمصه برهانند.

توصیه ای به طرفداران آمریکا!


از روشنفکرانی که به جای حمایت از ایجاد "جهانی چند قطبی"، که عادلانه تر است، از تداوم هژمونی آمریکا حمایت می کنند، باید پرسید: 
مگر نه این که آمریکا و ناتو، سالیان سال، خستگی ناپذیر و قدرتمندانه ، مشغول شخم زدن جهان در جهت مورد نظر شما هستند؟ 
خوب در چنین  شرایطی   چرا شما بجای قوی کردن رگ های گردن و صرف انرژی جهت قلع و قمع مخالفان آن ها، با خیال راحت به مرخصی سیاسی نمی روید؟ 
ما را که می بینید جانب ضعیف را گرفته ایم. وگرنه آمریکا را با این "هیمنه"، به جیغ و داد من و شما چه نیازی است؟ 
نکند احساس خطر کرده ، می ترسید که آرزوهایتان در زیر گرد و غبار زورآزمایی های امروز جهانی دفن شود؟!

فرود پهپاد در "زاگرب" و نگاهی به یک حادثه تاریخی!

هنگامی که شوروی در دهه 80، یه دنبال برتری نظامی غرب، گام به گام به سمت فروپاشی می رفت، حادثه ای رخ می دهد که به شکلی طعنه آمیز، اقتدار ابرقدرتی آن را به سخره گرفته، عدم اعتماد مردم و هم پیمانانش را افزایش داده وبه تسریع فروپاشی کمک می کند: 
در28 مای 1987یک هواپیمای تفریحی به خلبانی یک جوان آلمانی به نام Mathias Ruts وارد مرزهای هوایی به شدت کنترل شده شوروی می شود و پس از طی مسافتی طولانی درنزدیکی کاخ کرملین به زمین نشسته و خلبان تا رسیدن مامورین انتظامی بین مردم اعلامیه صلح و دوستی پخش می کند. 
مخاطب این حادثه همچنین رهبری شوروی بود که هنوز در مقابل برخی از خواسته های غرب مقاومت می کرد: "ما می توانستیم بجای اعلامیه ، بمب برای نابودی کرملین با خود بیاوریم"! 
خلبان اندکی پس ازدستگیری به درخواست هلموت کهل از گارباچف آزاد می شود. او اینک در استرالیا زندگی می کند و تا کنون حاضر نشده است راجع به این موضوع با خبرنگاران گفتگو کند. 
"وزگلاد"(نشریه روسی)-11 مارس2022: "... امروز صبح پلیس کرواسی از فرود پرنده ناشناس در پایتخت این کشور خبر داد... دوچتر نجات نیز درآن نزدیکی یافت شده است". 
 دیرتر در گزارشات مشخص گردید که این پرنده، یک پهپاد توپولوف قدیمی ساخت شوروی، به طول 7متر و وزن 6 تن، متعلق به ارتش اوکرایین بوده که پس از عبور از آسمان دو کشور دیگر ناتو یعنی رومانی و مجارستان و بعد از اتمام سوخت در "زاگرب" پایتخت کرواسی فرود آمده است. 
"میلانوویچ"، رئیس جمهور کرواسی با خشم می پرسد:" چگونه ممکن است که یک هواپیمای قدیمی ، بیش از یک ساعت در آسمان کشورهای ناتو رهگیری نشود"! 
عواقب و پیام این رویداد نیز مشخص است: 
حتی اگر فرض کنیم که روسیه هم دربرنامه ریزی چنین حادثه ای دخالت نداشته است، در هر حال ناتوانی نظامی ناتو در کنترل حریم هوایی کشورهای عضو ، آن هم در چنین شرایط بحرانی، یک شکست نظامی و حیثیتی به حساب این پیمان واریز و جنبش ضد ناتو در اروپا را تقویت می کند.
                                                                                     

روسیه به کجا می رود؟

 

 تحریم های اقتصادی غرب موجب ورشکستگی "اولیگارش" های روسیه شده، بخش دولتی را تقویت و سیستم سیاسی را هم به سمت دولتی متمرکز و قوی ترهدایت خواهد کرد. چیزی شبیه به شوروی سابق و یا چین کنونی. 
چنین شرایطی در داخل دست روسیه را باز می گذارد تا با پشتوانه سلاح های پیشرفته خود تلاش کند تا شکست های ناشی از برتری نظامی 30 ساله غرب را به تدریج و گام به گام جبران نماید. 
این بار ولی وجود یک قدرت اقتصادی بزرگ همچون چین در کنار روسیه، می تواند از تکرار تجربه فروپاشی شوروی جلوگیری کند. 
به زودی شاهد تشدید اختلاف نظر غربی ها باهم ،در مورد شیوه تعامل با روسیه خواهیم بود. 
کنفرانس دیروز پوتین با مسئولین اقتصادی روسیه نشان می دهد که این کشور از مدت ها پیش خود را برای تحریم هایی اینچنین و یک رویارویی بزرگ آماده کرده بود.

آنچه "گرگور گیزی"، در باره اوکرایین گفت!

 

درست 8 سال پیش در چنین روزهایی، اندکی پس از کودتا در اوکرایین و هنگام بحث در مورد تحریم روسیه بخاطر الحاق مجدد "کریمه"، "گرگور گیزی"، چهره سرشناس چپ آلمان ، در مجلس آلمان و در حضور آنگلا مرکل و اشتاین مایر، مطالبی در مورد روسیه و اوکرایین بیان می کند که دوراندیشی و درایت او را نشان می دهد. 
بخش هایی از سخنان "گیزی" چنین است:
"... گارباچف در سال 1990 ایده "خانه مشترک اروپا"، با انحلال پیمان ورشو و ناتو را مطرح کرد. پیمان ورشو منحل شد، ناتو ماند و از یک پیمان دفاعی به سازمانی مداخله گر تبدیل گردید. 
هنگام وحدت دو آلمان ، وزیرخارجه وقت آمریکا و آلمان در دیدار با گارباچف، گفتند که ناتو در آینده به سمت شرق گسترش نمی یابد.این قرار نقض  و ناتو به شدت به سمت مرزهای روسیه کشیده شد. 
روبرت گیتس، وزیر دفاع پیشین آمریکا، طرح غرب برای کشاندن اوکرایین به ناتو را "تحریک شدید" روسیه نامید. توجه کنید! این را من نمی گویم.بلکه وزیردفاع آمریکا می گوید. 
بعد با وجود اعتراض روسیه شروع کردیم به استقرار راکت در لهستان و چک. 
ناتو صربستان را بدون این که به کشور دیگری حمله کرده باشد و بدون مجوز شورای امنیت سازمان ملل، بمباران کرد. 
بعد ما از جدایی "کوزوو" از صربستان ، حمایت کردیم. همان موقع من گفتم که این جعبه پاندورایی است که گشوده شد. خوب امروز ساکنین "کریمه" درست همان کار را کردند.( در کریمه برخلاف کوزوو رفراندوم با اکثریت مطلق، برگزار شد)...
تا کنون هیچ وزیر خارجه اتحادیه اروپا سعی نکرده است با روسیه در مورد تضمین امنیت دوجانبه گفتگو کند...
بعد گذاشتیم تا آن وضعیت "میدان" در اوکرایین ، با تعداد زیادی کشته  و شایعات فراوان (درمورد عاملان) رخ دهد. 
در میدان نیروهای دمکرات  و همچنین  "فاشیست" ها حضور داشتند که مستقیم و غیر مستقیم از حمایت غرب برخوردارند...
سپس  پارلمان اوکرایین بدون اکثریت قانونی و با حضور نیروهای مسلح، دولت را برکنار می کند. 
در کیف قانون اساسی زیر پا گذاشته شد، خوب در "کریمه" هم همینطور. ما ولی هردو را محکوم می کنیم. 
دولت جدید بلافاصله از طرف غرب به رسمیت شناخته شد.
در این دولت معاون رئیس جمهور، وزیر دفاع ، وزیر کشاورزی و وزیر محیط زیست "فاشیست" هستند.
رئیس شورای امنیت ملی اوکرایین، پایه گذار حزب فاشیستی "سوابودا" است. 
فاشیست ها الان در آنجا غالبند و بخصوص بخش های امنیتی را در اختیار دارند. 
این حزب روابط نزدیک با احزاب فاشیستی کشورهای اروپا و آلمان دارد. 
این مایه شرمندگی است که ما با چنین کسانی مذاکره می کنیم. 
حالا هم می خواهید روسیه را تحریم کنید که من فکر نمی کنم روی پوتین تاثیری بگذارد. بلکه برعکس موجب حاد شدن اوضاع خواهد شد. 
ما باید روسیه را خاطر جمع کنیم که اوکرایین به ناتو نمی پیوندد. 
امنیت در اروپا نه برضد روسیه ، نه بدون روسیه، بلکه با روسیه امکان پذیر است".

سارا واگن کنشت: این بحران را چه کسی به اروپا تحمیل کرد؟

 

سارا واگن کنشت، شخصیت سیاسی چپ آلمان در تازه ترین اظهاراتش پیرامون بحران اوکرایین چنین می گوید:
"احساس می کنیم که در جنگ هستیم. 
کشور ما آلمان پس از این می بایست سالانه 70 میلیارد یورو، یعنی 2درصد درآمد ناخالص ملی خود را به ناتو بدهد. این مبلغ 20 میلیارد یورو بیشتر از سهم همیشگی آلمان است. تازه مبلغ بزرگ 100 میلیارد یورو هم ، به عنوان صندوق ذخیره ، در نظر گرفته شده است. 
پول هایی که باید صرف بهداشت ، آموزش، رفاه و بازسازی اقتصاد گردد، اینک  به بهانه بحران اوکرایین برای نظامی گری هزینه می شود. 
از طرف دیگر تحریم های روسیه ، نه فقط به مردم عادی این کشور(نه اولیگارشی و مسئولین)، بلکه همچنین به مردم عادی آلمان که از تورم و افزایش قیمت های کنونی هم تحت فشار هستند، آسیب بیشتری می رساند. بمب پوتین به روی اوکرایین بهانه ای شد تا طرح چنین مسائلی در آلمان ممنوع شود. وگرنه به "نوکر پوتین" و "خائن به وطن"بودن متهم خواهی شد. 
 کسانی را که این چند ساله در آلمان خواهان بهبود رابطه با روسیه بودند ، امروز"ساده لوح" می نامند و حتی آن ها را در حمله به اوکرایین، مقصر معرفی می کنند. افرادی هم که برای حل بحران، راه مذاکره و گفتگو را پیشنهاد می کنند، مورد خشم این و آن قرار می گیرند. 
می گویند که با متجاوز نباید مذاکره کرد. بلکه می بایست روسیه را ویران کرد. این عینا کلماتی است که "فون در لاین"، رئیس اتحادیه اروپا و "بربوک" ، وزیرخارجه آلمان به زبان آورده اند. 
بدین ترتیب حمله روسیه به اوکرایین ، سیاست های داخلی آلمان را هم تغییر داد. 
روسیه هم زیر این فشارها ، دیر یا زود اروپا را رها کرده به سمت اتحاد با چین و احتمالا هند می رود و دیگر مجبور نخواهد بود که گاز به اروپا صادر کند. 
در حالی که کارشناسان نظامی شانسی برای پیروزی نظامی اوکرایین بر روسیه نمی بینند، خیلی ها اینجا برای ارسال تجهیزات مدرن به اوکرایین هورا می کشند. بدین ترتیب با ارسال اسلحه بیشتر، بجای یافتن راه حل های سیاسی، به کشته شدن انسان های بیشتر و تداوم درگیری کمک می شود. 
این سیاست زیرشعار "همبستگی با اوکرایین"، در واقع به دنبال سود هرچه بیشتر برای سازندگان اسلحه است. 
پس از جنگ سرد،آمریکا برای تحکیم هژمونی جهانی خود، تلاش کرد تا روسیه را از اروپا بیرون کند. آن ها علنا گفتند که نباید گذاشت تا تکنولوژی اروپایی به منابع روسی دسترسی داشته باشد. چنین اتفاقی همیشه برای آن ها یک تهدید اقتصادی و ژئوپلیتیک محسوب می شد. 
من آرزو می کردم که در مقابل همه آن جنگ هایی که با دروغ آغاز شد، مانند جنگ عراق، افغانستان، لیبی، سوریه و حتی در همین وسط اروپا یعنی بمباران بلگراد، مانند این جنگ اوکرایین، شاهد اعتراض و واکنش می بودیم. 
هیچ جنگی روی جنگ های دیگر را نمی تواند سفید کند. پس نباید فریب کسانی را خورد که مانند بایدن در هریک از این جنگ ها به نوعی نقش داشته و حالا خود را خیرخواه ما جا می زند. 
روسیه بارها در مورد پیوستن اوکرایین به ناتو هشدار داد و خواهان توقف نزدیکی و ادغام نیروی نظامی آن درناتو شد. 
اوکرایین هرچند رسما به ناتو نپیوسته بود، ولی ادغام نیروهایش در این پیمان صورت می گرفت. این کشور چندین مانور نظامی مشترک با ناتو برگزار کرد و بیش از دوهزار کارآموز نظامی آمریکا در آنجا بودند. روسیه مدام در این مورد اعتراض می کرد. 
غرب اگر واقعا به دنبال بحران نبود ، این روند را متوقف می کرد. 
امروز صحبت از مردم اوکرایین و یافتن راه حل هایی برای جلوگیری از قربانی شدن آن هاست. 
صحبت بر سر وظایف ما برای جلوگیری از تقابل احتمالی ناتو و روسیه و فاجعه ای بزرگتر است.
اعتراف می کنم که هیچگاه به اندازه امروز از خطر بروز جنگ نمی ترسیدم. 
باید بجای احساسات از عقلمان استفاده کنیم و اجازه ندهیم که از ما برای رسیدن به اهدافشان استفاده کنند. 
باید بپرسیم که این اوضاع به سود کیست و چه کسی و به چه منظوری آن را بوجود آورده و چگونه می توانیم از این وضعیت بسیار خطرناک خارج شویم"؟

کدام ایرانی و چرا از آمریکا و یا روسیه دفاع می کند؟

 ایرانی ها را به لحاظ مواضع شان پیرامون بحران اوکرایین، می توان اینگونه تقسیم کرد: 
1- افراد در آرزوی سرنگونی ج. اسلامی ، با چنین باوری که تضعیف موقعیت استراتژیک روسیه در جهان، به ضعیف شدن ج.ا هم می انجامد، اینک دوست دارند که روسیه در باتلاق اوکرایین زمین گیر شود. 
این گروه شامل مردم عادی ناراضی وبدون خط سیاسی و نیز برخی "چپ" ها، مجاهدین و سلطنت طلب های تاریخ مصرف گذشته است.همه این ها در حالی که می توانند به لحاظ تاریخی و نظری دلایل موجهی در مخالفت با آمریکا داشته باشند ولی بخاطرعناد غریزی با ج.ا ، می پندارند که باید در جهان، جانب آمریکا را بگیرند. 
2- مخالفان دیگر روسیه ،اصلاح طلبانی اند که با هدف هموار کردن روابط نزدیک با آمریکا ، معتقدند که در عرصه نبرد ژئوپلیتیک و تبلیغاتی این قدرت علیه روسیه و چین نیز می بایست فعالانه شرکت کنند. 
 این ها ولی برخلاف گروه اول، ازعقلانیت سیاسی و درک ضرورت توجه به توازن نیرو، در عرصه داخل و خارج برخوردارند.
3- حامیان عقیدتی و سیاسی جمهوری اسلامی با توجه به روابط استراتژیک کشورمان با روسیه، از این قدرت در مقابل رقبای غربی آن حمایت می کنند. 
 4- کسانی که جهانی چند قطبی را به هژمونی مطلق آمریکا ترجیح می دهند و دوستی با دوقدرت چین و روسیه را بخاطر داشتن منافع مشترک منطقه ای، برای کشورمان مفید می دانند، از روسیه در مقابل تهدیدات و تبلیغات آمریکا و ناتو حمایت می کنند. 
با درنظرگرفتن آنچه گفته شد ، فکر می کنم که لیست کردن خوبی و بدی های آمریکا و روسیه از طرف افراد گروه های فوق،عمدتا نه به منظور کشف حقیقت، بلکه برای توجیه باور خود صورت می گیرد. 
 با این حال حمله به روسیه و چین و همزمان دفاع از آمریکا و ناتو، کاری که تعداد زیادی از هموطنان ما، از جمله برخی اصلاح طلبان بدان مشغولند، بدون نادیده گرفتن و زیرپا گذاشتن ارزش های اخلاقی وتعهد به راستگویی، ناشدنی است. 
 با این تحلیل که:غرب برنده نهایی نبرد بر سر نظم جهانی است، شاید  بتوان به این نتیجه رسید که روابط استراتژیک با آن بهتر است، ولی از دل چنین چیزی جواز نادیده گرفتن و چشم بستن به روی جنایات آن بیرون نمی آید. 
 درخاتمه به عنوان یک ایرانی طرفدار جهانی چندقطبی، از جدی ترین مخالفین روسیه و حامیان آمریکا، یعنی همین اصلاح طلبان می پرسم: 
آیا واقعا جنایات آمریکا را می توان با  سیاست های نادرست روسیه تاخت زد و به ناراحتی وجدان دچار نشد؟ 
آیا این روسیه و چین بودند که با سیاست "خاورمیانه جدید" خود در پی تجزیه کشورمان برآمدند؟ و آیا با ضعیف شدن آن ها، اجرای این طرح  بار دیگر در دستور کار آمریکا و اسرائیل قرار نخواهد گرفت؟ 
رهبران اصلاح طلب در صورت مسکوت گذاشتن چنین خطراتی، مسئول عواقب آن خواهند بود.

منطق روسیه به زبان ساده!

 

پسرم می پرسد: چرا اوکرایین نباید حق داشته باشد که عضو ناتو شود؟ مگر مثلا  ما می توانیم به همسایه مان بگوییم که با چه کسی نباید رابطه داشته باشد و یا چه وسایلی در خانه نگاه دارد؟ 
جوابش دادم: اگرهمسایه ما کسی را که در شهری دیگر زندگی می کند وبا ما پدرکشتگی دارد به خانه خود آورده تا با دوربین منزل ما را رصد  و نیز مواد منفجره خطرناک در کنار دیوار مشترکمان کارگذاری کند وما را با آن بترساند تا مجبور شویم به حرفش گوش کنیم،  آنگاه ما دیگر احساس امنیت نخواهیم داشت. 
مطابق توافقات بین المللی،  هیچ کشوری حق ندارد امنیت خویش را  به قیمت نا امنی برای دیگری تامین کند. 
حال آن که کشورهای ناتوی همسایه روسیه ، به قیمت ناامنی خود ، روسیه را هم نا امن می کنند. 
روسیه بارها به همسایگان  و دیگر کشورهای اروپایی گفته است که اگرنگران امنیت خود هستید، بیایید تا با یکدیگر پیمان تضمین امنیتی امضا کنیم. بدین طریق در هزینه های نظامی هم صرفه جویی می کنیم .
خوب این که به نفع اروپاست. 
ولی البته به نفع آمریکا و انگلیس که قصد نابودی روسیه و تسلط بر منابع طبیعی آن را دارند، نمی تواند باشد . 
از این رو این دو به روی کارآمدن سیاستمدارانی در اروپا کمک می کنند که به جای درنظرداشتن منافع کشورشان، به ناتو بپیوندند و در جهت علایق استراتژیک آنگلوساکسون عمل کنند.