دکترجامعه شناس فرهنگ هلاکویی، مشاورازدواج و خانواده وتعلیم و تربیت کودکان ، بخاطر روشنگری های ارزشمند درزمینه روانشناسی، لااقل در بین ایرانیان خارج از کشور چهره ای شناخته شده است.ولی بسیاری را عادت برآن است که اگر کسی را به زیور هنری آراسته دیدند ، امامزاده اش کنند و بر سر وگردنش دخیل بندند و علاج گری و درمان بواسیر را هم از او طلب نمایند. این که من و شما بخاطر تنبلی فکری دوست داریم ،"کمی فن حریف" را"همه فن حریف" ببینیم و از او "کرامات" بیش از توانش تمنا کنیم،تا بتوانیم با اتکا به فرمول های آماده او،دکان تفکرخودمانرا با خیال راحت تخته نماییم ،به تدریج چنین کسی را به باورنوعی"مرجع تقلید بودن" ،گرفتار خواهیم کرد. دکترهلاکویی نیز مدتهاست که با طیب خاطر ردای مرجعیت به تن کرده است و در حالی که در حرف، قبول هر" ایدئولوژی" را به خوردن مرغ پخته با امعا واحشایش تشبیه می کند، نظام فکری خود را به مثابه یک "ایدئولوژی"بی کم وکاست، به خورد دیگران می دهد.
دکتر هلاکویی مدعی است که سال ها قبل از انقلاب، وقوع آن را پیشبینی کرده بود. حال اگر پیشگویی های اخیر ایشان را در رابطه با سیر تحولات ایران، که در آرشیو صوتی برنامه هایشان موجود است مبنا قرار دهیم، به این نتیجه می رسیم که دکتر جوان آن زمان ، تنها ممکن است به مصداق "...به غلط بر هدف زند تیری" ، چیزی شبیه انقلاب پیشبینی کرده باشد و نه ازروی"کرامات" ویا دانشی که فقط در انحصار او و نه هیچ کس دیگری در دنیا قرارداشته است! بلافاصله پس از ناآرامی های انتخابات ریاست جمهوری 1388، دکتر هلاکویی به کرات در پاسخ به این پرسش که آینده سیاسی ایران چه خواهد شد ، فرمودند که مطابق اصول بدیهی جامعه شناسی، که گویا فقط ایشان از آنها آگاهند، از سه ماه تا حداکثر یکسال ، تحولات عمیقا اساسی در ایران رخ خواهد داد وج.ا.سرنگون خواهد شد. حال از جناب دکتر سوال کنید که آیا ایشان پس از گذشت دوسال ، ذره ای هم در درستی این "احکام مسجل ومحتوم "، شک نکرده است که همچنان به صورتی حیرت آور و بدون آن که به روی خود بیاورد، "ضرب الاجل" های تازه برای آینده جنبش تعیین می کند ؟
ازآن هم جالب تر، موضع گیری های دکتر هلاکویی در مورد "تحولات خاورمیانه" است: پس ازشروع ناآرامی ها در مصر، دکتر هلاکویی دربرنامه رادیویی "رازها ونیازها" ، بالحنی نگران ، رسانه های آمریکا را به بزرگنمایی تظاهرات مصر، با اهدافی برنامه ریزی شده برای بدبین کردن مردم آمریکا و جهان نسبت به دولت مصر، متهم کرد. واینکه گویا از مصر نباید انتظار داشت که سوئیس و سوئد باشد.( پس جمهوری اسلامی هم حق دارد!) واز جمله گفت :"..اگر برنامه ای هست من نمیدانم ولی اگر برنامه ای نیست ، من تعجب می کنم که کشورهای غربی چرا این گونه جانبداری می کنند ".در پایان هم در تایید سخن شنونده که مواضع ضد مصری را با اقدامات کارتر برای سرنگونی شاه مقایسه کرده بود، گفت که :"بله ما مارگزیده ایم و حق داریم از ریسمان سیاه و سفید بترسیم" .
دکتر هلاکویی، اگرهم با درگیری های ژئوپولیتیکی آشنانباشد، درست برخلاف آنچه از روی کم لطفی وانمود می کند، می داند که سرنگونی شاه ،بدون توافق قدرت بزرگ پشت سرش صورت نگرفته است.(اعترافش به ترس از ریسمان هم همین را تایید می کند ویادش میرودکه همیشه دیگران را بخاطرموثردانستن موضعگیری های آمریکادر سقوط شاه مسخره میکرد.) وحشت او از آنچه بر سر حسنی مبارک می آمد ، آن بود که مبادا آمریکای عزیزش در پی بحران های مالی ، "وا " داده و همچون مورد ایران ، جا را برای رقیب خالی کرده است. این اشتباه را خود من هم در ابتدای تحولات مصر مرتکب شدم که در نوشته ام با عنوان "پروسترویکا به سبک اوباما"، منعکس است. با این تفاوت که من عقب نشینی ظاهری آمریکا را ، حقیقی پنداشته وبه فال نیک گرفتم ولی هلاکویی از آن به وحشت افتاده بود.
پس از چندی، با آغاز حمله آمریکا و ناتو به لیبی و فشار به سوریه ،وقتی همه مطمئن شدند که اوضاع مصر قرار نیست از کنترل آمریکا خارج شود، دکتر هلاکویی هم با برطرف شدن نگرانیش، دیگر درجانبداری از " انقلابات خودجوش"!(به گفته خودش)، سر از پا نمی شناسد و پیوسته سعی دارد مردمی و همه گیر بودن آن ها را به اثبات رساند. (درست برخلاف روزهای اول که می گفت : تظاهرات در مصر کوچک و کم جمعیت است و این رسانه ها هستند که از کاه ، کوه می سازند).دکتردر پاسخ به شنونده ای که همان حرفهای ماه قبل خودش ، در مورد توطئه مطبوعات و برنامه ریزی قدرت ها در تحولات منطقه را بیان می داشت ، با لحنی استهزاءآمیز و قطعی، از بی تاثیر بودن این عوامل در تحولات کشورها داد سخن می دهد ومی گوید : "...من مجبورم برای این که در رسانه های فارسی این چیزها گفته می شود عرض کنم که تحولات خاورمیانه ، کشورهای غربی، به ویژه آمریکا(!) را غافلگیر کرد. یعنی این که می گویند این ها طرح ریختند و برح ریختند .. .دوستی میگفت پس چگونه این کشورها همه باهم شلوغ شد.یعنی چه؟ اصلا از مشخصه رفتار جمعی خود جوشی و خودبخودی شه... ما واقعا یک زمینه "تئوری توطئه" داریم .حالا اگه این تئوری درزمینه های دیگر هست می توان بحث کردولی نه اینقدر..."
دکتر هلاکویی که خود مدعی پیشبینی انقلاب ایران، آن هم به صورتی که رخ داد، سال ها پیش ازآن است، به تحولات خاورمیانه که می رسد، برای تشویق دیگران به دنباله روی ازسیاست های آمریکا، این تحولات ، و اصولا هر تحول انقلابی را غیرقابل پیشبینی می داند و از غافلگیری همه، به ویژه(!) آمریکا سخن می گوید تا ثابت کند که آمریکا تنها کاری که کرده ، لبیک گفتن به ندای آزادیخواهان منطقه است.خنده دار نیست که دکتر هلاکویی ازصفحه تلویزیون ونحوه گزارش خبرنگاران، پی برده بود که غربی ها گویا برای مصر برنامه ای دارند، ولی بر فرض آن که آمریکای "مظلوم" را هم جزو این غربی ها به حساب نیاوریم،آیا در کاخ سفید آدم باهوشی مثل دکترخودمان پیدا نمیشد که لااقل تلویزیون تماشا کند تا"به ویژه"، "غافلگیر" نشوند؟ (دقت کنید که در خود این "به ویژه آمریکا" گفتن جناب دکتر، چه "عشق" وعبودیتی پنهان است.) .(بخش هایی از سخنان متناقض دکتر هلاکویی در آغاز تحولات مصر وپس از آن را در اینجا بشنوید).
دکتر هلاکویی، اگرهم با درگیری های ژئوپولیتیکی آشنانباشد، درست برخلاف آنچه از روی کم لطفی وانمود می کند، می داند که سرنگونی شاه ،بدون توافق قدرت بزرگ پشت سرش صورت نگرفته است.(اعترافش به ترس از ریسمان هم همین را تایید می کند ویادش میرودکه همیشه دیگران را بخاطرموثردانستن موضعگیری های آمریکادر سقوط شاه مسخره میکرد.) وحشت او از آنچه بر سر حسنی مبارک می آمد ، آن بود که مبادا آمریکای عزیزش در پی بحران های مالی ، "وا " داده و همچون مورد ایران ، جا را برای رقیب خالی کرده است. این اشتباه را خود من هم در ابتدای تحولات مصر مرتکب شدم که در نوشته ام با عنوان "پروسترویکا به سبک اوباما"، منعکس است. با این تفاوت که من عقب نشینی ظاهری آمریکا را ، حقیقی پنداشته وبه فال نیک گرفتم ولی هلاکویی از آن به وحشت افتاده بود.
پس از چندی، با آغاز حمله آمریکا و ناتو به لیبی و فشار به سوریه ،وقتی همه مطمئن شدند که اوضاع مصر قرار نیست از کنترل آمریکا خارج شود، دکتر هلاکویی هم با برطرف شدن نگرانیش، دیگر درجانبداری از " انقلابات خودجوش"!(به گفته خودش)، سر از پا نمی شناسد و پیوسته سعی دارد مردمی و همه گیر بودن آن ها را به اثبات رساند. (درست برخلاف روزهای اول که می گفت : تظاهرات در مصر کوچک و کم جمعیت است و این رسانه ها هستند که از کاه ، کوه می سازند).دکتردر پاسخ به شنونده ای که همان حرفهای ماه قبل خودش ، در مورد توطئه مطبوعات و برنامه ریزی قدرت ها در تحولات منطقه را بیان می داشت ، با لحنی استهزاءآمیز و قطعی، از بی تاثیر بودن این عوامل در تحولات کشورها داد سخن می دهد ومی گوید : "...من مجبورم برای این که در رسانه های فارسی این چیزها گفته می شود عرض کنم که تحولات خاورمیانه ، کشورهای غربی، به ویژه آمریکا(!) را غافلگیر کرد. یعنی این که می گویند این ها طرح ریختند و برح ریختند .. .دوستی میگفت پس چگونه این کشورها همه باهم شلوغ شد.یعنی چه؟ اصلا از مشخصه رفتار جمعی خود جوشی و خودبخودی شه... ما واقعا یک زمینه "تئوری توطئه" داریم .حالا اگه این تئوری درزمینه های دیگر هست می توان بحث کردولی نه اینقدر..."
دکتر هلاکویی که خود مدعی پیشبینی انقلاب ایران، آن هم به صورتی که رخ داد، سال ها پیش ازآن است، به تحولات خاورمیانه که می رسد، برای تشویق دیگران به دنباله روی ازسیاست های آمریکا، این تحولات ، و اصولا هر تحول انقلابی را غیرقابل پیشبینی می داند و از غافلگیری همه، به ویژه(!) آمریکا سخن می گوید تا ثابت کند که آمریکا تنها کاری که کرده ، لبیک گفتن به ندای آزادیخواهان منطقه است.خنده دار نیست که دکتر هلاکویی ازصفحه تلویزیون ونحوه گزارش خبرنگاران، پی برده بود که غربی ها گویا برای مصر برنامه ای دارند، ولی بر فرض آن که آمریکای "مظلوم" را هم جزو این غربی ها به حساب نیاوریم،آیا در کاخ سفید آدم باهوشی مثل دکترخودمان پیدا نمیشد که لااقل تلویزیون تماشا کند تا"به ویژه"، "غافلگیر" نشوند؟ (دقت کنید که در خود این "به ویژه آمریکا" گفتن جناب دکتر، چه "عشق" وعبودیتی پنهان است.) .(بخش هایی از سخنان متناقض دکتر هلاکویی در آغاز تحولات مصر وپس از آن را در اینجا بشنوید).
مانورهای"عدالت دوستی" دکتر هلاکویی ،آنچنان با مهارت وظریف صورت می گیرد که نهایتا لزوم هیچ آلترناتیوی دربرابر سروری وآقایی ایالات متحده ،به اذهان خطور نکند. و درحالی که تمام نیروهای مترقی جهان، درآرزوی برقراری جهانی چند قطبی، هستند، او و دوستانش چون عباس میلانی، با زیرکی ، سعی درهدایت مخاطبین به سمت اهداف کلی سیاست های جهانی ومنطقه ای آمریکا دارند. چنین افرادی با یک سوال ساده پته مبارکشان را به آب می دهند:" آمریکا چرا با کودتا دولت آزاد وملی مصدق را سرنگون کرد"؟
حدود دوسال پیش، که اوقات فراغت بیشتری داشتم و تقریبا هرروز صحبت های رادیویی دکتر هلاکویی را گوش می کردم، تصمیم گرفتم که نقطه نظرات خود رادر مورد گفتار ایشان، همان روز، به صورت کامنت در سایت آرشیو صدای برنامه های رادیویی"رازها ونیازها" بگذارم، که شاید به علت لحن انتقادی ، کامنت های من منتشر نشد. همزمان در سایت دیگری که ظاهراآرشیو صدای برنامه های تلویزیونی ایشان بود، کامنت هایی با نام "Hamid"، به قرارزیرگذاشتم:
حدود دوسال پیش، که اوقات فراغت بیشتری داشتم و تقریبا هرروز صحبت های رادیویی دکتر هلاکویی را گوش می کردم، تصمیم گرفتم که نقطه نظرات خود رادر مورد گفتار ایشان، همان روز، به صورت کامنت در سایت آرشیو صدای برنامه های رادیویی"رازها ونیازها" بگذارم، که شاید به علت لحن انتقادی ، کامنت های من منتشر نشد. همزمان در سایت دیگری که ظاهراآرشیو صدای برنامه های تلویزیونی ایشان بود، کامنت هایی با نام "Hamid"، به قرارزیرگذاشتم:
........................................
Hamid
October 27th, 2009 - 18:34 گاه گداری البته به استدلال خود جناب دکتر هم میتوان ایراد گرفت . آن هم چنان ایرادی که اگر مخاطب بخت برگشته ایشان نظیرش را مرتکب شود، چنان متلک هایی بارش می کنند که بیچاره اعتماد و حرمت نفسش برباد میرود. چند روز قبل در رابطه با تنبیه بدنی با شنونده ای صحبت میکردند و از جمله چنین گفتند: "…تنبیه در حیوانات هم نتیجه عکس میدهد. اسب عربی برای این اسب خوبی است که عرب ها زن خود را کتک میزنند ولی اسب خود را نمیزنند"!
حال ببینید در این یک جمله چند حکم غلط وجود دارد:
1- اسب عربی برای این خوب است که کتک نمیخورد.
2- عرب ها( یعنی همه آن ها) اسب خود را کتک نمیزنند.
3- عرب ها( یعنی همه آن ها) همسر خود را کتک میزنند.
احتمالا میتوان نتیجه هم گرفت که همه عرب ها اسب های خود را از همسرانشان بیشتر دوست دارند !
Hamid
November 2nd, 2009 - 16:08 اعتقاد به خدا و مذهب، انسان ناتوان و نادان وهراسان از بلایای طبیعی را از نظر روحی آماده استمرار بقا و مبارزه کرد تا اندک اندک دانش آموزد و خود و جهانش را بشناسد. خدا وظیفه تاریخی خود را انجام داده و شاید هنوز ، می دهد. فرقی هم نمیکند که او خودش مخلوق بشر است یا خالق او.
نکته ولی اینجاست که برخلاف بعضی دیدگاه ها، بشر خداجو و خدا باور، آرامش بیشتری داشت و دارد و با آن که بر”لحظه به لحظه خودآگاهش کنترل” ندارد، خوشبخت تر است.
“خدا” و “مذهب “لااقل به این پارادوکس :” زندگی زیباست ولی من باید بمیرم” توجه در خور داشته است و با وعده های فرامرگی، سعی در ایجاد آرامش ممتد وپایدار در انسان کرده است. آقای دکتر هلاکویی ولی ضمن اذعان به این که افراد با هوش به مرگ زیاد فکر میکنند، در برخورد با این افراد باهوش هیچ نسخه آرامبخشی تجویز نمی کنند: ” زندگی باید آنقدر از کارخوب و مفید پر باشد که وقتی برای فکر بد باقی نماند.” یعنی: خودت را از پادر آور تا یادت رود که رفتنی هستی.
نتیجه آن که :بگذار بشر تا آنجا که به خدا نیاز دارد ، او را داشته باشد. اگرهنوز چیزی را نمیتوانیم جایگزین آن کنیم.توجه به این نکته هم ضروری است که ابرقدرت ها در نبردشان با یکدیگر، مایل ومجبورند از پتانسیل های توده ای موجود در جهان به نفع خود استفاده برند و این تا حدودی به آرایش نیروهای حریف هم مربوط می شود. مثلا رقبای آمریکا ، با توجه به تنفر مسلمانان ازاین ابرقدرت ومشکل اسرائیل و نیز دوربودن محیط جغرافیایشان ازآن، به تقویت اسلامگرایی پرداختند. آمریکا هم که قبلا در مقابل شوروی خودش طالبان پرور بود ، نظر می رسد که امروز روی پتانسیل مذهب گریزی انسان مدرن، برای تقابل ، حساب باز کرده است. از این رو شما اگر با نام چپ هم به جای عدالت خواهی، ضدیت با مذهب را تبلیغ کنید، احتمالا اگر نه مستقیم ، غیر مستقیم ازطرف آمریکایی ها حمایت خواهید شد. هشیاری درآن است که حتی با گرایشات شخصی مذهب گریزی، در جایی نایستیم که در آینده گوشت دم توپ ابر قدرت شویم.
October 27th, 2009 - 18:34 گاه گداری البته به استدلال خود جناب دکتر هم میتوان ایراد گرفت . آن هم چنان ایرادی که اگر مخاطب بخت برگشته ایشان نظیرش را مرتکب شود، چنان متلک هایی بارش می کنند که بیچاره اعتماد و حرمت نفسش برباد میرود. چند روز قبل در رابطه با تنبیه بدنی با شنونده ای صحبت میکردند و از جمله چنین گفتند: "…تنبیه در حیوانات هم نتیجه عکس میدهد. اسب عربی برای این اسب خوبی است که عرب ها زن خود را کتک میزنند ولی اسب خود را نمیزنند"!
حال ببینید در این یک جمله چند حکم غلط وجود دارد:
1- اسب عربی برای این خوب است که کتک نمیخورد.
2- عرب ها( یعنی همه آن ها) اسب خود را کتک نمیزنند.
3- عرب ها( یعنی همه آن ها) همسر خود را کتک میزنند.
احتمالا میتوان نتیجه هم گرفت که همه عرب ها اسب های خود را از همسرانشان بیشتر دوست دارند !
Hamid
November 2nd, 2009 - 16:08 اعتقاد به خدا و مذهب، انسان ناتوان و نادان وهراسان از بلایای طبیعی را از نظر روحی آماده استمرار بقا و مبارزه کرد تا اندک اندک دانش آموزد و خود و جهانش را بشناسد. خدا وظیفه تاریخی خود را انجام داده و شاید هنوز ، می دهد. فرقی هم نمیکند که او خودش مخلوق بشر است یا خالق او.
نکته ولی اینجاست که برخلاف بعضی دیدگاه ها، بشر خداجو و خدا باور، آرامش بیشتری داشت و دارد و با آن که بر”لحظه به لحظه خودآگاهش کنترل” ندارد، خوشبخت تر است.
“خدا” و “مذهب “لااقل به این پارادوکس :” زندگی زیباست ولی من باید بمیرم” توجه در خور داشته است و با وعده های فرامرگی، سعی در ایجاد آرامش ممتد وپایدار در انسان کرده است. آقای دکتر هلاکویی ولی ضمن اذعان به این که افراد با هوش به مرگ زیاد فکر میکنند، در برخورد با این افراد باهوش هیچ نسخه آرامبخشی تجویز نمی کنند: ” زندگی باید آنقدر از کارخوب و مفید پر باشد که وقتی برای فکر بد باقی نماند.” یعنی: خودت را از پادر آور تا یادت رود که رفتنی هستی.
نتیجه آن که :بگذار بشر تا آنجا که به خدا نیاز دارد ، او را داشته باشد. اگرهنوز چیزی را نمیتوانیم جایگزین آن کنیم.توجه به این نکته هم ضروری است که ابرقدرت ها در نبردشان با یکدیگر، مایل ومجبورند از پتانسیل های توده ای موجود در جهان به نفع خود استفاده برند و این تا حدودی به آرایش نیروهای حریف هم مربوط می شود. مثلا رقبای آمریکا ، با توجه به تنفر مسلمانان ازاین ابرقدرت ومشکل اسرائیل و نیز دوربودن محیط جغرافیایشان ازآن، به تقویت اسلامگرایی پرداختند. آمریکا هم که قبلا در مقابل شوروی خودش طالبان پرور بود ، نظر می رسد که امروز روی پتانسیل مذهب گریزی انسان مدرن، برای تقابل ، حساب باز کرده است. از این رو شما اگر با نام چپ هم به جای عدالت خواهی، ضدیت با مذهب را تبلیغ کنید، احتمالا اگر نه مستقیم ، غیر مستقیم ازطرف آمریکایی ها حمایت خواهید شد. هشیاری درآن است که حتی با گرایشات شخصی مذهب گریزی، در جایی نایستیم که در آینده گوشت دم توپ ابر قدرت شویم.
Hamid
November 7th, 2009 - 08:22 در تاریخ تکوین “منطق”، استفاده از “مثال “به مرحله “پرلوژیک” ، تعلق دارد. که بعد منطق صوری توسط ارسطو تدوین میشود. تا قبل از این که به برنامه های آقای دکتر هلاکویی علاقمند شوم ، فکر میکردم که آخوند ها متخصص ” تمثیل” هستند. بدی این روش ، یعنی اثبات بیان با مثال بجای تعریف ، این است که مثال ها هرچقدر هم که با وسواس بکار گرفته شوند، هیچگاه تمام ابعاد مساله را منعکس نمی کنند و راه را برای گمراه کردن ذهن مخاطب باز می گذارند. برای همین آخوند ها با مثال آوردن گاه مطلب را 180 درجه چرخانده و به خورد شنونده میدهند . این که آقای دکتر هم به این روش اینقدر علاقه دارند، برای من عجیب است. بخصوص که مثال هایشان ، در موارد بسیار ، با اصل مطلب قرابتی ندارد.
پس مثال تو چو آن حلقه زنی ست ….کز درونش خواجه گوید خواجه نیست. حلقه زن زین نیست در یابد که هست…پس زحلقه برندارد هیچ دست.
تناسب این شعر با مطلب بالا ، با تناسب مثال های آقای دکتر با موضوعات بحث شان برابری میکند!
November 7th, 2009 - 08:22 در تاریخ تکوین “منطق”، استفاده از “مثال “به مرحله “پرلوژیک” ، تعلق دارد. که بعد منطق صوری توسط ارسطو تدوین میشود. تا قبل از این که به برنامه های آقای دکتر هلاکویی علاقمند شوم ، فکر میکردم که آخوند ها متخصص ” تمثیل” هستند. بدی این روش ، یعنی اثبات بیان با مثال بجای تعریف ، این است که مثال ها هرچقدر هم که با وسواس بکار گرفته شوند، هیچگاه تمام ابعاد مساله را منعکس نمی کنند و راه را برای گمراه کردن ذهن مخاطب باز می گذارند. برای همین آخوند ها با مثال آوردن گاه مطلب را 180 درجه چرخانده و به خورد شنونده میدهند . این که آقای دکتر هم به این روش اینقدر علاقه دارند، برای من عجیب است. بخصوص که مثال هایشان ، در موارد بسیار ، با اصل مطلب قرابتی ندارد.
پس مثال تو چو آن حلقه زنی ست ….کز درونش خواجه گوید خواجه نیست. حلقه زن زین نیست در یابد که هست…پس زحلقه برندارد هیچ دست.
تناسب این شعر با مطلب بالا ، با تناسب مثال های آقای دکتر با موضوعات بحث شان برابری میکند!
Hamid
November 11th, 2009 - 04:05 به نظر من در روانشناسی، نتیجه عمل مهم میباشد و نه شیوه درمان. به همین خاطر یک روانشناس آنگاه که در کار خود در می ماند بیمار را به روانپزشک و دارودرمانی می سپارد. در حالی که همین مورد را روانشناس دیگر بدون دارو و با موفقیت به پایان می برد. خود این نشان میدهد که روانشناسی هنوز تا چه حد از علوم مشخص فاصله دارد.
اگر بپذیریم که نتیجه است که شیوه را توجیه میکند آنگاه چرا باید با “عرفان”و... از زاویه دید روانشناسی عناد ورزید. به نظر من برخورد دکتر با این گرایشات، ایدئولوژیک و نه روانشناختی است.
مولوی در پاسخ به خیام که “کوکو” گفتن فاخته را به جستجوی آن چه نیست ( خدا) تشبیه کرده بود(آن قصر که بر چرخ همی زد پهلو/بردرگه او شهان نهادندی رو/دیدم که برکنگره اش فاخته ای/بنشسته همی گفت که:کوکو کوکو؟) ، می گوید:” چند گویی فاخته سان ای عمو/کو و کو و کو و کو و کو و کو / کو همان جا که امید مرد و زن /میرود در وقت اندوه و حزن / کو همان جا که به وقت علتی /چشم دارد بر امید صحتی”. مولوی در اینجا همچون یک روانشناس ، و نه عالم و عابد و صوفی ، خدا را توضیح می دهد. آیا روانشناسی امروز جایگزینی برای این ” خدا” دارد؟ مگر این که روانشناسی همان فلسفه باشد و ما خبر نداریم.
Hamid
November 15th, 2009 - 10:06 دکتروقتی مدام در مورد “واقع بینی” صحبت می کند، این واقعیت که اصلا واقعیت چیست مطرح می گردد. تازه این اکتشافات هم که از حیطه قابلیت مغز آدمی فراتر نمیرود. یعنی نهایتا نیز ما مجاز نیستیم که بگوییم :..آها فهمیدیم واقعیت چیست.پس تکلیف حقیقتی هم که قراراست انعکاس درست واقعیت در ذهن ما باشد ،معلوم نیست که چیست.بخصوص که بخواهیم از این "واقع بینی" برای روان درمانی هم استفاده کنیم.
ربط این ها ولی به روانشناسی به نظر من در آن می تواند باشد که : روان انسان به طور کلی متاثر از اعتقادات و باورهایی است که با دانش روز بشرارتباط مستقیم دارد. یعنی اگر به خدا هم اعتقاد داریم ، او شباهتی به خدای پدر بزرگ هایمان ندارد. ولی این دانش از آن رو که وارد مرحله ای میشود که به عجز خویش درپاسخ به چرایی جهان واقف میشود،درپایان دوران دین باوری، بشر را به عصر یخبندان فلسفی وارد خواهد کرد. روانشناسی برای مبارزه با این یاس فراگر بایدبه سرعت خود را به روز کند و هرچه به روز شود بیشتر مجبور است از روش های دیروز بهره گیرد. مثل ” مدیتیشن” ویوگا و.. ” خدا”را هم دیر یا زود به اقلام اصلی اجناسش اضافه خواهد کرد. خدایی مدرن در راه است.
November 11th, 2009 - 04:05 به نظر من در روانشناسی، نتیجه عمل مهم میباشد و نه شیوه درمان. به همین خاطر یک روانشناس آنگاه که در کار خود در می ماند بیمار را به روانپزشک و دارودرمانی می سپارد. در حالی که همین مورد را روانشناس دیگر بدون دارو و با موفقیت به پایان می برد. خود این نشان میدهد که روانشناسی هنوز تا چه حد از علوم مشخص فاصله دارد.
اگر بپذیریم که نتیجه است که شیوه را توجیه میکند آنگاه چرا باید با “عرفان”و... از زاویه دید روانشناسی عناد ورزید. به نظر من برخورد دکتر با این گرایشات، ایدئولوژیک و نه روانشناختی است.
مولوی در پاسخ به خیام که “کوکو” گفتن فاخته را به جستجوی آن چه نیست ( خدا) تشبیه کرده بود(آن قصر که بر چرخ همی زد پهلو/بردرگه او شهان نهادندی رو/دیدم که برکنگره اش فاخته ای/بنشسته همی گفت که:کوکو کوکو؟) ، می گوید:” چند گویی فاخته سان ای عمو/کو و کو و کو و کو و کو و کو / کو همان جا که امید مرد و زن /میرود در وقت اندوه و حزن / کو همان جا که به وقت علتی /چشم دارد بر امید صحتی”. مولوی در اینجا همچون یک روانشناس ، و نه عالم و عابد و صوفی ، خدا را توضیح می دهد. آیا روانشناسی امروز جایگزینی برای این ” خدا” دارد؟ مگر این که روانشناسی همان فلسفه باشد و ما خبر نداریم.
Hamid
November 15th, 2009 - 10:06 دکتروقتی مدام در مورد “واقع بینی” صحبت می کند، این واقعیت که اصلا واقعیت چیست مطرح می گردد. تازه این اکتشافات هم که از حیطه قابلیت مغز آدمی فراتر نمیرود. یعنی نهایتا نیز ما مجاز نیستیم که بگوییم :..آها فهمیدیم واقعیت چیست.پس تکلیف حقیقتی هم که قراراست انعکاس درست واقعیت در ذهن ما باشد ،معلوم نیست که چیست.بخصوص که بخواهیم از این "واقع بینی" برای روان درمانی هم استفاده کنیم.
ربط این ها ولی به روانشناسی به نظر من در آن می تواند باشد که : روان انسان به طور کلی متاثر از اعتقادات و باورهایی است که با دانش روز بشرارتباط مستقیم دارد. یعنی اگر به خدا هم اعتقاد داریم ، او شباهتی به خدای پدر بزرگ هایمان ندارد. ولی این دانش از آن رو که وارد مرحله ای میشود که به عجز خویش درپاسخ به چرایی جهان واقف میشود،درپایان دوران دین باوری، بشر را به عصر یخبندان فلسفی وارد خواهد کرد. روانشناسی برای مبارزه با این یاس فراگر بایدبه سرعت خود را به روز کند و هرچه به روز شود بیشتر مجبور است از روش های دیروز بهره گیرد. مثل ” مدیتیشن” ویوگا و.. ” خدا”را هم دیر یا زود به اقلام اصلی اجناسش اضافه خواهد کرد. خدایی مدرن در راه است.
Hamid
November 17th, 2009 - 19:41 دکترهلاکویی همیشه می گویند که پذیرش یک ایدئولوژی مثل خوردن یک مرغ پخته با امعاء و احشائش میباشد. ولی آنچه خودشان اینک ارائه میدهند یک ایدئولوژی است که مانند هر ایدئولوژی دیگری ظاهرا برای همه عرصه های زندگی ، و نه فقط روان آدمی، دستور العمل دارد: اقتصاد ؛ سیاست؛ فرهنگ و آداب ورسوم؛ اخلاق ؛روابط اجتماعی و خانوادگی ؛ حقوق؛ هنر؛فلسفه .
آقای دکتر حتی واژگان مخصوصی را هم برای تبیین این ایدئولوژی دارند که به کمک آن ها سعی میکنند نظام فکری خود را با ویژگی های یک “سیستم کامل” یا “سیستم در حال تکمیل” ، ارائه دهند. از این رو به تدریج مشتریان مباحث روانشناسی ایشان رانیز افراد خاصی شامل میشوند. شیوه برخورد شان هم با همه پدیده ها از جایگاه و پایگاه یک ایدئولوژی ، و نه تخصص بی طرفانه روانشناسی و یا جامعه شناسی صورت میگیرد. یک فرد مذهبی و مومن به عنوان مثال یا به آقای دکتر مراجعه نمیکند و یا اگر کرد، در می یابد که از نظر ایشان ریشه اصلی ناراحتی هایش اعتقاد اوست. چون "واقع بین" نیست ودکتر هدف برنامه اش را "واقع بین کردن" مخاطبان قرار داده است وریشه گرفتاری های روانی را هم عمدتا در اینجا می بیند.( بارها گفته است که:اگربخواهم یک هدف برای این برنامه هایم معرفی کنم، آن واقع بین کردن مخاطبان است). مطب روانشناس ولی لابور فیزیک و شیمی نیست که وظیفه اش گز کردن واقعیت باشد.بسیاری از متد روانشناسی چه مستقیم وچه غیر مستقیم، در صدد رقیق کردن واقعبینی بیش از گنجایش روانی بیمارو انسان است. وقتی او به عنوان مثال به امکان مرگ خود و عزیزانش بیش از حد تحمل خود( که در همه کس هم یکسان نیست) می اندیشد ودچار افسردگی و...می شود. مراقبه یکی از این روش هاست. در مبحث روانشناسی هرچه غلظت واقعبینی را بخواهید بالا برید، چهره سیاه مرگ ویرانگر را بزرگ و بزرگ تر کرده اید و اصلا خود بزرگی این چهره در ذهن بسیاری ، علت اصلی ناراحتی و مراجعه شان به روانشناس است. در عوض دکتر هلاکویی هم در دفترش با گرز سنگین واقعبینی به کله چنین فردی چند ضربه ای محکم می کوبد تا اورا درمان کند. بعد که خبر مرگ(روانی) بیمارانش را می شنود به فکر چاره می افتدو توصیه ای کلیشه ای اختراع می کند که :..بله .زندگی را باید آنقدر با کار خوب و مفید پر کرد تا جا برای فکر بد نماند.اگر این کار را کرده بودید حالتان خوب می شد.یعنی خودش هم به این نتیجه می رسدکه آدم باید کلاه سر خودش بگذارد .ولی آن کلاهی را که ایشان تجویز می فرماید و نه کلاه ایدئولوژی های دیگر. از این رو ایشان با مجموعه باورهای افراد باید کشتی بگیرد تا ایدئولوژی آزمایش پس نداده خودش را داخل دهانشان بریزد.
Hamid
November 18th, 2009 - 21:04دکترگفت: ” … آمریکایی ها ده ها تحلیل جنگی دارند که اگر بمب اتم بر روی ژاپن نمی انداختند سه میلیون آمریکایی و ده میلیون ژاپنی کشته میشدند. … این که چرا جهان اینجوری( ناعادلانه ) است پرسشی است فلسفی که چرا جهان اینگونه خلق شده است یا اینگونه شده است.” ( آدم یاد دلایل حمله به عراق می افتد).ادامه می دهد: …دشمنان آمریکا هم در گذشته اگر زورشان میرسید همین کار را با آمریکا میکردند.( برای توجیه کار به اگر و اما هم کشید).
بخشی از پاسخ های آقای دکتر به اولین شنونده برنامه رادیویی 17 نوامبر.
آن نور ضعیف عدالت خواهی که درگفتارهای قدیمی دکتر هلاکویی وجود داشت ، کم کم به خاموشی میگراید زیرا سیستم فکری ایشان اصولا خارج از دایره نئولیبرالیسم دچار تناقض میشود و کسانی چون او درذات فکر نیست که متناقضند بلکه در بیان و ترویج فکر، زمانی که قصددارند دیگران را به دنبال خود کشند،به تناقض گویی می افتند زیرا می دانند که اگر افکارخود را بدون بزک بیان دارند، خریدار نخواهد داشت. مثلا "دفاع از حقوق بشر" وسیله ای است که رقبا را باید ضربه فنی کند ونه دوست را.از این رو هیچ نمی بینید که دکتر و امثالهم ، بارغبت ، در مورد حقوق مردم فلسطین و جنایات آمریکا در عراق و افغانستان صحبت کنند.البته اگر سوالی در این باره کنید، برای ایز به گربه گم کردن ، سریع و کلی ، انتقادکی می کنند.
منظوردکتر از" آن پرسش فلسفی "(که درجواب گفت)، این است که چون” مبنای خلقت جهان بر ظلم است وقوی ضعیف را می درد”، پس روابط ظالمانه رابه روابط کشورها ، انسان ها و طبقات اجتماعی نیزمیتوان تسری داد. ولی بر خلاف آنچه به این شنونده میگویند ، باید توجه داشت که تن دادن یا ندادن ما به این نظم ظالمانه اول در هویت فردی ما و دوم در چگونگی غالب شدن آن بر جهان تاثیر دارد. پس "سوالی عبث و بی معنی" ،آنگونه که دکتردر پاسخ گفت ،نبود.یک بار گفت: وقتی در جایی خواندم که "اساس کار جهان بر پایه ظلم است"! با خود گفتم :"آاااو.و پاسخ بسیاری ازسوالاتم را یافتم"!آیا او نمی داند که چنین پاسخ هایی برازنده قامت صاحبان قدرت، دوخته شده است .
Hamid
November 21st, 2009 - 05:43 آمریکایی ها سالانه میلیون ها دلار، فقط در ارتباط با ایران، هزینه تبلیغات و ترغیبات میکنند که پس از ساقط شدن رژیم ، آنجه مطلوبشان میباشد سر کار آید. اگر این تبلیغات نباشد، چهره جنایات آنان را به این سادگی نمیتوان بزک کرد. حی و حاضرش راهم اکنون در عراق و افغانستان شاهد هستیم .
از آقای دکتر بپرسید: آمریکا چرا به عراق حمله کرد؟ جواب عینا چنین خواهد بود: :” شما اگر میفرمایید کشتن مردم بی دفاع بد است ، من با شما هم عقیده هستم ولی…..”
جرج بوش هم همین را میگوید که آقای دکتر میگویند.
حال نظر ایشان را راجع به جنایات رزیم اسلامی بپرسید . بدون نقطه و کاما و ولی واما، اگر وقت باشد چند ساعت صحبت میکنند.
نظرشان را راجع به جنایات استالین بپرسید. اگر اطلاع دقیق هم نداشته باشند، ولی صحبت زیاد خواهند داشت.
راجع به نقض حقوق بشر در چین و کوبا بپرسید، ساعت ها صحبت دارند.
میدانید چرا انتقاد “اصولی” به سیاست های آمریکا و اسرائیل ، برای خیلی ها مشکل است ، هرچند هزینه ای هم شاید نداشته باشد؟
زیرا این افراد دارای یک مجموعه به هم پیوسته باور هایی راجع به “نظم جهانی ” هستند که به آن ها این اجازه را نمیدهد. این افراد با خود دچار تناقض خواهند شد اگر جز این کنند. آن ها در بهترین حالت ، آینده جهان را به رهبری آمریکا، مطلوب میبینند.
درست به همین خاطر است که آقای دکتر هلاکویی کم کم به نقطه ای میرسد که ندای” عدالت خواهی” درونش را پارازیتی در این باور استراتژیک می یابد و نهایتا خود را قانع می کند که ” این نظام حاکم بر طبیعت است که ظالمانه است” . و از دیدگاه کسی مثل او حس بد نسبت به ظلم داشتن ، میتواند یک احساس تاریخی باشد که شاید ایامش به سر آمده است و انسان پا به عرصه ای گذاشته است که باید” واقع بین ”! باشد.
November 17th, 2009 - 19:41 دکترهلاکویی همیشه می گویند که پذیرش یک ایدئولوژی مثل خوردن یک مرغ پخته با امعاء و احشائش میباشد. ولی آنچه خودشان اینک ارائه میدهند یک ایدئولوژی است که مانند هر ایدئولوژی دیگری ظاهرا برای همه عرصه های زندگی ، و نه فقط روان آدمی، دستور العمل دارد: اقتصاد ؛ سیاست؛ فرهنگ و آداب ورسوم؛ اخلاق ؛روابط اجتماعی و خانوادگی ؛ حقوق؛ هنر؛فلسفه .
آقای دکتر حتی واژگان مخصوصی را هم برای تبیین این ایدئولوژی دارند که به کمک آن ها سعی میکنند نظام فکری خود را با ویژگی های یک “سیستم کامل” یا “سیستم در حال تکمیل” ، ارائه دهند. از این رو به تدریج مشتریان مباحث روانشناسی ایشان رانیز افراد خاصی شامل میشوند. شیوه برخورد شان هم با همه پدیده ها از جایگاه و پایگاه یک ایدئولوژی ، و نه تخصص بی طرفانه روانشناسی و یا جامعه شناسی صورت میگیرد. یک فرد مذهبی و مومن به عنوان مثال یا به آقای دکتر مراجعه نمیکند و یا اگر کرد، در می یابد که از نظر ایشان ریشه اصلی ناراحتی هایش اعتقاد اوست. چون "واقع بین" نیست ودکتر هدف برنامه اش را "واقع بین کردن" مخاطبان قرار داده است وریشه گرفتاری های روانی را هم عمدتا در اینجا می بیند.( بارها گفته است که:اگربخواهم یک هدف برای این برنامه هایم معرفی کنم، آن واقع بین کردن مخاطبان است). مطب روانشناس ولی لابور فیزیک و شیمی نیست که وظیفه اش گز کردن واقعیت باشد.بسیاری از متد روانشناسی چه مستقیم وچه غیر مستقیم، در صدد رقیق کردن واقعبینی بیش از گنجایش روانی بیمارو انسان است. وقتی او به عنوان مثال به امکان مرگ خود و عزیزانش بیش از حد تحمل خود( که در همه کس هم یکسان نیست) می اندیشد ودچار افسردگی و...می شود. مراقبه یکی از این روش هاست. در مبحث روانشناسی هرچه غلظت واقعبینی را بخواهید بالا برید، چهره سیاه مرگ ویرانگر را بزرگ و بزرگ تر کرده اید و اصلا خود بزرگی این چهره در ذهن بسیاری ، علت اصلی ناراحتی و مراجعه شان به روانشناس است. در عوض دکتر هلاکویی هم در دفترش با گرز سنگین واقعبینی به کله چنین فردی چند ضربه ای محکم می کوبد تا اورا درمان کند. بعد که خبر مرگ(روانی) بیمارانش را می شنود به فکر چاره می افتدو توصیه ای کلیشه ای اختراع می کند که :..بله .زندگی را باید آنقدر با کار خوب و مفید پر کرد تا جا برای فکر بد نماند.اگر این کار را کرده بودید حالتان خوب می شد.یعنی خودش هم به این نتیجه می رسدکه آدم باید کلاه سر خودش بگذارد .ولی آن کلاهی را که ایشان تجویز می فرماید و نه کلاه ایدئولوژی های دیگر. از این رو ایشان با مجموعه باورهای افراد باید کشتی بگیرد تا ایدئولوژی آزمایش پس نداده خودش را داخل دهانشان بریزد.
Hamid
November 18th, 2009 - 21:04دکترگفت: ” … آمریکایی ها ده ها تحلیل جنگی دارند که اگر بمب اتم بر روی ژاپن نمی انداختند سه میلیون آمریکایی و ده میلیون ژاپنی کشته میشدند. … این که چرا جهان اینجوری( ناعادلانه ) است پرسشی است فلسفی که چرا جهان اینگونه خلق شده است یا اینگونه شده است.” ( آدم یاد دلایل حمله به عراق می افتد).ادامه می دهد: …دشمنان آمریکا هم در گذشته اگر زورشان میرسید همین کار را با آمریکا میکردند.( برای توجیه کار به اگر و اما هم کشید).
بخشی از پاسخ های آقای دکتر به اولین شنونده برنامه رادیویی 17 نوامبر.
آن نور ضعیف عدالت خواهی که درگفتارهای قدیمی دکتر هلاکویی وجود داشت ، کم کم به خاموشی میگراید زیرا سیستم فکری ایشان اصولا خارج از دایره نئولیبرالیسم دچار تناقض میشود و کسانی چون او درذات فکر نیست که متناقضند بلکه در بیان و ترویج فکر، زمانی که قصددارند دیگران را به دنبال خود کشند،به تناقض گویی می افتند زیرا می دانند که اگر افکارخود را بدون بزک بیان دارند، خریدار نخواهد داشت. مثلا "دفاع از حقوق بشر" وسیله ای است که رقبا را باید ضربه فنی کند ونه دوست را.از این رو هیچ نمی بینید که دکتر و امثالهم ، بارغبت ، در مورد حقوق مردم فلسطین و جنایات آمریکا در عراق و افغانستان صحبت کنند.البته اگر سوالی در این باره کنید، برای ایز به گربه گم کردن ، سریع و کلی ، انتقادکی می کنند.
منظوردکتر از" آن پرسش فلسفی "(که درجواب گفت)، این است که چون” مبنای خلقت جهان بر ظلم است وقوی ضعیف را می درد”، پس روابط ظالمانه رابه روابط کشورها ، انسان ها و طبقات اجتماعی نیزمیتوان تسری داد. ولی بر خلاف آنچه به این شنونده میگویند ، باید توجه داشت که تن دادن یا ندادن ما به این نظم ظالمانه اول در هویت فردی ما و دوم در چگونگی غالب شدن آن بر جهان تاثیر دارد. پس "سوالی عبث و بی معنی" ،آنگونه که دکتردر پاسخ گفت ،نبود.یک بار گفت: وقتی در جایی خواندم که "اساس کار جهان بر پایه ظلم است"! با خود گفتم :"آاااو.و پاسخ بسیاری ازسوالاتم را یافتم"!آیا او نمی داند که چنین پاسخ هایی برازنده قامت صاحبان قدرت، دوخته شده است .
Hamid
November 21st, 2009 - 05:43 آمریکایی ها سالانه میلیون ها دلار، فقط در ارتباط با ایران، هزینه تبلیغات و ترغیبات میکنند که پس از ساقط شدن رژیم ، آنجه مطلوبشان میباشد سر کار آید. اگر این تبلیغات نباشد، چهره جنایات آنان را به این سادگی نمیتوان بزک کرد. حی و حاضرش راهم اکنون در عراق و افغانستان شاهد هستیم .
از آقای دکتر بپرسید: آمریکا چرا به عراق حمله کرد؟ جواب عینا چنین خواهد بود: :” شما اگر میفرمایید کشتن مردم بی دفاع بد است ، من با شما هم عقیده هستم ولی…..”
جرج بوش هم همین را میگوید که آقای دکتر میگویند.
حال نظر ایشان را راجع به جنایات رزیم اسلامی بپرسید . بدون نقطه و کاما و ولی واما، اگر وقت باشد چند ساعت صحبت میکنند.
نظرشان را راجع به جنایات استالین بپرسید. اگر اطلاع دقیق هم نداشته باشند، ولی صحبت زیاد خواهند داشت.
راجع به نقض حقوق بشر در چین و کوبا بپرسید، ساعت ها صحبت دارند.
میدانید چرا انتقاد “اصولی” به سیاست های آمریکا و اسرائیل ، برای خیلی ها مشکل است ، هرچند هزینه ای هم شاید نداشته باشد؟
زیرا این افراد دارای یک مجموعه به هم پیوسته باور هایی راجع به “نظم جهانی ” هستند که به آن ها این اجازه را نمیدهد. این افراد با خود دچار تناقض خواهند شد اگر جز این کنند. آن ها در بهترین حالت ، آینده جهان را به رهبری آمریکا، مطلوب میبینند.
درست به همین خاطر است که آقای دکتر هلاکویی کم کم به نقطه ای میرسد که ندای” عدالت خواهی” درونش را پارازیتی در این باور استراتژیک می یابد و نهایتا خود را قانع می کند که ” این نظام حاکم بر طبیعت است که ظالمانه است” . و از دیدگاه کسی مثل او حس بد نسبت به ظلم داشتن ، میتواند یک احساس تاریخی باشد که شاید ایامش به سر آمده است و انسان پا به عرصه ای گذاشته است که باید” واقع بین ”! باشد.
Hamid
November 25th, 2009 - 05:40 ” چه خوانده اید و چه می کنید؟”. هیچ دقت کرده اید که این سوال همیشگی دکتر مانند یک “فیلتر” عمل می کند. فیلتری که آن هایی را که چیز آنچنانی نخوانده اند و شغل آنچنانی ندارند را ، برای طرح مشکلاتشان با دکتر هلاکویی دچار تردید میکند. از این رو ، جز اندکی فیلترشکن، این روشنفکران ایرانی، آن هم از نوع آکادمیکش، هستند که در تماس با ایشان قرار میگیرند و دکتر هم گویا با همین ها کار دارد. . حال این سوال پیش می آید که در کشوری که هرروز هزاران نفر بر سر چاه جمکران ، دنبال رستگاری می گردند، بهتر آن نیست که راه و روشی برای تاثیر گذاری روی این افراد جستجو شود ؟ فرض کنیم همین فردا آقای دکتر و دوستان سیاست پیشه شان را برای اداره حکومت جانشین ، به ایران بفرستند. آیا این دوستان و تمام حامیان “خیر اندیش” بین المللی شان، مجبور نخواهند شد با خشونت این مردم را به “بهشت دمکراسی و آزادی” هدایت کنند؟
شما درتعریف سطر اول “آزادی” ،” دمکراسی” ، ” حقوق بشر”و …هم با اکثریت این مردم دچار مشکل خواهید شد.
November 25th, 2009 - 05:40 ” چه خوانده اید و چه می کنید؟”. هیچ دقت کرده اید که این سوال همیشگی دکتر مانند یک “فیلتر” عمل می کند. فیلتری که آن هایی را که چیز آنچنانی نخوانده اند و شغل آنچنانی ندارند را ، برای طرح مشکلاتشان با دکتر هلاکویی دچار تردید میکند. از این رو ، جز اندکی فیلترشکن، این روشنفکران ایرانی، آن هم از نوع آکادمیکش، هستند که در تماس با ایشان قرار میگیرند و دکتر هم گویا با همین ها کار دارد. . حال این سوال پیش می آید که در کشوری که هرروز هزاران نفر بر سر چاه جمکران ، دنبال رستگاری می گردند، بهتر آن نیست که راه و روشی برای تاثیر گذاری روی این افراد جستجو شود ؟ فرض کنیم همین فردا آقای دکتر و دوستان سیاست پیشه شان را برای اداره حکومت جانشین ، به ایران بفرستند. آیا این دوستان و تمام حامیان “خیر اندیش” بین المللی شان، مجبور نخواهند شد با خشونت این مردم را به “بهشت دمکراسی و آزادی” هدایت کنند؟
شما درتعریف سطر اول “آزادی” ،” دمکراسی” ، ” حقوق بشر”و …هم با اکثریت این مردم دچار مشکل خواهید شد.
Hamid
November 29th, 2009 - 09:31 در برنامه رادیویی 25 نوامبر، اولین پرسش راجع به “واقعیت و شناخت ما از آن ” بود که آقای دکتر مفصلا توضیحاتی دادند . پرسش هایی اساسی ولی همچنان باقیست.
شناخت ما ازآنچه واقعیت می نامیم، نسبی است و با پیشرفت علم این شناخت هرچه کامل تر میشود.
حقیقت ، یعنی معلومات ما از اشیاء و پدیده ها هم نسبی است.
از نظر تئوریک ، با کامیابی های علمی، بشر به حقیقت مطلق نزدیک و نزدیکتر میشود.عملا ولی شناخت ما از واقعیت هیچگاه تکمیل نخواهد شد. پس هرچه به حقیقت مطلق نزدیکتر شویم ، او از ما دورتر میشود.
ما برای بررسی هر پدیده احتیاج داریم که در ابتدا تصویری از آن در چارچوب “سیستم” بسته ارائه دهیم تا پس از آن ارتباطات آن با دیگر سیستم ها را بررسی کنیم. برای همین است که بیگ بنگ را آغاز جهان فرض کرده ایم .
حال اگر کسی پیدا شود وبگوید این یا آن پدیده به مثابه ” سیستم” ، وجود خارجی دارد که حرف درستی نیست . آن پدیده را ذهن من “سیستم” میبیند که تازه خود این سیستم که از المنت ها و ساختار و عملکرد مشخصی( طبق برداشت ما) برخوردار است در ارتباطات خارجی اش، خود المنتی از سیستم بزرگتر است و الی غیرالنهایه. مغزما اینگونه می تواند جهان را شناسایی کند. ولی آیا این شناخت اصیل است؟پاسخ های دکتردر این رابطه همیشه بر اصل علیت تکیه دارد که این اصل خود در فیزیک ، بخصوص کوانتوم، با تعبیر وتفسیرهای متناقضی دست و پنجه نرم می کند وضمنا دکتر گویا خبر ندارد که این "کاوزالیتی"، "کاوزالیتی" کردن او نهایتا باید به "علت العلل" یعنی خدا ختم شود.و این نتیجه ی نیست که اودنبالش می گردد.
Hamid
December 1st, 2009 - 19:20 برای اثبات این ادعا که آقای دکتر هلاکویی به تدریج با “عدالت خواهی” فاصله گرفته اند ، کافی است سخنان جدید و قدیم ایشان را باهم مقایسه کنید. اگر من میتوانستم این امر را پیش بینی کنم ، از گفتارهای قدیمی ایشان در مورد “ظلم “، ” فقر”، ” جرم و جنایت قدرت ها”برای مقایسه ، یادداشت بر میداشتم.
به عنوان نمونه : در تاریخ 21 فوریه 2008 در ” راز ها و نیازها”ی رادیویی، در مورد بمباران اتمی ژاپن چنین میگویند:”..اگربمب اتم باشد گرفتاری هست. یعنی هرجا منفجر شود یک میلیون نفر را میکشد. این همان کاری است که آمریکایی ها کردند. یعنی آخر کار دوتا بمب را انداختند. هیچ توضیح و توجیهش را هم کاری ندارم. برای این که مساله را از سی سال قبلش با یک هزارم این خسارت می توانستند حل کنند”.
این را مقایسه کنید با سخنان اخیر رادیویی 17 نوامبر ایشان که در توجیه این جنایت میگویند: “..آمریکایی ها ده ها توجیه جنگی برای این کار دارند…دشمنان آمریکا هم در گذشته اگرزورشان میرسید همین کار را با آمریکامیکردند.”
Hamid
December 1st, 2009 - 20:33 ای کاش دکتر هلاکویی در چارچوب تخصص ، به فعالیت های روشنگرانه و علمی ادامه می داد و نه آن که به تدریج نتیجه گیری ها و تغییر و تحولات فکری و شخصی خود ، در باره هرچیز، از شیر مرغ تا جان آدمیزاد را به موضوع برنامه تبدیل کند. او به عنوان یک متخصص جامعه شناسی ویا شاید روانشناسی ، که باید نوازنده ای در ارکستر بزرگ علم و تحقیقات باشد . به تک نوازی روی آورده است و فیلسوف های اعصار گذشته را میماند که راجع به همه چیز خود را صاحب نظر میدانستند. با این تفاوت که کلیه علوم را یک نفر هم در آن دوران میتوانست بیاموزد ولی امروز هیچکس در رشته تخصصی خود هم تا آخرعمرش به کمال نمیرسد. اقتصاد، فرهنگ، سیاست، هنر ، فلسفه و… حتی ارزیابی مایکل جکسون و امثالهم ، فیلم های سینمایی و ...هم به تخصصات ایشان اضافه شده است . از طرفی انتقاد به مذهب ، مارکسیسم ، کمونیسم ، سوسیالیسم ، عرفان ، تصوف ، و هر اندیشه وایده مهم و غیر مهم دیگراز طرف او، همه و همه حکایت از باورش در توانایی پاسخ به تمام معضلات دیروز ، امروز و فردای بشردارد. این نه تنها داشتن “ایدئولوژی” بلکه خود را “مصدر ایدئولوژی” دانستن است. چیزی که اگر از مارکس و محمد بیاموزیم بد است از ایشان آموختنش گویا خیلی هم" خوب" است!
ایراد اصلی از خود ماست که همیشه دنبال ” شاه کلید” میگردیم .
Hamid
December 6th, 2009 - 10:16 میگویند برای بررسی جهان پیش از “بیگ بنگ”، می بایست فیزیک کلاسیک و تئوری نسبیت اینشتین را به ازدواج فیزیک کوانتوم در آورد. فیزیک کوانتوم بررسی هر پدیده را یک تجربه شخصی میداند زیرا پدیده و آزمایشگر را در تاثیر متقابل میبیند.
تلسکوپ پلانک ، با کیفیت “میکروول” قرار است بزودی از مهبانگ یا بیگ بنگ ، تصویری علمی ارائه دهد.
میتوان گفت که هرچه تلسکوپ ها قوی تر شده اند ، دانشمندان به ضعف شدید میکروسکوپ ها پی برده اند .می گویند، اگر اتم را یک زمین فوتبال درنظر بگیریم ، الکترون ها در جایگاه تماشاچیان به گرد هسته پروتون و نوترون که چون دانه ارزنی در وسط زمین هستند، می چرخند . کوارک هم یک سوم پروتون و کوچکترین واحد شناخته شده آزمایشگاهی است. حال برای بررسی پیدایش جهان میبایست ده ها بار کوچکتر از پروتون را بررسی کرد که تنها به کمک فرمول ریاضی و نه تجربی، امکان پذیر است. در این راستا دانشمندان در کنار سه بعد مکان و یک بعد زمان ودونیروی الکترومغناطیسی و جاذبه و هسته ای ضعیف وقوی که اساس کار بررسی جهان و کهکشان ها را تشکیل میدهند، به ابعاد دیگری فکر میکنند که چالش اصلی آنان برای نزدیکی به راز آفرینش محسوب میشود.اساس تئوری ریسمان ها هم همین است. در اینجا با جهان موازی جهان ما نیز سروکار خواهیم داشت که می تواند از نظر دکتر هلاکویی شبه علم تلقی شود.
روزگاری کارل مارکس، به گفته خود او ، با پیوند ماتریالیسم فویر باخ و ” “دیالکتیک” هگل، بنیان گذار ” فلسفه علمی” شد. فردریش انگلس سپس برای محکم کردن پیچ و مهره فلسفه و علم ، “آنتی دورینگ” ودیالکتیک طبیعت را نوشت که در مبارزه با جهالت مذهبی تاثیر قاطعی داشت. امروز ولی در مباحث فیزیک کوانتوم ، مرز بین ایده آلیست و ماتریالیست بودن هم، با تعاریف سابق قابل شناسایی نیست .
طرح این مسائل از آن روست که کلمات دکتر هلاکویی، معمولا با گونه ای چسب فلسفی ، به کلام تبدیل می شود.فلسفه ای که با وجود ادعایش، از مقولات نوبرای تشریح خود استفاده نمیکند. تعاریف دکتر از”رابطه علت و معلول”، “واقعیت “، “شناخت” و … به اعتقاد من سطحی است و تاب بحث های جدی فلسفی را نمی آورد. هرچند گاه با مهارت بسته بندی و عرضه میگردد.
Hamid
December 7th, 2009 - 05:00.
تصور این که دیگر در جهان معرفت، بتوان چون دکتراز فلسفه صحبت کرد ولی از اینکه همین الان در عالم فیزیک چه میگذرد ، بی اطلاع بود، دشوار است. پس فیلسوف باید فیزیک دان به روز باشد. هم اوست که هرلحظه از مشخص به مجرد و با لعکس در سفر است و در هیچکدام غرق نمیشود. مرزمباحث فیزیک کوانتوم را نمیتوان از فلسفه جدا کرد. حتی در فیزیک کلاسیک ، وقتی هنوز صحبت از آن است که 70 درصد کائنات انرزی سیاه ،23 درصد ماده سیاه و فقط حدود 4 درصد اتم وقابل رویت است و زمانی که با مرگ ستاره ، سیاهچاله بوجود می آید که همه چیز را می بلعد و در حالی که تلسکوپ های “هابل” و “اسپیتسر” هم فقط ستارگان ، و نه سیاره ها را رصد میتوانند کرد، حتی دراین عرصه هم فلسفه هنوز فلسفه بافی می کند وشبه علم هم ، چون سفر در زمان به کمک بعد یازدهم و … دکانداری پر سودی دارد.
به نظر من کسانی که دارای خدا باوری در مورد پیدایش کائنات هستند، اگر بخواهند مثل اکثر انسان ها زندگی کنند، شانس بیشتری برای داشتن آرامش دارند. ولی وای به حال کسی که این باور را ندارد، و یا آن که بخواهد واقعا “علم ورزی” کند. حتی در بین علم ورزان هم اکثریت در مقابل این سوال که : خدا را قبول دارید یا نه ، جواب مثبت میدهند. البته در دل زمزمه هم خواهند کرد که : ... ولی خدای من کجا و خدای تو کجا ، ای نادان!
November 29th, 2009 - 09:31 در برنامه رادیویی 25 نوامبر، اولین پرسش راجع به “واقعیت و شناخت ما از آن ” بود که آقای دکتر مفصلا توضیحاتی دادند . پرسش هایی اساسی ولی همچنان باقیست.
شناخت ما ازآنچه واقعیت می نامیم، نسبی است و با پیشرفت علم این شناخت هرچه کامل تر میشود.
حقیقت ، یعنی معلومات ما از اشیاء و پدیده ها هم نسبی است.
از نظر تئوریک ، با کامیابی های علمی، بشر به حقیقت مطلق نزدیک و نزدیکتر میشود.عملا ولی شناخت ما از واقعیت هیچگاه تکمیل نخواهد شد. پس هرچه به حقیقت مطلق نزدیکتر شویم ، او از ما دورتر میشود.
ما برای بررسی هر پدیده احتیاج داریم که در ابتدا تصویری از آن در چارچوب “سیستم” بسته ارائه دهیم تا پس از آن ارتباطات آن با دیگر سیستم ها را بررسی کنیم. برای همین است که بیگ بنگ را آغاز جهان فرض کرده ایم .
حال اگر کسی پیدا شود وبگوید این یا آن پدیده به مثابه ” سیستم” ، وجود خارجی دارد که حرف درستی نیست . آن پدیده را ذهن من “سیستم” میبیند که تازه خود این سیستم که از المنت ها و ساختار و عملکرد مشخصی( طبق برداشت ما) برخوردار است در ارتباطات خارجی اش، خود المنتی از سیستم بزرگتر است و الی غیرالنهایه. مغزما اینگونه می تواند جهان را شناسایی کند. ولی آیا این شناخت اصیل است؟پاسخ های دکتردر این رابطه همیشه بر اصل علیت تکیه دارد که این اصل خود در فیزیک ، بخصوص کوانتوم، با تعبیر وتفسیرهای متناقضی دست و پنجه نرم می کند وضمنا دکتر گویا خبر ندارد که این "کاوزالیتی"، "کاوزالیتی" کردن او نهایتا باید به "علت العلل" یعنی خدا ختم شود.و این نتیجه ی نیست که اودنبالش می گردد.
Hamid
December 1st, 2009 - 19:20 برای اثبات این ادعا که آقای دکتر هلاکویی به تدریج با “عدالت خواهی” فاصله گرفته اند ، کافی است سخنان جدید و قدیم ایشان را باهم مقایسه کنید. اگر من میتوانستم این امر را پیش بینی کنم ، از گفتارهای قدیمی ایشان در مورد “ظلم “، ” فقر”، ” جرم و جنایت قدرت ها”برای مقایسه ، یادداشت بر میداشتم.
به عنوان نمونه : در تاریخ 21 فوریه 2008 در ” راز ها و نیازها”ی رادیویی، در مورد بمباران اتمی ژاپن چنین میگویند:”..اگربمب اتم باشد گرفتاری هست. یعنی هرجا منفجر شود یک میلیون نفر را میکشد. این همان کاری است که آمریکایی ها کردند. یعنی آخر کار دوتا بمب را انداختند. هیچ توضیح و توجیهش را هم کاری ندارم. برای این که مساله را از سی سال قبلش با یک هزارم این خسارت می توانستند حل کنند”.
این را مقایسه کنید با سخنان اخیر رادیویی 17 نوامبر ایشان که در توجیه این جنایت میگویند: “..آمریکایی ها ده ها توجیه جنگی برای این کار دارند…دشمنان آمریکا هم در گذشته اگرزورشان میرسید همین کار را با آمریکامیکردند.”
Hamid
December 1st, 2009 - 20:33 ای کاش دکتر هلاکویی در چارچوب تخصص ، به فعالیت های روشنگرانه و علمی ادامه می داد و نه آن که به تدریج نتیجه گیری ها و تغییر و تحولات فکری و شخصی خود ، در باره هرچیز، از شیر مرغ تا جان آدمیزاد را به موضوع برنامه تبدیل کند. او به عنوان یک متخصص جامعه شناسی ویا شاید روانشناسی ، که باید نوازنده ای در ارکستر بزرگ علم و تحقیقات باشد . به تک نوازی روی آورده است و فیلسوف های اعصار گذشته را میماند که راجع به همه چیز خود را صاحب نظر میدانستند. با این تفاوت که کلیه علوم را یک نفر هم در آن دوران میتوانست بیاموزد ولی امروز هیچکس در رشته تخصصی خود هم تا آخرعمرش به کمال نمیرسد. اقتصاد، فرهنگ، سیاست، هنر ، فلسفه و… حتی ارزیابی مایکل جکسون و امثالهم ، فیلم های سینمایی و ...هم به تخصصات ایشان اضافه شده است . از طرفی انتقاد به مذهب ، مارکسیسم ، کمونیسم ، سوسیالیسم ، عرفان ، تصوف ، و هر اندیشه وایده مهم و غیر مهم دیگراز طرف او، همه و همه حکایت از باورش در توانایی پاسخ به تمام معضلات دیروز ، امروز و فردای بشردارد. این نه تنها داشتن “ایدئولوژی” بلکه خود را “مصدر ایدئولوژی” دانستن است. چیزی که اگر از مارکس و محمد بیاموزیم بد است از ایشان آموختنش گویا خیلی هم" خوب" است!
ایراد اصلی از خود ماست که همیشه دنبال ” شاه کلید” میگردیم .
Hamid
December 6th, 2009 - 10:16 میگویند برای بررسی جهان پیش از “بیگ بنگ”، می بایست فیزیک کلاسیک و تئوری نسبیت اینشتین را به ازدواج فیزیک کوانتوم در آورد. فیزیک کوانتوم بررسی هر پدیده را یک تجربه شخصی میداند زیرا پدیده و آزمایشگر را در تاثیر متقابل میبیند.
تلسکوپ پلانک ، با کیفیت “میکروول” قرار است بزودی از مهبانگ یا بیگ بنگ ، تصویری علمی ارائه دهد.
میتوان گفت که هرچه تلسکوپ ها قوی تر شده اند ، دانشمندان به ضعف شدید میکروسکوپ ها پی برده اند .می گویند، اگر اتم را یک زمین فوتبال درنظر بگیریم ، الکترون ها در جایگاه تماشاچیان به گرد هسته پروتون و نوترون که چون دانه ارزنی در وسط زمین هستند، می چرخند . کوارک هم یک سوم پروتون و کوچکترین واحد شناخته شده آزمایشگاهی است. حال برای بررسی پیدایش جهان میبایست ده ها بار کوچکتر از پروتون را بررسی کرد که تنها به کمک فرمول ریاضی و نه تجربی، امکان پذیر است. در این راستا دانشمندان در کنار سه بعد مکان و یک بعد زمان ودونیروی الکترومغناطیسی و جاذبه و هسته ای ضعیف وقوی که اساس کار بررسی جهان و کهکشان ها را تشکیل میدهند، به ابعاد دیگری فکر میکنند که چالش اصلی آنان برای نزدیکی به راز آفرینش محسوب میشود.اساس تئوری ریسمان ها هم همین است. در اینجا با جهان موازی جهان ما نیز سروکار خواهیم داشت که می تواند از نظر دکتر هلاکویی شبه علم تلقی شود.
روزگاری کارل مارکس، به گفته خود او ، با پیوند ماتریالیسم فویر باخ و ” “دیالکتیک” هگل، بنیان گذار ” فلسفه علمی” شد. فردریش انگلس سپس برای محکم کردن پیچ و مهره فلسفه و علم ، “آنتی دورینگ” ودیالکتیک طبیعت را نوشت که در مبارزه با جهالت مذهبی تاثیر قاطعی داشت. امروز ولی در مباحث فیزیک کوانتوم ، مرز بین ایده آلیست و ماتریالیست بودن هم، با تعاریف سابق قابل شناسایی نیست .
طرح این مسائل از آن روست که کلمات دکتر هلاکویی، معمولا با گونه ای چسب فلسفی ، به کلام تبدیل می شود.فلسفه ای که با وجود ادعایش، از مقولات نوبرای تشریح خود استفاده نمیکند. تعاریف دکتر از”رابطه علت و معلول”، “واقعیت “، “شناخت” و … به اعتقاد من سطحی است و تاب بحث های جدی فلسفی را نمی آورد. هرچند گاه با مهارت بسته بندی و عرضه میگردد.
Hamid
December 7th, 2009 - 05:00.
تصور این که دیگر در جهان معرفت، بتوان چون دکتراز فلسفه صحبت کرد ولی از اینکه همین الان در عالم فیزیک چه میگذرد ، بی اطلاع بود، دشوار است. پس فیلسوف باید فیزیک دان به روز باشد. هم اوست که هرلحظه از مشخص به مجرد و با لعکس در سفر است و در هیچکدام غرق نمیشود. مرزمباحث فیزیک کوانتوم را نمیتوان از فلسفه جدا کرد. حتی در فیزیک کلاسیک ، وقتی هنوز صحبت از آن است که 70 درصد کائنات انرزی سیاه ،23 درصد ماده سیاه و فقط حدود 4 درصد اتم وقابل رویت است و زمانی که با مرگ ستاره ، سیاهچاله بوجود می آید که همه چیز را می بلعد و در حالی که تلسکوپ های “هابل” و “اسپیتسر” هم فقط ستارگان ، و نه سیاره ها را رصد میتوانند کرد، حتی دراین عرصه هم فلسفه هنوز فلسفه بافی می کند وشبه علم هم ، چون سفر در زمان به کمک بعد یازدهم و … دکانداری پر سودی دارد.
به نظر من کسانی که دارای خدا باوری در مورد پیدایش کائنات هستند، اگر بخواهند مثل اکثر انسان ها زندگی کنند، شانس بیشتری برای داشتن آرامش دارند. ولی وای به حال کسی که این باور را ندارد، و یا آن که بخواهد واقعا “علم ورزی” کند. حتی در بین علم ورزان هم اکثریت در مقابل این سوال که : خدا را قبول دارید یا نه ، جواب مثبت میدهند. البته در دل زمزمه هم خواهند کرد که : ... ولی خدای من کجا و خدای تو کجا ، ای نادان!
"خدا"ی دانشمندان ،علامت سوالی است که لااقل تا حل معمای "چگونگی" پیدایش جهان،جوابی برایش نیست وهیچ شباهتی هم به خدای ادیان ندارد.
Hamid
December 8th, 2009 - 06:15 از گیردادن به دکتر کار ما به "خدا گیر دادن" کشید. حرف من این است : در عالم علم نمیشود ” رج” زد ولی در فلسفه و سیاست و غیره هنوزلا اقل در جامعه ما، میشود رج زد و جو فروش گندم نما بود. آقای دکتر که شاید خودش می داند که مثلا “اصل علیت ” در مقابلش سنبه پر زور “اصل عدم قطعیت” را دارد، چرا وقتی هم وطنان ما او را “فیلسوف” هم فرض می کنند و از او در باب مقولات مربوط به آن پرسش می کنند ، با فروتنی نمیگوید که : من اگرهم جواب شخصی به این پرسش داشته باشم ولی وجدان علمی ام اجازه نمی دهد که در کسوت فیلسوفان روم. چرا وقتی در مورد مسائل سیاسی بحث میشود، زود قلم و دوات و دفترچه نسخه نویسی را به زمین می اندازد و میشود انقلابی و سیاستمدار و تئوریسین سیاسی؟ آیا علت این” همه فن حریف شدن” ها ، اصابت کفگیر علمی به ته دیگ نیست
سینا
December 9th, 2009 - 23:29 دوستی که مایل است تا دکتر نوشته هایش را بخواند لطف کرده به او زنگ بزند تا ما نیز از گفتگوی شما بهره ببریم .
Hamid
December 10th, 2009 - 07:44 اگر منظور سینا ، من هستم باید بگویم که جناب دکترمجال مباحثه به کسی نمی دهد ودر خلط مبحث هم استاد است. ولی اگر به عنوان یک خبرنگار با او مصاحبه کنم، آنگاه مجبور خواهد بود به سوال مشخص پاسخ مشخص دهد. آن هم کتبی . با نوشتن است که عیار گفتار مشخص می شود.الان مدت هاست که دکتر در روانشناسی حتی حرف نویی هم ندارد. پاسخ هایش از قبل قابل پیش بینی است. شاید تنبل شده و یا کم کم آثار پیری در او ظاهر گشته است ویا فقط فکر تبلیغات تجارت خود است. در هر صورت نان بیات به مشتری میدهد یا اصلا به جای نان چیز های دیگر میفروشد. اگر شنوندگانش اهل انتقاد بودند مجبور میشد خود را در همان روانشناسی دائما به روز کند . یعنی از سفرهای آبی و زیر آبی کمی کم کند و کتابهایی را که خریده مطالعه نماید و اینقدر برای پر کردن برنامه به همسایه به صاب خونه ، به خربزه به هندونه گیر ندهد.می گوید: ” آدم حیران میماند از این همه بازی و سیاه بازی که به نام علم و شبه علم….” خسته شدیم بس که این جملات را از ایشان شنیدیم. آخه دکتر جان ! تو مگه قراربوده که با سیاهبازی و شبه علم و عرفان صوفی و عارف و مولوی و نظم و نثر و…. دست به یقه شوی؟ بگذار هرکس کار خودش را بکند ، تو هم کار خودت را بکن !
Hamid
December 14th, 2009 - 07:57 در دو برنامه آخر رادیویی ، دکتر هلاکویی ، بیشتر از معمول ، در مورد مقولات فلسفی صحبت کردند. اگر هدف ایشان مبارزه با “شبه علم” و یا اعتقادات غیر علمی است، و یا توضیح سطحی مد نظر است ، تعاریف این گونه شاید به کارشان آید . ولی اگر آنچه گفته می شود ، برداشت های فلسفی گوینده باشد ، آنگاه از دکتر می پرسم این اصل علیت که اینقدر مورد علاقه شماست ، تفاوتش با دترمینیسم چیست؟ و یا اینکه فرمودید : در مکانیک کوانتوم پیدایش جهان از” هیچ “مطرح است ، بر اساس چیست؟ به نظر من برداشت دکتر از”هیچ” ، طبق تعاریف ماکروفیزیک ، که با وسائل اندازه گیری بسیار دقیق سرو کارندارد، می باشد . در صورتی که وقتی ما از مکانیک کوانتوم صحبت می کنیم مقولات خودش را باید بکاربریم . و “هیچ” در کوانتوم با “هیچ” در فیزیک کلاسیک یکی نیست.برای رسیدن به هیچ درهر سیستم علمی، باید از مسیر کوچکترین واحد و المنت عبور کنید.در میکروفیزیک هنوز دستیابی به این واحد آرزویی بیش نیست و کوارک آخرین ایستگاه تا امروز است."ریسمان ها" هم که صدها بار کوچکتر از کوارک محاسبه مجردشده اند ،باز برابرصفر نیست و نصف فرضی آن هم همینطور. منظوراگرفرضیه ای است که هاوکینگ بر اساس محاسبات و نه آزمایش و مشاهده گفته است وفقدان زمان و مکان درآغازبیگ بنگ رابعضی به معنای "هیچ" گرفته اند، و نیروی جاذبه راآغازگرهستی دانسته اند، که آن هیچ هیچ هم نیست و به اونیورسال های موازی می انجامد که بحثی مبهم تر از بحث خداست. تازه با "علیت" مورد علاقه دکتر که به این نتایج نمی توان رسید.
Hamid
December 8th, 2009 - 06:15 از گیردادن به دکتر کار ما به "خدا گیر دادن" کشید. حرف من این است : در عالم علم نمیشود ” رج” زد ولی در فلسفه و سیاست و غیره هنوزلا اقل در جامعه ما، میشود رج زد و جو فروش گندم نما بود. آقای دکتر که شاید خودش می داند که مثلا “اصل علیت ” در مقابلش سنبه پر زور “اصل عدم قطعیت” را دارد، چرا وقتی هم وطنان ما او را “فیلسوف” هم فرض می کنند و از او در باب مقولات مربوط به آن پرسش می کنند ، با فروتنی نمیگوید که : من اگرهم جواب شخصی به این پرسش داشته باشم ولی وجدان علمی ام اجازه نمی دهد که در کسوت فیلسوفان روم. چرا وقتی در مورد مسائل سیاسی بحث میشود، زود قلم و دوات و دفترچه نسخه نویسی را به زمین می اندازد و میشود انقلابی و سیاستمدار و تئوریسین سیاسی؟ آیا علت این” همه فن حریف شدن” ها ، اصابت کفگیر علمی به ته دیگ نیست
سینا
December 9th, 2009 - 23:29 دوستی که مایل است تا دکتر نوشته هایش را بخواند لطف کرده به او زنگ بزند تا ما نیز از گفتگوی شما بهره ببریم .
Hamid
December 10th, 2009 - 07:44 اگر منظور سینا ، من هستم باید بگویم که جناب دکترمجال مباحثه به کسی نمی دهد ودر خلط مبحث هم استاد است. ولی اگر به عنوان یک خبرنگار با او مصاحبه کنم، آنگاه مجبور خواهد بود به سوال مشخص پاسخ مشخص دهد. آن هم کتبی . با نوشتن است که عیار گفتار مشخص می شود.الان مدت هاست که دکتر در روانشناسی حتی حرف نویی هم ندارد. پاسخ هایش از قبل قابل پیش بینی است. شاید تنبل شده و یا کم کم آثار پیری در او ظاهر گشته است ویا فقط فکر تبلیغات تجارت خود است. در هر صورت نان بیات به مشتری میدهد یا اصلا به جای نان چیز های دیگر میفروشد. اگر شنوندگانش اهل انتقاد بودند مجبور میشد خود را در همان روانشناسی دائما به روز کند . یعنی از سفرهای آبی و زیر آبی کمی کم کند و کتابهایی را که خریده مطالعه نماید و اینقدر برای پر کردن برنامه به همسایه به صاب خونه ، به خربزه به هندونه گیر ندهد.می گوید: ” آدم حیران میماند از این همه بازی و سیاه بازی که به نام علم و شبه علم….” خسته شدیم بس که این جملات را از ایشان شنیدیم. آخه دکتر جان ! تو مگه قراربوده که با سیاهبازی و شبه علم و عرفان صوفی و عارف و مولوی و نظم و نثر و…. دست به یقه شوی؟ بگذار هرکس کار خودش را بکند ، تو هم کار خودت را بکن !
Hamid
December 14th, 2009 - 07:57 در دو برنامه آخر رادیویی ، دکتر هلاکویی ، بیشتر از معمول ، در مورد مقولات فلسفی صحبت کردند. اگر هدف ایشان مبارزه با “شبه علم” و یا اعتقادات غیر علمی است، و یا توضیح سطحی مد نظر است ، تعاریف این گونه شاید به کارشان آید . ولی اگر آنچه گفته می شود ، برداشت های فلسفی گوینده باشد ، آنگاه از دکتر می پرسم این اصل علیت که اینقدر مورد علاقه شماست ، تفاوتش با دترمینیسم چیست؟ و یا اینکه فرمودید : در مکانیک کوانتوم پیدایش جهان از” هیچ “مطرح است ، بر اساس چیست؟ به نظر من برداشت دکتر از”هیچ” ، طبق تعاریف ماکروفیزیک ، که با وسائل اندازه گیری بسیار دقیق سرو کارندارد، می باشد . در صورتی که وقتی ما از مکانیک کوانتوم صحبت می کنیم مقولات خودش را باید بکاربریم . و “هیچ” در کوانتوم با “هیچ” در فیزیک کلاسیک یکی نیست.برای رسیدن به هیچ درهر سیستم علمی، باید از مسیر کوچکترین واحد و المنت عبور کنید.در میکروفیزیک هنوز دستیابی به این واحد آرزویی بیش نیست و کوارک آخرین ایستگاه تا امروز است."ریسمان ها" هم که صدها بار کوچکتر از کوارک محاسبه مجردشده اند ،باز برابرصفر نیست و نصف فرضی آن هم همینطور. منظوراگرفرضیه ای است که هاوکینگ بر اساس محاسبات و نه آزمایش و مشاهده گفته است وفقدان زمان و مکان درآغازبیگ بنگ رابعضی به معنای "هیچ" گرفته اند، و نیروی جاذبه راآغازگرهستی دانسته اند، که آن هیچ هیچ هم نیست و به اونیورسال های موازی می انجامد که بحثی مبهم تر از بحث خداست. تازه با "علیت" مورد علاقه دکتر که به این نتایج نمی توان رسید.
Hamid
December 14th, 2009 - 08:34 در رابطه با مباحث بالا باید خاطر نشان کرد که در قرن گذشته بحث های زیادی بین دانشمندان فیزیک ، بخصوص در باره اصل علیت نیوتون جریان داشت و اینشتین مهم ترین چهره مدافع این اصل در مقابل میکروفیزیسین ها به شمار می رفت. به این جمله او در مقابل دلایل مقنع طرف مقابل دقت کنید تا به عمق ماجرا پی ببرید: …برای من قابل تحمل نیست که بگویند، یک الکترون که تحت ناثیر اشعه قرار گرفته است ، نه تنها زمان عبور ، بلکه جهت حرکتش را نیز خود بر می گزیند( اشاره به آزمایش دو شکاف و اصل عدم قطعیت هایزنبرگ). من ترجیح می دهم در این حالت یک حلاج یا کارمند قمار خانه! باشم تا یک فیزیکدان. یا در مورد مشابه دیگر این جمله معروف را می گوید که :"خدا تاس نمی ریزد"، یعنی قوانین حاکم بر جهان قابل شناخت و در نتیجه پیش بینی هستند.
Hamid
December 15th, 2009 - 07:29 دربرنامه رادیویی دیروز ، دکترهلاکویی به ارتباط سیاست ، اقتصاد، فلسفه ، هنر و روانشناسی با “جامعه شناسی” اشاره کردند تا شاید ثابت کنند که ایشان مجازند در باره همه این ها اظهار نظر نمایند این درست. ولی یک جامعه شناس در هیچ یک از موارد فوق نمی تواند “فتوا” صادر کند مگر آن که در آن رشته متخصص باشد. مساله این است که دکتر در بحث فلسفه و سیاست و غیره بدون داشتن “درجه اجتهاد”، جانبدارانه نظری خاص را ترویج و تبلیغ می کند.
ما مجاز نیستیم که برای جا انداختن سیستم فکری خود، گزینشی از اینجا و آنجا مقولاتی را که باهم گاه در تناقض هستند ، به هم بچسبانیم .بعد بگوییم که کاری در حد اجتهاد نکرده ایم.آقای دکتر در زمینه روانشناسی، که البته دارای مطالعه شخصی می باشند، سبک کاری را در بین نظرها و گرایشات این وادی برگزیده اند که بدون کمک فلسفه جا نمی افتد. ذهن و حواس خود را هم به آن متمرکز کرده اند که هرچه با بنای احداثی شان جور شد را جذب و بقیه را دفع کنند. به همین گفته اخیرشان که گویا در فیزیک کوانتوم پیدایش جهان از ” هیچ ” مطرح است دقت کنید. این نیاز ایشان است که دوست دارد روزی خلق جهان از “هیچ” به اثبات رسد. در صورتی که روح حاکم بر مکانیک کوانتوم کاملا سمت گیری دیگری دارد. در حالی که چشم امید به کوانتوم دارند با مقولات اساسی آن، اگر بداند، نمی تواند موافق باشد. زیرا نظام فکری شان و آن موضعی که در علم روانشناسی برگزیده اند، جایگاهی بیشتر از یک آدم آهنی برای انسان به رسمیت نمی شناسد. واین درست همان برداشتی است که مخالفین “اصل عدم قطعیت”، در فیزیک داشتند. جالب است که باورمندان به “اراده خدا” و تقدیر غیر قابل تغییر، با معتقدین به تقدیر بدون “اراده خدا”، یعنی جهان غیر قابل تغییر کوک شده و قانونمند (مثل دکتر خود ما)، هردو در مقابل پیروان عدم قطعیت به هم میرسند. دکتر ولی جایی که صلاح بداند، “احتمال” را نیز به عنوان ادویه استفاده میکند. در کوانتوم انسان لاکن در شناخت پدیده نقش اصلی را ایفا میکند و بحث فلسفی هم در آنجا وجود دارد که در تغییر پدیده هم نقش دارد. که اگر چنین بحثی را کش دهیم شاید برخی از آنچه دکتربه نام شبه علم معرفی میکند را نیز در بر گیرد. من البته نظرات دکتر را فقط از طریق رادیو می توانم دنبال کنم و نمیدانم این “شبه علم” ها که می گوید چیست. آن آدم آهنی که دکتر آرزوی ساختنش را دارد، آرزوی همان به قول خودش “صاحبان زر و زور ” هم میباشد. روباتی که خنده و گریه و دوستت دارم گفتنش را ابتدا باید پردازش کند ( بر لحظه به لحظه خودآگاهش مسلط باشد)وسپس بروز دهد تا مارک استاندارد “خوشبخت” را کارخانه به پیشانیش بچسباند. به رفتار خود دکتر نگاه کنید آنگاه که از مهمانی رفتنش تعریف میکند و اینکه فقط کاری می کند یا حرفی می زند که کامپیوترذهنش به او میگوید. ” بنده دکتر هلاکویی. سلام والسلام . ” اگر کسی جک خنده داری هم بگوید احتمالا خود آگاه کنترل شده او ، دو حبه خنده ، و نه سه حبه ، تجویز می کند.متکبرانه می گوید” من ماهی دوست ندارم و این” دوستان”!! میگویند با لیمو بخور. اه هه . من نمی فهمم چیزی را که به زور لیمو خوشمزه شود برای چی باید بخورم”! عشق و دوست داشتن و مهربانی و ناز و کرشمه ، بر اساس تعالیم دکتر،همه با دستگاه کنترل از راه دور قابل تنظیم می باشند. بشر می بایست من بعد صحبت عشق( نه به تعربف ایشان) که میشود، به فوتونی که از راه چشم به مغزش رسیده و باعث ترشح دوپامین گشته فکر کند تا از این حرف های مفت کمتر زند.عشقبازی می ماند و معشوقه بوسه شمار! همسر من و شما باید بداند که ما به خاطر منافع خودمان است که با او زندگی میکنیم . دست از پا خطا کند، دو دو تا چهار تا می کنیم و اگر لازم شد فورا در بستن چمدان کمکش خواهیم کرد. با این حال دکتر خودش هم میداند که نسخه هایش همه جا کار نمیکند. چند روز پیش ،از آن روزهایی بود که حالش خوب نبود و با شنوندگان نامهربانانه صحبت میکرد. به دختر خانمی گفت که :… از تو به عنوان کاغذ توالت استفاده کرده است. وچند دقیقه بعد دوباره همین عبارت توهین آمیزرا تکرار کرد. با شنونده بعد که به همین روال شروع به صحبت کرد ، ناگهان خودش گفت: نمی دانم امروز حال من خراب است یا حال شنوندگان؟!
یعنی اینکه خودش هم میداند که از کوک و کوره خارج میشود و به نظر میرسد که افسردگی ادواری دارد. زیر بار این هم نمی رود که برخی باورها ، علمی یا غیر علمی ، کاری ندارم، هستند که “کوک دائمی” و خودکار دارند. نه اینکه هر از چند گاه مثل باطری شارژی، طرف به مدیتیشن و تراپی(یا به قول دکتر استحمام روانی) احتیاج پیدا کند تا دوباره “فیت” شود. تجربه من بی تجربه میگوید که همه انسان ها به جایی میرسند که دیگر تجدید نظر و باز نگری در خطوط اصلی باورهایشان برایشان مشکل میشود و از آن به بعد ، به کشیدن دیوار و حصار به دور عقاید خود می پردازند. امیدوارم دکتر هنوز به آن جا نرسیده باشد.
Hamid
December 16th, 2009 - 07:11 هیچ از خود پرسیده اید که چرا مردم به “شبه علم” و خرافات روی خوش نشان می دهند؟ یک جامعه شناس خوب ، پیش و بیش از آن که به فکر مبارزه با این پدیده ها باشد، چرایی آن را مد نظر قرار می دهد: -چرا بشقاب پرنده و “مذاهب یوفویی” اینقدر مطرح شده و کتاب ها و فیلم هایش چنین پر فروش است؛ – چرا این همه به اصطلاح نظریات مختلف راجع به امکان سفر در زمان ، بازگشت به گذشته و … طرفدار پیدا کرده است ؟ حتما خواهید گفت به علت بی سوادی .طرفداران مذاهب مدرن در جوامع غربی ، رویگرداندگان از مذاهب کلاسیک هستند و بی سواد هم نیستند و در مذاهب کلاسیک نیز اگر هم کم سوادان در اکثریتند ولی با سوادان و علم آشنایان هم هنوز در صد قابل توجهی را تشکیل میدهند. تازه جامعه شناسی و روانشناسی می بایست به عوامل روانی این گرایشات توجه ویژه داشته باشد ونه فقط درصد . به نظر من ” انسان محوری” این مذاهب و مسلک ها علت گرایش مردم به آنهاست . انسان دوست دارد باور کند که چیزی بیش از پیچ و مهره و جزیی بی اراده در سیستم کائنات است. نتیجه اصلی که از قانون علیت می توان گرفت آن است که : جهان قانونمند است ، یعنی رفتاری دائما یکسان و تخلف ناپذیر دارد. این اصل علمی ولی با نیاز روحی انسان سازگار نیست . وظیفه روانشناس آن نیست که باچماق علم دائما بر سر انسان بکوبد که : خودت را بشناس که تو هیچ نیستی جز ذره ای در دست باد. توهم را دور بینداز و به خود نگر که درست مانند یک دستگاه عمل می کنی. و بعد با قیچی هرچه از عواطف و احساسات و گرایشات را که در قالبش نمی گنجد بچیند و به داخل سطل آشغال بریزد. و بعد “حیران ” بماند که در عصر انفجار نور ، چرا اینقدر “کوردل” وجود دارند که باعث رونق بازار “شبه علم ” میشوند. رواج دادن "واقعبینی "، که دکتر هدف اصلی خود می نامد، درروانشناسی او چاقویی است که دسته خودش را هم می برد.همین هفته گذشته دکتر هلاکویی در پاسخ به سوال : ” خوب و بد چیست و ما در این جهان پر فریب چگونه میتوانیم این مفاهیم را به فرزندانمان بیاموزیم ، در حالی که اگر غفلت کنی زیر دست و پا له خواهی شد”. هیچ پاسخی که پاسخ باشد نداشت.
Hamid
December 17th, 2009 - 07:49 “…درآمد سرانه ملی آمریکا در فاصله زمانی 1973 تا 1994 ، سی در صد رشد داشته است. لیکن حد متوسط حقوق ناخالص تمامی کارمندان فاقد تخصص بالا ، یعنی تقریبا سه چهارم توده مزدبگیر ، نوزده در صد پایین آمده است. این حد متوسط امروزه 258 دلار در هفته است. برای یک سوم پایینی هرم حقوقی، تقلیل دستمزدها حتی بیشتر بوده است. این بخش اینک 25 درصد کمتر از 20 سال پیش خود حقوق میگیرند.” ازکتاب ” دام جهانی شدن ، تعرض به دمکراسی و رفاه” نوشته هانس پتر مارتین و هارلد شومن ، ترجمه فارسی از فریبرز جعفر پور…به یادآوری نیازی نیست که پس از فروپاشی شوروی،حتی در کشورهای دارای” دولت رفاه” نیز،بخاطر فقدان سیستم آلترناتیو و تحمیل سیستم آمریکایی سرمایه داری به جهان، دستاوردهای مبارزات طبقاتی زحمتکشان به تدریج از آنان باز پس گرفته میشودو سرمایه داران اینک در پی حداکثر سود،در سیستم مالیاتی ، بهداشتی ، آموزشی و اجتماعی این کشورها تجدید نظر میکنند. در اروپا روز به روز به “زیر خط فقر”ی ها اضافه می شود. این ها را مقایسه کنید با تحلیل های خوش بینانه دکتر هلاکویی . از جمله سخنان رادیویی دیروزشان که :”…جهان دارد به آن سمت حرکت می کند ..که مردم دیر یا زود با آنچه افزایش دانایی و توانایی انسان هاست و آنچه حذف قدرت و نفوذ سوداگران زر و زور و زر است ، آن ها را سر جای خودشان خواهند نشاند”. وجالب است که در جایی دیگر ، چین را تاثیر گذار مخرب در بحران مالی جهانی معرفی میکنند. یاد حرف های خود دکتر می افتم که خطاب به شنوندگان گاه میگوید: ” شما هروقت دلتان می خواهد دو را چهار و سه را یک میکنید”. اگر فرض کنیم که دکتر، الان بخواهد از این جمله معروف آیت الله خمینی که : اقتصاد مال خر است ، دفاع کند . فکر میکنید برایش زحمتی دارد؟ خواهد گفت: البته منظور از اقتصاد ، مادیات است که در مقابل معنویات قرار دارد. و انقلاب ما اصولا برای بازگشت معنویات و اخلاقیات بود وگرنه اقتصاد زمان شاه که زیاد هم بد نبود…. . الی آخر.
Hamid
December 18th, 2009 - 06:43 نظریه کوانتوم هرچند توسط ماکس پلانک وآلبرت اینشتین مطرح گردید، ولی پس از چندی باعث بوجود آمدن دو نگرش متفاوت در فیزیک شد که در نتیجه اینشتین راه خود را از آن جداکرد. زیرا “اصل عدم قطعیت” که بر مکانیک کوانتوم حاکم شده بود، با اصل علیت که بر اساس آن او نسبیت را عرضه داشت ، زیر یک سقف نمی گنجیدند. حیطه کار و اعتبار نسبیت و علیت ، ماکروفیزیک و تمام جهان هستی شناخته شده تا مرز بیگ بنگ می باشد . ولی مکانیک کوانتوم رفتاراتم و زیر اتم را بررسی میکند. در این عرصه اصل علیت و اغماض اجتناب ناپذیرش دیگر کار نمیکند.زیرا در بررسی ذرات بنیادین، تمام رفتار سیستم هم زمان قابل مشاهده وارزیابی نیست . مثلا خاصیت ذره ای و موجی نور را با یکدیگر نمیتوان بررسی کرد و نیز ذره در آزمایش موسوم به "دوشکاف" خود موج است و رفتاری غیر قابل پیشبینی نشان می دهد .به همین خاطر است که تاکید دکتر هلاکویی بر اصل علیت ، هرچند درست است ولی تمام ماجرا نیست. وآنگاه که برای توضیح خلقت دست به دامن کوانتوم میشود میبایست عجالتا کفش علیت خود را پشت در از پا درآورد و آنگاه وارد اتاق شود.
Hamid
December 19th, 2009 - 07:14 کهکشان راه شیری، حدود صد میلیارد ستاره داردکه بسیاری از آن ها سیاراتی هم دارند . ولی البته امکان حیات تنها در سیاراتی که نه زیاد نزدیک به مرکز و نه خیلی دور از آن هستند ، وجود دارد. و بالحاظ روند پیچیده و تصادفی مساعد شدن شرایط حیات در زمین، شاید شانس خیلی بزرگی برای حیات درسیارات دیگر این کهکشان باقی نمی ماند. ولی ده ها میلیارد کهکشان دیگر هم وجود دارد . حال وقتی که دکتر هلاکویی در توجیه جنایات آمریکا، می گویند که : ” این نظام حاکم بر طبیعت است که ظالمانه است و قوی باید پیروزشود”، این سوال پیش می آید که کجای قانون این کائنات ، که به کمک پیشرفت های علمی ،بشر به بینهایت بزرگ بودن آن پی برده است “ظالمانه” است ؟ آیا “قانون جنگل”، روی این کره کوچک خاکی، یعنی مناسبات حاکم بین حیوانات ، آن چیزی است که ما از نظام حاکم بر طبیعت آموخته ایم؟ تازه اگر همه جهان را هم ، همین جهان موجودات زنده کره زمین فرض کنیم ، آیا بین روابط انسانی و حیوانی مرزی موجود نیست؟ و یا اگر ابر قدرتی این مرز را مخدوش میکند ما نیز مجازیم قرن ها تلاش فلاسفه ، هنرمندان ، دانشمندان و دیگر فرهیختگان عالم انسانی را به پای اصل ” ضعیف طعمه قویست”، قربانی کنیم ؟ انسان به نسبت دوریش از ظلم است که از حیوانات فاصله می گیرد.
Hamid
December 20th, 2009 - 08:00 سخنان دکترهلاکویی” گرانبهاست”. از آن نظر که بازده مادی و معنوی ظاهرا خوبی برای صاحبش داشته است. ”گرانبهاست”، و تو چون شکارچی طلا میبایست الک دستت بگیری، متلک و تحقیر و گاه توهین را هم به جان بخری ، دوسه قاشق شربت فلسفه و چند عدد قرص سیاست مورد نظر دکتر را هم در خلال برنامه رادیو تلویزیونی، بالاجبار نوش جان کنی تا شاید صیدی کنی. کافیست دوسه برنامه رادیویی دکتر را روی کاغذ بیاورید وپاسخ های ایشان را تجزیه وتحلیل کنید. احتمالا شما نیز مانند من به این نتیجه خواهید رسید که جامه فاخرکلام دکتر، غالبا پیکر نحیف استدلال و نتیجه گیری را از نظر مخفی میکند. دوسه روز پیش ، 17 دسامبر، شنونده سوم رادیو ، راجع به قصدش برای پذیرفتن “کودک خوانده “، صحبت کرد. دکتر گفت: “به نظر من هیچ کاری بهتر از این کار نیست.” ولی بلافاصله چند دقیقه متوالی از مضرات این کار گفت .بدون آن که حتی یک مورد مثبت ارائه دهد.
December 14th, 2009 - 08:34 در رابطه با مباحث بالا باید خاطر نشان کرد که در قرن گذشته بحث های زیادی بین دانشمندان فیزیک ، بخصوص در باره اصل علیت نیوتون جریان داشت و اینشتین مهم ترین چهره مدافع این اصل در مقابل میکروفیزیسین ها به شمار می رفت. به این جمله او در مقابل دلایل مقنع طرف مقابل دقت کنید تا به عمق ماجرا پی ببرید: …برای من قابل تحمل نیست که بگویند، یک الکترون که تحت ناثیر اشعه قرار گرفته است ، نه تنها زمان عبور ، بلکه جهت حرکتش را نیز خود بر می گزیند( اشاره به آزمایش دو شکاف و اصل عدم قطعیت هایزنبرگ). من ترجیح می دهم در این حالت یک حلاج یا کارمند قمار خانه! باشم تا یک فیزیکدان. یا در مورد مشابه دیگر این جمله معروف را می گوید که :"خدا تاس نمی ریزد"، یعنی قوانین حاکم بر جهان قابل شناخت و در نتیجه پیش بینی هستند.
Hamid
December 15th, 2009 - 07:29 دربرنامه رادیویی دیروز ، دکترهلاکویی به ارتباط سیاست ، اقتصاد، فلسفه ، هنر و روانشناسی با “جامعه شناسی” اشاره کردند تا شاید ثابت کنند که ایشان مجازند در باره همه این ها اظهار نظر نمایند این درست. ولی یک جامعه شناس در هیچ یک از موارد فوق نمی تواند “فتوا” صادر کند مگر آن که در آن رشته متخصص باشد. مساله این است که دکتر در بحث فلسفه و سیاست و غیره بدون داشتن “درجه اجتهاد”، جانبدارانه نظری خاص را ترویج و تبلیغ می کند.
ما مجاز نیستیم که برای جا انداختن سیستم فکری خود، گزینشی از اینجا و آنجا مقولاتی را که باهم گاه در تناقض هستند ، به هم بچسبانیم .بعد بگوییم که کاری در حد اجتهاد نکرده ایم.آقای دکتر در زمینه روانشناسی، که البته دارای مطالعه شخصی می باشند، سبک کاری را در بین نظرها و گرایشات این وادی برگزیده اند که بدون کمک فلسفه جا نمی افتد. ذهن و حواس خود را هم به آن متمرکز کرده اند که هرچه با بنای احداثی شان جور شد را جذب و بقیه را دفع کنند. به همین گفته اخیرشان که گویا در فیزیک کوانتوم پیدایش جهان از ” هیچ ” مطرح است دقت کنید. این نیاز ایشان است که دوست دارد روزی خلق جهان از “هیچ” به اثبات رسد. در صورتی که روح حاکم بر مکانیک کوانتوم کاملا سمت گیری دیگری دارد. در حالی که چشم امید به کوانتوم دارند با مقولات اساسی آن، اگر بداند، نمی تواند موافق باشد. زیرا نظام فکری شان و آن موضعی که در علم روانشناسی برگزیده اند، جایگاهی بیشتر از یک آدم آهنی برای انسان به رسمیت نمی شناسد. واین درست همان برداشتی است که مخالفین “اصل عدم قطعیت”، در فیزیک داشتند. جالب است که باورمندان به “اراده خدا” و تقدیر غیر قابل تغییر، با معتقدین به تقدیر بدون “اراده خدا”، یعنی جهان غیر قابل تغییر کوک شده و قانونمند (مثل دکتر خود ما)، هردو در مقابل پیروان عدم قطعیت به هم میرسند. دکتر ولی جایی که صلاح بداند، “احتمال” را نیز به عنوان ادویه استفاده میکند. در کوانتوم انسان لاکن در شناخت پدیده نقش اصلی را ایفا میکند و بحث فلسفی هم در آنجا وجود دارد که در تغییر پدیده هم نقش دارد. که اگر چنین بحثی را کش دهیم شاید برخی از آنچه دکتربه نام شبه علم معرفی میکند را نیز در بر گیرد. من البته نظرات دکتر را فقط از طریق رادیو می توانم دنبال کنم و نمیدانم این “شبه علم” ها که می گوید چیست. آن آدم آهنی که دکتر آرزوی ساختنش را دارد، آرزوی همان به قول خودش “صاحبان زر و زور ” هم میباشد. روباتی که خنده و گریه و دوستت دارم گفتنش را ابتدا باید پردازش کند ( بر لحظه به لحظه خودآگاهش مسلط باشد)وسپس بروز دهد تا مارک استاندارد “خوشبخت” را کارخانه به پیشانیش بچسباند. به رفتار خود دکتر نگاه کنید آنگاه که از مهمانی رفتنش تعریف میکند و اینکه فقط کاری می کند یا حرفی می زند که کامپیوترذهنش به او میگوید. ” بنده دکتر هلاکویی. سلام والسلام . ” اگر کسی جک خنده داری هم بگوید احتمالا خود آگاه کنترل شده او ، دو حبه خنده ، و نه سه حبه ، تجویز می کند.متکبرانه می گوید” من ماهی دوست ندارم و این” دوستان”!! میگویند با لیمو بخور. اه هه . من نمی فهمم چیزی را که به زور لیمو خوشمزه شود برای چی باید بخورم”! عشق و دوست داشتن و مهربانی و ناز و کرشمه ، بر اساس تعالیم دکتر،همه با دستگاه کنترل از راه دور قابل تنظیم می باشند. بشر می بایست من بعد صحبت عشق( نه به تعربف ایشان) که میشود، به فوتونی که از راه چشم به مغزش رسیده و باعث ترشح دوپامین گشته فکر کند تا از این حرف های مفت کمتر زند.عشقبازی می ماند و معشوقه بوسه شمار! همسر من و شما باید بداند که ما به خاطر منافع خودمان است که با او زندگی میکنیم . دست از پا خطا کند، دو دو تا چهار تا می کنیم و اگر لازم شد فورا در بستن چمدان کمکش خواهیم کرد. با این حال دکتر خودش هم میداند که نسخه هایش همه جا کار نمیکند. چند روز پیش ،از آن روزهایی بود که حالش خوب نبود و با شنوندگان نامهربانانه صحبت میکرد. به دختر خانمی گفت که :… از تو به عنوان کاغذ توالت استفاده کرده است. وچند دقیقه بعد دوباره همین عبارت توهین آمیزرا تکرار کرد. با شنونده بعد که به همین روال شروع به صحبت کرد ، ناگهان خودش گفت: نمی دانم امروز حال من خراب است یا حال شنوندگان؟!
یعنی اینکه خودش هم میداند که از کوک و کوره خارج میشود و به نظر میرسد که افسردگی ادواری دارد. زیر بار این هم نمی رود که برخی باورها ، علمی یا غیر علمی ، کاری ندارم، هستند که “کوک دائمی” و خودکار دارند. نه اینکه هر از چند گاه مثل باطری شارژی، طرف به مدیتیشن و تراپی(یا به قول دکتر استحمام روانی) احتیاج پیدا کند تا دوباره “فیت” شود. تجربه من بی تجربه میگوید که همه انسان ها به جایی میرسند که دیگر تجدید نظر و باز نگری در خطوط اصلی باورهایشان برایشان مشکل میشود و از آن به بعد ، به کشیدن دیوار و حصار به دور عقاید خود می پردازند. امیدوارم دکتر هنوز به آن جا نرسیده باشد.
Hamid
December 16th, 2009 - 07:11 هیچ از خود پرسیده اید که چرا مردم به “شبه علم” و خرافات روی خوش نشان می دهند؟ یک جامعه شناس خوب ، پیش و بیش از آن که به فکر مبارزه با این پدیده ها باشد، چرایی آن را مد نظر قرار می دهد: -چرا بشقاب پرنده و “مذاهب یوفویی” اینقدر مطرح شده و کتاب ها و فیلم هایش چنین پر فروش است؛ – چرا این همه به اصطلاح نظریات مختلف راجع به امکان سفر در زمان ، بازگشت به گذشته و … طرفدار پیدا کرده است ؟ حتما خواهید گفت به علت بی سوادی .طرفداران مذاهب مدرن در جوامع غربی ، رویگرداندگان از مذاهب کلاسیک هستند و بی سواد هم نیستند و در مذاهب کلاسیک نیز اگر هم کم سوادان در اکثریتند ولی با سوادان و علم آشنایان هم هنوز در صد قابل توجهی را تشکیل میدهند. تازه جامعه شناسی و روانشناسی می بایست به عوامل روانی این گرایشات توجه ویژه داشته باشد ونه فقط درصد . به نظر من ” انسان محوری” این مذاهب و مسلک ها علت گرایش مردم به آنهاست . انسان دوست دارد باور کند که چیزی بیش از پیچ و مهره و جزیی بی اراده در سیستم کائنات است. نتیجه اصلی که از قانون علیت می توان گرفت آن است که : جهان قانونمند است ، یعنی رفتاری دائما یکسان و تخلف ناپذیر دارد. این اصل علمی ولی با نیاز روحی انسان سازگار نیست . وظیفه روانشناس آن نیست که باچماق علم دائما بر سر انسان بکوبد که : خودت را بشناس که تو هیچ نیستی جز ذره ای در دست باد. توهم را دور بینداز و به خود نگر که درست مانند یک دستگاه عمل می کنی. و بعد با قیچی هرچه از عواطف و احساسات و گرایشات را که در قالبش نمی گنجد بچیند و به داخل سطل آشغال بریزد. و بعد “حیران ” بماند که در عصر انفجار نور ، چرا اینقدر “کوردل” وجود دارند که باعث رونق بازار “شبه علم ” میشوند. رواج دادن "واقعبینی "، که دکتر هدف اصلی خود می نامد، درروانشناسی او چاقویی است که دسته خودش را هم می برد.همین هفته گذشته دکتر هلاکویی در پاسخ به سوال : ” خوب و بد چیست و ما در این جهان پر فریب چگونه میتوانیم این مفاهیم را به فرزندانمان بیاموزیم ، در حالی که اگر غفلت کنی زیر دست و پا له خواهی شد”. هیچ پاسخی که پاسخ باشد نداشت.
Hamid
December 17th, 2009 - 07:49 “…درآمد سرانه ملی آمریکا در فاصله زمانی 1973 تا 1994 ، سی در صد رشد داشته است. لیکن حد متوسط حقوق ناخالص تمامی کارمندان فاقد تخصص بالا ، یعنی تقریبا سه چهارم توده مزدبگیر ، نوزده در صد پایین آمده است. این حد متوسط امروزه 258 دلار در هفته است. برای یک سوم پایینی هرم حقوقی، تقلیل دستمزدها حتی بیشتر بوده است. این بخش اینک 25 درصد کمتر از 20 سال پیش خود حقوق میگیرند.” ازکتاب ” دام جهانی شدن ، تعرض به دمکراسی و رفاه” نوشته هانس پتر مارتین و هارلد شومن ، ترجمه فارسی از فریبرز جعفر پور…به یادآوری نیازی نیست که پس از فروپاشی شوروی،حتی در کشورهای دارای” دولت رفاه” نیز،بخاطر فقدان سیستم آلترناتیو و تحمیل سیستم آمریکایی سرمایه داری به جهان، دستاوردهای مبارزات طبقاتی زحمتکشان به تدریج از آنان باز پس گرفته میشودو سرمایه داران اینک در پی حداکثر سود،در سیستم مالیاتی ، بهداشتی ، آموزشی و اجتماعی این کشورها تجدید نظر میکنند. در اروپا روز به روز به “زیر خط فقر”ی ها اضافه می شود. این ها را مقایسه کنید با تحلیل های خوش بینانه دکتر هلاکویی . از جمله سخنان رادیویی دیروزشان که :”…جهان دارد به آن سمت حرکت می کند ..که مردم دیر یا زود با آنچه افزایش دانایی و توانایی انسان هاست و آنچه حذف قدرت و نفوذ سوداگران زر و زور و زر است ، آن ها را سر جای خودشان خواهند نشاند”. وجالب است که در جایی دیگر ، چین را تاثیر گذار مخرب در بحران مالی جهانی معرفی میکنند. یاد حرف های خود دکتر می افتم که خطاب به شنوندگان گاه میگوید: ” شما هروقت دلتان می خواهد دو را چهار و سه را یک میکنید”. اگر فرض کنیم که دکتر، الان بخواهد از این جمله معروف آیت الله خمینی که : اقتصاد مال خر است ، دفاع کند . فکر میکنید برایش زحمتی دارد؟ خواهد گفت: البته منظور از اقتصاد ، مادیات است که در مقابل معنویات قرار دارد. و انقلاب ما اصولا برای بازگشت معنویات و اخلاقیات بود وگرنه اقتصاد زمان شاه که زیاد هم بد نبود…. . الی آخر.
Hamid
December 18th, 2009 - 06:43 نظریه کوانتوم هرچند توسط ماکس پلانک وآلبرت اینشتین مطرح گردید، ولی پس از چندی باعث بوجود آمدن دو نگرش متفاوت در فیزیک شد که در نتیجه اینشتین راه خود را از آن جداکرد. زیرا “اصل عدم قطعیت” که بر مکانیک کوانتوم حاکم شده بود، با اصل علیت که بر اساس آن او نسبیت را عرضه داشت ، زیر یک سقف نمی گنجیدند. حیطه کار و اعتبار نسبیت و علیت ، ماکروفیزیک و تمام جهان هستی شناخته شده تا مرز بیگ بنگ می باشد . ولی مکانیک کوانتوم رفتاراتم و زیر اتم را بررسی میکند. در این عرصه اصل علیت و اغماض اجتناب ناپذیرش دیگر کار نمیکند.زیرا در بررسی ذرات بنیادین، تمام رفتار سیستم هم زمان قابل مشاهده وارزیابی نیست . مثلا خاصیت ذره ای و موجی نور را با یکدیگر نمیتوان بررسی کرد و نیز ذره در آزمایش موسوم به "دوشکاف" خود موج است و رفتاری غیر قابل پیشبینی نشان می دهد .به همین خاطر است که تاکید دکتر هلاکویی بر اصل علیت ، هرچند درست است ولی تمام ماجرا نیست. وآنگاه که برای توضیح خلقت دست به دامن کوانتوم میشود میبایست عجالتا کفش علیت خود را پشت در از پا درآورد و آنگاه وارد اتاق شود.
Hamid
December 19th, 2009 - 07:14 کهکشان راه شیری، حدود صد میلیارد ستاره داردکه بسیاری از آن ها سیاراتی هم دارند . ولی البته امکان حیات تنها در سیاراتی که نه زیاد نزدیک به مرکز و نه خیلی دور از آن هستند ، وجود دارد. و بالحاظ روند پیچیده و تصادفی مساعد شدن شرایط حیات در زمین، شاید شانس خیلی بزرگی برای حیات درسیارات دیگر این کهکشان باقی نمی ماند. ولی ده ها میلیارد کهکشان دیگر هم وجود دارد . حال وقتی که دکتر هلاکویی در توجیه جنایات آمریکا، می گویند که : ” این نظام حاکم بر طبیعت است که ظالمانه است و قوی باید پیروزشود”، این سوال پیش می آید که کجای قانون این کائنات ، که به کمک پیشرفت های علمی ،بشر به بینهایت بزرگ بودن آن پی برده است “ظالمانه” است ؟ آیا “قانون جنگل”، روی این کره کوچک خاکی، یعنی مناسبات حاکم بین حیوانات ، آن چیزی است که ما از نظام حاکم بر طبیعت آموخته ایم؟ تازه اگر همه جهان را هم ، همین جهان موجودات زنده کره زمین فرض کنیم ، آیا بین روابط انسانی و حیوانی مرزی موجود نیست؟ و یا اگر ابر قدرتی این مرز را مخدوش میکند ما نیز مجازیم قرن ها تلاش فلاسفه ، هنرمندان ، دانشمندان و دیگر فرهیختگان عالم انسانی را به پای اصل ” ضعیف طعمه قویست”، قربانی کنیم ؟ انسان به نسبت دوریش از ظلم است که از حیوانات فاصله می گیرد.
Hamid
December 20th, 2009 - 08:00 سخنان دکترهلاکویی” گرانبهاست”. از آن نظر که بازده مادی و معنوی ظاهرا خوبی برای صاحبش داشته است. ”گرانبهاست”، و تو چون شکارچی طلا میبایست الک دستت بگیری، متلک و تحقیر و گاه توهین را هم به جان بخری ، دوسه قاشق شربت فلسفه و چند عدد قرص سیاست مورد نظر دکتر را هم در خلال برنامه رادیو تلویزیونی، بالاجبار نوش جان کنی تا شاید صیدی کنی. کافیست دوسه برنامه رادیویی دکتر را روی کاغذ بیاورید وپاسخ های ایشان را تجزیه وتحلیل کنید. احتمالا شما نیز مانند من به این نتیجه خواهید رسید که جامه فاخرکلام دکتر، غالبا پیکر نحیف استدلال و نتیجه گیری را از نظر مخفی میکند. دوسه روز پیش ، 17 دسامبر، شنونده سوم رادیو ، راجع به قصدش برای پذیرفتن “کودک خوانده “، صحبت کرد. دکتر گفت: “به نظر من هیچ کاری بهتر از این کار نیست.” ولی بلافاصله چند دقیقه متوالی از مضرات این کار گفت .بدون آن که حتی یک مورد مثبت ارائه دهد.
یکی از دانشجویان حزب اللهی اول انقلاب میگفت: یک سال بعد از انقلاب در انجمن اسلامی دانشگاهمان تصمیم گرفتیم سخنان امام خمینی را جمع آوری کرده و بصورت کتاب منتشر کنیم .چون کسی اینکار را نکرده بود. نتیجه ولی شگفت انگیز بود. خیلی زود به این نتیجه رسیدیم که خمینی هرچه گفته است ، یا ضد آن عمل کرده است و یا ضد آن را هم گفته است و یا اینکه معلوم نیست چه گفته است. و به این نتیجه رسیدیم که این طرز سخن گفتن اوست که مارا مجذوب میکند ونه محتوای گفتارش.
Hamid
December 22nd, 2009 - 06:21 شما فکر میکنید اگر ” دیوید کاپرفیلد” ایرانی بود الآن چکار میکرد؟ شعبده بازی؟ بله البته . ولی نه در سن نمایش. بلکه در صحنه سیاست. ما ایرانی ها ،گمان میکنم، همیشه اینطور بوده ایم که اگر کسی در بین مان ویزه گی منحصر به فرد و مثبتی داشت ، اورا سوپر من و پیامبرمی بینیم و فکر میکنیم که او در همه زمینه ها باید کامل باشد. خود طرف هم کم کم در چنین جوی این امر بهش مشتنبه میشود که بله من حق دارم در هرکاری دخالت کنم و نهایتا رهبری سیاسی جامعه را هم بپذیرم.این گونه است که احمد شاملو درباره موسیقی ایرانی فتوا میدهدو شجریان راجع به سیاست . دکتر خودمان هم در این میان از دید خیلی ها میشود “آجیل مشکل گشا”و ازدید خودش"افلاطون" تمام اعصار. خود او ولی بیشتر در گذشته، شنوندگان را از مطلق نگری برحذر میداشت ویادآور میشد که او نیز در بسیاری موارد با مشکلاتی مشابه ، روبروست. به عنوان نمونه در برنامه رادیویی 18 دسامبر، اولین پرسش کننده ، خانم “دکتر”ی هستند که نمیدانند بچه دار بشوند بهتر است یا نشوند . بخشی از جواب دکتر هلاکویی عینا چنین است:”من خودم نمی خواهم روی خط رادیو عرض کنم. در مورد بچه یک نظری در یک زمینه ای داشتم که وقتی پسر اولم متولد شد دیدم چقدر بیخود راجع به این موضوع فکر کرده بودم. من در ذهنم برای خودم یک موضوع ساخته بودم. ولی در عمل ابدا مساله ای نبود. ولی در ذهنم یک کاری را، یک چیزی را، دوست نداشتم . ولی دیدم هیچ فرقی با چیزهای دیگر نمی کند.” (شاهکارادبی بود!) حالا اگر کسی به او بگوید: دکترجان، ما از این جملات سردر نیاوردیم.روشن تر بگو که مشکلت چه بوده است؟ فورا خواهد گفت: "زندگی خصوصی من به خودم مربوط است".اگر به خودت مربوط است پس چرا راجع به آن اینگونه بی سروته، حرف میزنی؟ حالا فرض کنید که زندگی خصوصی قابل دفاعی میداشت.آنگاه "تز" صادر می کرد که: "مردم حق دارند بدانند کسانی که جلوه در محراب و منبر می کنند، چون به خلوت می روند چه می کنند ؟ کسی ازصحبت کردن در مورد زندگی خصوصیش هراس دارد که چیزی برای مخفی کردن درآن داشته باشد". بگذریم .درپاسخ به خانم دکتر،اگر اشتباه نکنم دکترهلاکویی با ایما و اشاره می خواست بگوید که او خودش هم “کالای ازدواج” نبوده است و یا اینکه “اضطراب و نگرانی” داشته است. و نتیجه بگیرد که : خانم دکتر عزیز!نگران نباشید و مته را به خشخاش تان نبگذارید. و جمله همیشگی اش که : آخه این مدرک دکترا را از کدوم خراب شده ای گرفتی! -از همون جا که تو گرفتی دکترجون.
Hamid
December 22nd, 2009 - 09:25 دکترجون سلام. سوالی داشتم خدمتتون: ” دم موش چرا درازه؟ چرا در گنجه بازه؟ باقالی پخته تازه ، به من چرا نمی سازه؟” دکتر: صبرکنید صبرکنید عزیز . این که هفتاد تا سوال شد. آخریشو جواب می دم چون بقیش یادم رفت. من دراین 9سال و 6ماه 7 روز و 6 ساعتی که در اینجا برنامه داشتم ، چندین بار دستور طبخ باقالی را داده ام . شما مثل این که سی دی های منو گوش نمی کنید. با شنونده عزیزبعدی صحبت می کنیم: رادیو ایران بفرمایید!
Hamid
December 25th, 2009 - 04:15 اکثریت “زوج های مشکل دار” را در تماس با آقای هلاکویی، تا آنجا که من فهمیدم، خانم هایی تشکیل می دهند که به خاطر امتیاز اقامت خارج از کشور ، به همسری کسی در آمده اند که یا بسیار مسن تر از آنهاست و یا ناراحتی های جسمی یا روانی دارد و از همه جالب تر این که گاه مرد بیچاره هیچ ناراحتی ندارد ولی ازآن رو که دختر خانم با این اندیشه که : "گور پدرش! اقامتمو که گرفتم ، می اندازمش دور"، به چنین ازدواجی تن داده است، پس از چندی شروع به بهانه گیری می کند. بعد برای اینکه خودش ، یا دیگران ، را به جدایی متقاعد کند، به دکتر زنگ میزند. چون جواب ایشان را درتوصیه به جدایی میداند. جالب است که همه این علیا مخدره ها ، در پاسخ به این پرسش که چرا با چنین فردی ازدواج کردید ، با “فروتنی”، میگویند: “اشتباه کردیم دکتر”.
روباه دید دنبه در سبزه زار و می گفت:/هرگز که دید دنبه ، بی دام در گیاهش /وان گرگ از حریصی در دنبه چون نمک شد/ از دام بی خبربد آن خاطرتباهش.......
Hamid
December 26th, 2009 - 06:48 از شاه بیت های غزلیات دکتراین است که “خوشبختی کنترل لحظه به لحظه خودآگاه است.” که به نظر من این نه تعریف خوشبختی بلکه راه رسیدن به آن می تواند باشد یا نباشد. آنچه من از این جمله ، که احتمالا یک تجربه شخصی است ، می فهمم ، فراخواندن به نوعی تمرکز حداکثری در زندگی است. ولی آیا این شدنی و مطلوب است که کلید اتوماتیک مغز را خاموش کنیم و هر کنش و واکنش خود را تجزیه وتحلیل نماییم؟ مثلا در سوگ عزیزی اگر خواستیم گریه کنیم ، به مکانیزم اشک ریختن بیاندیشیم و اینکه با هرقطره اشک فلان مواد از بدن خارج میشود و بعد در ترازوی ذهن بسنجیم که صرفه با گریه کردن است یا نگاه طعنه آمیز اقوام به گریه نکردن ما؟ و سپس با فشار دادن “دکمه ” ، چیک چیک ، دو قطره یا سه قطره ، به دلخواه اشک بریزیم ؟ آیا صاحب این تجربه ، خود به نتیجه نهایی در مورد آن رسیده است و یا آن هنوز در مرحله آزمایش قراردارد ؟ تعریف خوشبختی می تواند چنین باشد: رضایت کلی از زندگی و خشنودی از وضعیت خویش.
Hamid
December 31st, 2009 - 17:32 ازهموطنانی که راجع به مسائل سیاسی به دکتر هلاکویی اقتدا می کنند ، دعوت می کنم که آخرین برنامه رادیویی اورا، به تاریخ 29 دسامبر، به دقت گوش کنند. فایل صوتی آن در اینترنت قابل دسترسی است. ایشان در همان ابتدای برنامه روپوش سفید از تن به درمی کند و از شنوندگان می خواهد که در این شرایط حساس راجع به مسائل سیاسی صحبت کنند . سپس به کرات از تخصص خود، به عنوان جامعه شناس ، در مسائل سیاسی صحبت می کند و مانند همیشه از این که افراد بی سواد اظهارنظرهای سیاسی بی پایه می کنند، “حیران ” میشود. آنگاه دو بار در فواصل مختلف از پیش بینی داهیانه اش در سال های قبل از انقلاب در مورد سرنگونی شاه و برقراری جمهوری اسلامی داد سخن می دهد تا شنونده را کاملا مفتون دانش خود سازد. جالب است که ایشان گویا خود نیزاین پیشبینی ها را تازه گی در مجموعه آثارش کشف کرده است. زیرا من قبلا، در میان دیگر خودستایی هایش، که ده ها بار هرکدام را تکرار کرده است ، این موضوع را نشنیده بودم.
سپس در پاسخ به خانم شنونده ای که از او راجع به نبود ” آلترناتیو” در برابر جناح های حاکمیت سوال میکند ، دقایق زیادی در مورد بی سواد بودن موسوی ، کروبی و دیگر سیاستمداران جهان صحبت میکند و میگوید که صد نفر را میشناسد که میتوانند پس از سرنگونی مملکت را اداره کنند.
توجه کنید : آیا کسی هم دیگر وجود دارد که نداند ، منظور از آلترناتیو ، نه افراد و شخصیت ها ، بلکه جریان سیاسی جایگزین است؟ ولی او که مسائل سیاسی را از همه” بهتر” می فهمد ، ظاهرا این را نمیداند! البته برای او و همکاران سیاسی اش، نبود جریان سیاسی جانشین نه تنها نقطه ضعف جنبش نیست ، بلکه درست برعکس نقطه قوت آن است . زیرا خوب می دانند که آمریکایی ها هرگونه فقدان آلترناتیو را به سرعت با جریان سازی به کمک” صد ” ها عروسک خود جبران می کنند. واتفاقا این آلترناتیو ملی است که موی دماغشان خواهد شد. شما اگر مثل من حوصله بررسی گفتار قدیمی دکتر را ندارید، لااقل همین برنامه آخر او را با دقت گوش دهید تا بتوانید سمت گیری های آتیش را بهتر درک کنید. ولی اگر برنامه های گذشته اورا مرور کنید به وضوح به تغییرجهت های او در مورد مسائل سیاسی و مذهبی ، در این چند ماه اخیر،پی خواهید برد. به برخی از این تغییرات در کامنت های قبلی اشاره شد. از جمله بد نیست به اظهارنظر او راجع به مذهب و خدا در برنامه رادیویی دهم دسامبر 2007 توجه کنید تا به تفاوت فاحش آن با موضع گیری های ماه های اخیرش ، که برای تاثیر”ویژه ” روی جنبش پردازش شده است ، پی ببرید.
رسالت جدید دکتر هلاکویی ، سیاست بازی است و نه روانشناسی .
Hamid
January 1st, 2010 - 16:02 جناب مرشد که از بیرون گود سیاست ، دستورات “لنگ کردن” صادر می کند ، دیری نخواهد گذشت که “مریدان” به زور داخل گودش خواهند کشید.
Hamid
December 22nd, 2009 - 06:21 شما فکر میکنید اگر ” دیوید کاپرفیلد” ایرانی بود الآن چکار میکرد؟ شعبده بازی؟ بله البته . ولی نه در سن نمایش. بلکه در صحنه سیاست. ما ایرانی ها ،گمان میکنم، همیشه اینطور بوده ایم که اگر کسی در بین مان ویزه گی منحصر به فرد و مثبتی داشت ، اورا سوپر من و پیامبرمی بینیم و فکر میکنیم که او در همه زمینه ها باید کامل باشد. خود طرف هم کم کم در چنین جوی این امر بهش مشتنبه میشود که بله من حق دارم در هرکاری دخالت کنم و نهایتا رهبری سیاسی جامعه را هم بپذیرم.این گونه است که احمد شاملو درباره موسیقی ایرانی فتوا میدهدو شجریان راجع به سیاست . دکتر خودمان هم در این میان از دید خیلی ها میشود “آجیل مشکل گشا”و ازدید خودش"افلاطون" تمام اعصار. خود او ولی بیشتر در گذشته، شنوندگان را از مطلق نگری برحذر میداشت ویادآور میشد که او نیز در بسیاری موارد با مشکلاتی مشابه ، روبروست. به عنوان نمونه در برنامه رادیویی 18 دسامبر، اولین پرسش کننده ، خانم “دکتر”ی هستند که نمیدانند بچه دار بشوند بهتر است یا نشوند . بخشی از جواب دکتر هلاکویی عینا چنین است:”من خودم نمی خواهم روی خط رادیو عرض کنم. در مورد بچه یک نظری در یک زمینه ای داشتم که وقتی پسر اولم متولد شد دیدم چقدر بیخود راجع به این موضوع فکر کرده بودم. من در ذهنم برای خودم یک موضوع ساخته بودم. ولی در عمل ابدا مساله ای نبود. ولی در ذهنم یک کاری را، یک چیزی را، دوست نداشتم . ولی دیدم هیچ فرقی با چیزهای دیگر نمی کند.” (شاهکارادبی بود!) حالا اگر کسی به او بگوید: دکترجان، ما از این جملات سردر نیاوردیم.روشن تر بگو که مشکلت چه بوده است؟ فورا خواهد گفت: "زندگی خصوصی من به خودم مربوط است".اگر به خودت مربوط است پس چرا راجع به آن اینگونه بی سروته، حرف میزنی؟ حالا فرض کنید که زندگی خصوصی قابل دفاعی میداشت.آنگاه "تز" صادر می کرد که: "مردم حق دارند بدانند کسانی که جلوه در محراب و منبر می کنند، چون به خلوت می روند چه می کنند ؟ کسی ازصحبت کردن در مورد زندگی خصوصیش هراس دارد که چیزی برای مخفی کردن درآن داشته باشد". بگذریم .درپاسخ به خانم دکتر،اگر اشتباه نکنم دکترهلاکویی با ایما و اشاره می خواست بگوید که او خودش هم “کالای ازدواج” نبوده است و یا اینکه “اضطراب و نگرانی” داشته است. و نتیجه بگیرد که : خانم دکتر عزیز!نگران نباشید و مته را به خشخاش تان نبگذارید. و جمله همیشگی اش که : آخه این مدرک دکترا را از کدوم خراب شده ای گرفتی! -از همون جا که تو گرفتی دکترجون.
Hamid
December 22nd, 2009 - 09:25 دکترجون سلام. سوالی داشتم خدمتتون: ” دم موش چرا درازه؟ چرا در گنجه بازه؟ باقالی پخته تازه ، به من چرا نمی سازه؟” دکتر: صبرکنید صبرکنید عزیز . این که هفتاد تا سوال شد. آخریشو جواب می دم چون بقیش یادم رفت. من دراین 9سال و 6ماه 7 روز و 6 ساعتی که در اینجا برنامه داشتم ، چندین بار دستور طبخ باقالی را داده ام . شما مثل این که سی دی های منو گوش نمی کنید. با شنونده عزیزبعدی صحبت می کنیم: رادیو ایران بفرمایید!
Hamid
December 25th, 2009 - 04:15 اکثریت “زوج های مشکل دار” را در تماس با آقای هلاکویی، تا آنجا که من فهمیدم، خانم هایی تشکیل می دهند که به خاطر امتیاز اقامت خارج از کشور ، به همسری کسی در آمده اند که یا بسیار مسن تر از آنهاست و یا ناراحتی های جسمی یا روانی دارد و از همه جالب تر این که گاه مرد بیچاره هیچ ناراحتی ندارد ولی ازآن رو که دختر خانم با این اندیشه که : "گور پدرش! اقامتمو که گرفتم ، می اندازمش دور"، به چنین ازدواجی تن داده است، پس از چندی شروع به بهانه گیری می کند. بعد برای اینکه خودش ، یا دیگران ، را به جدایی متقاعد کند، به دکتر زنگ میزند. چون جواب ایشان را درتوصیه به جدایی میداند. جالب است که همه این علیا مخدره ها ، در پاسخ به این پرسش که چرا با چنین فردی ازدواج کردید ، با “فروتنی”، میگویند: “اشتباه کردیم دکتر”.
روباه دید دنبه در سبزه زار و می گفت:/هرگز که دید دنبه ، بی دام در گیاهش /وان گرگ از حریصی در دنبه چون نمک شد/ از دام بی خبربد آن خاطرتباهش.......
Hamid
December 26th, 2009 - 06:48 از شاه بیت های غزلیات دکتراین است که “خوشبختی کنترل لحظه به لحظه خودآگاه است.” که به نظر من این نه تعریف خوشبختی بلکه راه رسیدن به آن می تواند باشد یا نباشد. آنچه من از این جمله ، که احتمالا یک تجربه شخصی است ، می فهمم ، فراخواندن به نوعی تمرکز حداکثری در زندگی است. ولی آیا این شدنی و مطلوب است که کلید اتوماتیک مغز را خاموش کنیم و هر کنش و واکنش خود را تجزیه وتحلیل نماییم؟ مثلا در سوگ عزیزی اگر خواستیم گریه کنیم ، به مکانیزم اشک ریختن بیاندیشیم و اینکه با هرقطره اشک فلان مواد از بدن خارج میشود و بعد در ترازوی ذهن بسنجیم که صرفه با گریه کردن است یا نگاه طعنه آمیز اقوام به گریه نکردن ما؟ و سپس با فشار دادن “دکمه ” ، چیک چیک ، دو قطره یا سه قطره ، به دلخواه اشک بریزیم ؟ آیا صاحب این تجربه ، خود به نتیجه نهایی در مورد آن رسیده است و یا آن هنوز در مرحله آزمایش قراردارد ؟ تعریف خوشبختی می تواند چنین باشد: رضایت کلی از زندگی و خشنودی از وضعیت خویش.
Hamid
December 31st, 2009 - 17:32 ازهموطنانی که راجع به مسائل سیاسی به دکتر هلاکویی اقتدا می کنند ، دعوت می کنم که آخرین برنامه رادیویی اورا، به تاریخ 29 دسامبر، به دقت گوش کنند. فایل صوتی آن در اینترنت قابل دسترسی است. ایشان در همان ابتدای برنامه روپوش سفید از تن به درمی کند و از شنوندگان می خواهد که در این شرایط حساس راجع به مسائل سیاسی صحبت کنند . سپس به کرات از تخصص خود، به عنوان جامعه شناس ، در مسائل سیاسی صحبت می کند و مانند همیشه از این که افراد بی سواد اظهارنظرهای سیاسی بی پایه می کنند، “حیران ” میشود. آنگاه دو بار در فواصل مختلف از پیش بینی داهیانه اش در سال های قبل از انقلاب در مورد سرنگونی شاه و برقراری جمهوری اسلامی داد سخن می دهد تا شنونده را کاملا مفتون دانش خود سازد. جالب است که ایشان گویا خود نیزاین پیشبینی ها را تازه گی در مجموعه آثارش کشف کرده است. زیرا من قبلا، در میان دیگر خودستایی هایش، که ده ها بار هرکدام را تکرار کرده است ، این موضوع را نشنیده بودم.
سپس در پاسخ به خانم شنونده ای که از او راجع به نبود ” آلترناتیو” در برابر جناح های حاکمیت سوال میکند ، دقایق زیادی در مورد بی سواد بودن موسوی ، کروبی و دیگر سیاستمداران جهان صحبت میکند و میگوید که صد نفر را میشناسد که میتوانند پس از سرنگونی مملکت را اداره کنند.
توجه کنید : آیا کسی هم دیگر وجود دارد که نداند ، منظور از آلترناتیو ، نه افراد و شخصیت ها ، بلکه جریان سیاسی جایگزین است؟ ولی او که مسائل سیاسی را از همه” بهتر” می فهمد ، ظاهرا این را نمیداند! البته برای او و همکاران سیاسی اش، نبود جریان سیاسی جانشین نه تنها نقطه ضعف جنبش نیست ، بلکه درست برعکس نقطه قوت آن است . زیرا خوب می دانند که آمریکایی ها هرگونه فقدان آلترناتیو را به سرعت با جریان سازی به کمک” صد ” ها عروسک خود جبران می کنند. واتفاقا این آلترناتیو ملی است که موی دماغشان خواهد شد. شما اگر مثل من حوصله بررسی گفتار قدیمی دکتر را ندارید، لااقل همین برنامه آخر او را با دقت گوش دهید تا بتوانید سمت گیری های آتیش را بهتر درک کنید. ولی اگر برنامه های گذشته اورا مرور کنید به وضوح به تغییرجهت های او در مورد مسائل سیاسی و مذهبی ، در این چند ماه اخیر،پی خواهید برد. به برخی از این تغییرات در کامنت های قبلی اشاره شد. از جمله بد نیست به اظهارنظر او راجع به مذهب و خدا در برنامه رادیویی دهم دسامبر 2007 توجه کنید تا به تفاوت فاحش آن با موضع گیری های ماه های اخیرش ، که برای تاثیر”ویژه ” روی جنبش پردازش شده است ، پی ببرید.
رسالت جدید دکتر هلاکویی ، سیاست بازی است و نه روانشناسی .
Hamid
January 1st, 2010 - 16:02 جناب مرشد که از بیرون گود سیاست ، دستورات “لنگ کردن” صادر می کند ، دیری نخواهد گذشت که “مریدان” به زور داخل گودش خواهند کشید.
Hamid
January 4th, 2010 - 11:29 باز دو مورد متفاوت با موضع گیری های جدید دکتر هلاکویی از برنامه رادیویی دو سال پیش ،یازدهم دسامبر 2007 . میگوید: ” اگر برابری نباشد، برادری بی معنی است . برابری البته یکسانی نیست .حالا بعضی جوامع نعل وارونه می زنند … اصل اول برابری است بعد برادری”. به هر علت ، هنوزاز موضع گیری های “ایدئولوژیک” نئو لیبرالیستی، در ایشان خبری نبود. در همین برنامه در پاسخ به سوالی راجع به اعدام در ملاء عام در جمهوری اسلامی، یک کلمه هم که به گوشه عبای آخوند ها بر خورد به زبان نمی آورد. حتی می گوید: راجع به مسائل سیاسی و مذهبی به دلایلی نمی خواهم صحبت کنم. اگر دفعه دیگر روی خط آمدید و سوالتان را کلی بیان کردید، در خدمتتون هستم….. شاید در آن زمان دکتر غم فروش سی دی هایش را در ایران می خورد و این که وزارت ارشاد مانع فروش آن ها نشود که اینچنین دست به عصا می رفت. ویا این که جدیدا با وضعیت ایران در کلاس ” آموزش های چریکی ” شرکت کرده و ترسش ریخته است! شاید هم دیگر سی دی برای فروش ندارد!
Hamid
January 7th, 2010 - 05:00 شنونده ای دوسال پیش با دکتر تماس میگیرد. دلخور از این که سوء استفاده های این رژیم اسلامی از مذهب باعث شده است که در آمریکا به ایرانیان اهانت شود . دکتر هلاکویی نیم ساعت ، با همان حرارت و لحن حق به جانب در و دیوار را به هم می دوزد تا ثابت کند که این شنونده حرف مفت میزند. از این که گویا فرهنگ و مذهب ما در هم آمیخته است ، و اینکه این نظر به طور جدی مطرح است که آمریکا جنگ صلیبی راه انداخته است، تا آنجا که وقتی شنونده می گوید: ولی دکتر من فکر می کنم مااول ایرانی بعد مسلمان هستیم . چنین جوابی می گیرد که : ” نه نه نه . این نظر شماست . تمنا می کنم مساله را از دیدگاه علمی بهش نگاه کنید.” و باز فلسفه بافی. ولی این هنوز پایان حیرت انگیز ماجرا نیست. شنونده بیچاره که در اثر “بمباران علمی” تقریبا بیهوش شده است ، فرصتی می یابد و میگوید : این که رئیس جمهور ایران وارد آمریکا شود که بر مبنای آن ما مورد بی احترامی قرار می گیریم…. دکتر مثل قرقی می پرد وسط و حرفش را قطع می کند و میگوید: ” بحث را نمی خواهم شخصی اش کنیم . شما ببینید در باره رئیس جمهور آمریکا هم الآن یک میلیارد مردم دنیا اینجور فکر میکنند . یک میلیارد…من البته به آخر وقتم رسیدم. یه وقت دیگه اگه اومدید ، بدون ذکر نام می تونیم باهم صحبت کنیم.” برنامه رادیویی 13 دسامبر 2007. حال خودتان قضاوت کنید آیا من حق دارم فکر کنم که کمی هم مواظب دکتر باید بود یا نه ؟ این که ایشان امروز در اثبات چیزی سر از پا نمی شناسد که دیروز در رد کردن همان چیز ، در انسان موجب احساسی نامطبوع میشود . احساسی که مرا بر آن داشت تا این کامنت ها را اینجا بگذارم. احساس کسی که مورد سوء استفاده قرار گرفته است. انگیزه ایشان را ازاین شعبده بازی ها نمیدانم. تنها چیزی که به ذهنم میرسد آن است که همان طور که قبلا هم گفتم ، یا ایشان پس ازآغاز جنبش اخیر کشورمان از طرف از ما بهتران ماموریت و مسئولیتی در جهت تاثیر گذاری روی اذهان شنوندگان خود در یافت کرده اند که اینک چنین آشکار در سمت و سوی برنامه آمریکایی کردن حرکت مردم می کوشد، و یا آن که آن زمان غم فروش سی دی هایش را در ایران می خورد که از بیان آنچه به ج.ا خوش نیاید، وحشت داشت.
January 4th, 2010 - 11:29 باز دو مورد متفاوت با موضع گیری های جدید دکتر هلاکویی از برنامه رادیویی دو سال پیش ،یازدهم دسامبر 2007 . میگوید: ” اگر برابری نباشد، برادری بی معنی است . برابری البته یکسانی نیست .حالا بعضی جوامع نعل وارونه می زنند … اصل اول برابری است بعد برادری”. به هر علت ، هنوزاز موضع گیری های “ایدئولوژیک” نئو لیبرالیستی، در ایشان خبری نبود. در همین برنامه در پاسخ به سوالی راجع به اعدام در ملاء عام در جمهوری اسلامی، یک کلمه هم که به گوشه عبای آخوند ها بر خورد به زبان نمی آورد. حتی می گوید: راجع به مسائل سیاسی و مذهبی به دلایلی نمی خواهم صحبت کنم. اگر دفعه دیگر روی خط آمدید و سوالتان را کلی بیان کردید، در خدمتتون هستم….. شاید در آن زمان دکتر غم فروش سی دی هایش را در ایران می خورد و این که وزارت ارشاد مانع فروش آن ها نشود که اینچنین دست به عصا می رفت. ویا این که جدیدا با وضعیت ایران در کلاس ” آموزش های چریکی ” شرکت کرده و ترسش ریخته است! شاید هم دیگر سی دی برای فروش ندارد!
Hamid
January 7th, 2010 - 05:00 شنونده ای دوسال پیش با دکتر تماس میگیرد. دلخور از این که سوء استفاده های این رژیم اسلامی از مذهب باعث شده است که در آمریکا به ایرانیان اهانت شود . دکتر هلاکویی نیم ساعت ، با همان حرارت و لحن حق به جانب در و دیوار را به هم می دوزد تا ثابت کند که این شنونده حرف مفت میزند. از این که گویا فرهنگ و مذهب ما در هم آمیخته است ، و اینکه این نظر به طور جدی مطرح است که آمریکا جنگ صلیبی راه انداخته است، تا آنجا که وقتی شنونده می گوید: ولی دکتر من فکر می کنم مااول ایرانی بعد مسلمان هستیم . چنین جوابی می گیرد که : ” نه نه نه . این نظر شماست . تمنا می کنم مساله را از دیدگاه علمی بهش نگاه کنید.” و باز فلسفه بافی. ولی این هنوز پایان حیرت انگیز ماجرا نیست. شنونده بیچاره که در اثر “بمباران علمی” تقریبا بیهوش شده است ، فرصتی می یابد و میگوید : این که رئیس جمهور ایران وارد آمریکا شود که بر مبنای آن ما مورد بی احترامی قرار می گیریم…. دکتر مثل قرقی می پرد وسط و حرفش را قطع می کند و میگوید: ” بحث را نمی خواهم شخصی اش کنیم . شما ببینید در باره رئیس جمهور آمریکا هم الآن یک میلیارد مردم دنیا اینجور فکر میکنند . یک میلیارد…من البته به آخر وقتم رسیدم. یه وقت دیگه اگه اومدید ، بدون ذکر نام می تونیم باهم صحبت کنیم.” برنامه رادیویی 13 دسامبر 2007. حال خودتان قضاوت کنید آیا من حق دارم فکر کنم که کمی هم مواظب دکتر باید بود یا نه ؟ این که ایشان امروز در اثبات چیزی سر از پا نمی شناسد که دیروز در رد کردن همان چیز ، در انسان موجب احساسی نامطبوع میشود . احساسی که مرا بر آن داشت تا این کامنت ها را اینجا بگذارم. احساس کسی که مورد سوء استفاده قرار گرفته است. انگیزه ایشان را ازاین شعبده بازی ها نمیدانم. تنها چیزی که به ذهنم میرسد آن است که همان طور که قبلا هم گفتم ، یا ایشان پس ازآغاز جنبش اخیر کشورمان از طرف از ما بهتران ماموریت و مسئولیتی در جهت تاثیر گذاری روی اذهان شنوندگان خود در یافت کرده اند که اینک چنین آشکار در سمت و سوی برنامه آمریکایی کردن حرکت مردم می کوشد، و یا آن که آن زمان غم فروش سی دی هایش را در ایران می خورد که از بیان آنچه به ج.ا خوش نیاید، وحشت داشت.
۲۱۷ نظر:
1 – 200 از 217 جدیدتر› جدیدترین»18 اوت2011، اولین شنونده در مورد کودتای 28 مرداد از دکتر هلاکویی سوال کرد و پیشبینی من که با چنین سوالی ایشان مچ خود را باز خواهند کرد درست درآمد. اولا مانند بقیه شیفتگان آمریکا،جناب دکتراز بکارگیری واژه "کودتا" خودداری می کرد ومدام میگفت:"جریان 28 مرداد.ثانیاانجام کودتا علیه دولت قانونی ودمکرات مصدق راچنین توجیه کرد که:اگـــر این کار را نمیکردند حزب توده، ایران را به شوروی واگذار کرده بود. شبیه آن صحبتشان در توجیه بکارگیری بمب اتم توسط آمریکا که :اگـــر دشمنان آمریکا هم می توانستند علیه آمریکا همینکار را می کردند. با عملی که انجام شده است کاری ندارد بلکه با امکان صفر یا صدی کار دارد که اگــر این عمل صورت نمیگرفت رخ میداد.
من در یک مطلبی قبلا در مورد ملی کردن صنعت نفت از مطبوعات آن زمان بریده هایی را روی صفحه گذاشته ام که نشان می دهد که انگلستان و بعد آمریکا در سال 1329 وبعد از تصویب لایحه ملی شدن نفت نغمه حمله به ایران و تغییرسیاست های نفتی را آغاز کرده بودند. بهانه شوروی و حزب توده نخ نما شده است و مطرح کردن آن ، آن هم پس از عذر خواهی مادلین آلبرایت، (بی)استعداد ویژه ای لازم دارد.
همچنین فرمودند که :اگرآن گلوله کمی آن طرف تر به هیتلر اصابت کرده بود ، جنگ جهانی رخ نمی داد .ویا اگر خمینی ترور شده بود انقلاب اسلامی پیش نمی آمد.
کتاب "نقش شخصیت در تاریخ" پلخانف را گویاهر بچه دبستانی هم خوانده است جز اساتید جامعه شناسی نظام شاهنشاهی. مغز صفر کیلومتر می خواهد که این افاضات را بشنود و دود از منخرین بیرون ندهد.
26 اوت 2011،اولین پرسش کننده خانم جوانی است که میگوید تا قبل از آشنایی با نظرات دکتر روابط نسبتا نرمالی باپارتنر خود داشته است ولی حالا پس از شرکت در کنفرانس پی برده است که "ظرفیت عشق ورزی" ندارد و می خواهد جداشود. دکتر هم طفلک گیر کرده بود که به چنین خل و چلی آخر چه بگوید که نه دستورات خودش رارد کرده باشد و نه این بابازندگیشو خراب کند.ولی خوب دکتر جون اینها دست پخت های خودته دیگه.بخوری پاته، نخوری پاته .
دکتر با پارتنر بیچاره هم که نمیدانست چرا این مادام یک دفعه جنی شده، صحبت کرد. فانتزی این گفتگو چنین است:- دکتر جون ، ایشون پس از بازگشت از کنفرانس شما بوسه های مرا می شمره..یک ..دو ..سه...میگه میخوام لحظه به لحظمو کنترل کنم.-دکتر:معلومه برداشت ایشون از عرایض بنده خیلی سطحی ست. تعداد ماچ های شما را فقط یک بار، تکرار می کنم فقط یک بار دردقیقه حساب کنند، بعد آخر شب یا دم صبح ، باخیال راحت بایک ماشین حساب، محاسبه فرمایند.امان از دست این شاگردهای بی استعداد!
دکترهلاکویی حدود دوسال پیش گفتند: تفاوت درآمد باهوش ترین افراد با ساده ترین کارگران ، مطابق نظر کارشناسی شده، هیچگاه بیش از 5 برابر نمی تواند باشد. در این برنامه 14 اکتبر که از فقیر و بیچاره ها حمایت کردند و درکامنت بالا نوشتم، دکتر گفتند که ...این تفاوت درآمد بیش از 16 برابر نمی تواند باشد. دکتر جون !خداوکیلی یا مارو سرکار گذاشتی یا این که اون وقت درآمد خودتان 5 برابر و امروز 16 برابر کارگر ساده باید باشد که این رقم ها را هرطور که دوست داری عوض می کنی.
اصلا صحبت رقم و عدد شد.این راهم بگویم که به نظر من دکتر ذهنیتی "عددی" دارد. یعنی از همان صبح که از خواب بلند میشه مشغول ضرب و تقسیم کردن و جذر و مد گرفتن است تا بازگشت به رختخواب. شنیده اید که گاه می گوید: "من ده ها بار ، بلکه می توانم بگویم هزاران بار شنیده ام که..." یک مرتبه از ده می پرد به هزار تا به تاثیر گذاری سخنش بیافزاید یا این که اگر در جلساتش مستمع زیادی حاضر نشود فورا به فکر کم تعداد جلوه دادن ایرانی های آن شهر یا کشور یا قاره می افتد. خودش هم می گوید که 2 یا 3 یا...در جهان وجود ندارد بلکه این هنر ذهن ما برای شناخت جهان است که حتی منفی 2 را هم به عنوان مثال خلق کرده است. ولی دکتر به کمک خود این تجرید می خواهد واقعیات خارج از ذهن را، درذهن خود دستکاری کند تا شاید به نوعی آرامش خاطر دست یابد. "عددباز" است.
یه شیر پاک خورده از دکتر بپرسه که بالاخره 5 برابر درسته یا 16 برابر.
20 اکتر2011 ، شنونده خانمی با اشاره به شکل و شمایل و رفتاروحشیانه برخی قیام کنندگان در لیبی ، نگران قدرت گیری اسلامگرایان افراطی در آنجا بود. جواب دکترهلاکویی ، فقط این باور را بیش از پیش تقویت می کند که او کاری به این حرفها ندارد، اگر: "دیگی که می جوشد برای آمریکای عزیزش بجوشد". غربی ها لیبی را با خاک یکسان کرده اند و ده ها هزار نفر در حمله هایی که با پیشرفته ترین سلاح ها(نسل پنجم) صورت گرفت ، کشته شده اند و ایشان می گوید: این آثار قابل جبران است .مهم آن است که قذافی که مردم را می کشت سربه نیست شده است. در صورتی که مجموع قربانیان قذافی ، فقط به به اندازه کشته شدگان یک روز این جنگ نفتی هم نمی باشد. هدف دکتر این است که به خیال خودش ترس هموطنان از اقدامات مشابه در ایران بریزد .
حال به نوار صحبت دکتر هلاکویی در مورد حسنی مبارک، که در این مقاله گذاشته ام ، گوش کرده وبا صحبتش در مور قذافی مقایسه کنید و ببینید که چه دلی برای مبارک می سوزاند و عجب دم خروسی از " حقوق بشر" و "آزای" از جیبش بیرون می زند. علت امر یک چیز است: مبارک نوکر آمریکا بود ولی قذافی نبود. قطب نمای جناب دکتر هم بیش از این را تشخیص نمی هد.او تا کنون یکبار هم از حقوق پایمال شده مردم فلسطین صحبت نکرده است. وطن او آمریکاست و اگر فردا همین بلا را بر سر ایران بیاورند ،او با دمش گردو خواهد شکست . زیرا تسلط دوباره بر منابع سرزمین ما را به نفع آمریکا وخود می داند. همه ایران را هم البته اگر با خاک یکسان کردند، مطابق آنچه در مورد لیبی می گوید، اشکالی ندارد و قابل جبرن است. فقط فکر می کنم نگران استادیوم صد هزار نفری باشدکه آرزوی برگزاری کنفرانس ، البته با تخفیف ویژه برای هم وطنان سابق، در آن را دارد. بارها شنیده ایم که گفته است: بیایند تو خیابان ، 6 هزار نفر کشته بدهند ،آنوقت خارجی ها مجبور می شوند کاری کنند. همین یک ماه پیش ، می گفت که دانشگاه ها که باز شود سلسله عملیات دانشگاهیان برای سرنگونی رژیم آغاز می شود. نزدیک سه سال است که پیشبینی سه ماه و یکسال و ...برای سرنگونی می کند ولی وقتی می بیند که بامخاطبین "حواس پرت" روبروست ، همچنان پروایی از "پیشگویی" ندارد.
25 اکتبر از همان اول برنامه معلوم بود که تعداد شنونده روی "هلد" تلفن ، که قبلا در مورد سوالی که می خواهند بپرسند، بازجویی می شوند، اندک است . جناب دکتر هم تا توانست با پاسخ های کش دار، یکی دوتا پرسش کننده را روی خط نگه داشت تا وقت بگذرد. به تجربه حدس میزدم که مانند چند بار در گذشته، در چنین مواقعی جوانی که شاید نسبتی هم با دکتر دارد، زنگ خواهد زد وبا یک سوال کلی سیاسی میدان وقت کشی را باز خواهد کرد. دقیقا همینطور هم شد. دکتر در پاسخ به اوازجمله فرمودند(نقل به مضمون): انقلاب 57 شورشی بود که در اثر هیجانات ناشی از "تبلیغات"! بوقوع پیوست.... از این استاد "همه چیز دان" که حتی در سیاست خود را از چرچیل هم آگاه ترمی داند باید پرسید که : شما که مدعی هستید چند سال قبل از انقلاب وقوع آنرا پیشبینی فرموده بودید. با این حساب حتما در غیبگویی خود، چند سال جلوتر مرقوم داشته اید که حدود سال 57 قرار است در اثر تبلیغات ، هیجانات مردم (ونه خواست های اساسی سرکوب شده)، به سرنگونی رژیم مورد علاقه شما بیانجامد . حال اگر ممکن است عین این پیشگویی را یک بار هم که شده ، با ذکر منبع در رادیو بخوانید. همانگونه که مصاحبه بی خاصیت سی و چند سال پیش خود را به صورت دم بریده ، منتشر کرده اید.دلیل آن که ایشان از چرچیل هم خود را سیاست دان تر می داند آن است که به کرات "برژینسکی" و "کیسنجر" را مورد تمسخر قرار داده است که چیزی نمی فهمند. بیچاره آن "کل"ی که چنین "خود بزرگ بین"ی قرار است سرش را مداوا کند. مساله اصلی البته تداوم سود دهی "کامرشال تراول" است. و تا زنان شلخته در دنیا هستند گربه ها بی روزی نخواهند ماند.
سیستم آموزشی آمریکا ، بخصوص مباحث علوم انسانی، ده ها سال است که به دنبال تربیت آنچنان انسانی است که در مقابل قدرت و ثروت سر تعظیم و تسلیم فرود آورد. دکترفرهنگ هلاکویی نیز به عنوان مروج پرنسیپ های این نظام ، کاری بیش ازعرضه بنجل های فکری نو لیبرالی انجام نمی دهد. تعلیم و تربیتی که این سیستم مد نظردارد، جایگاهی بیش از یک آدم آهنی بی روح ، مسخ شده و فرمانبر، برای انسان قائل نیست.چندی پیش در پاسخ به شنونده ای که می گفت ، از دیدن تصاویرانسان های گرسنه آفریقا، ناراحت می شود، جناب دکتر ، مانند همیشه فرمودند:" ناراحتی آدمی وقتی فقیرو بیچاره ای را می بیند، بدان سبب است که خودش را به جای او میگذارد.وگرنه نظام طبیعت بر اساس ظلم بنا شده است و حیوانات همدیگر را می درند و طبیعت هم هرچه را می سازد بالاخره نابود می کند. کسی هم اگر از دیدن تصاویر انسان های بدبخت ناراحت می شود،مجبور نیست که به آن ها نگاه کند. نگاه نکن".
این است نمونه تیپیک یک انسان ایده آل ، از دید سرمایه داری آمریکا: هنرمندان، نویسندگان و شاعران ، به فقر و بدبختی که می رسند، طبق این تعالیم باید چشم خود را ببندند.
در اتحاد شوروی، جایی که من چند سال زندگی کردم هم ،البته نظام آموزشی مطابق برداشت های فلسفی حاکم تنظیم شده بود.بدین ترتیب شما درادبیات و هنر مانده از شوروی، حتی یک اثر غیراومانیستی و خشونت طلبانه نمی بینید.
دوستان عزیز
در این فضا احساس می کنم تخریب شخصیت، جای نقد را گرفته است. دوست عزیز! شما یکروز برای خودت 2 ساعت سخنرانی کن و ضبط کن. بعد مجددا گوش کن ببین چند تا ایراد از خودت می گیری. یک فرد فرهیخته ای مثل جناب دکتر، حتما دارای عقل و دانش ناقص هستند، کما اینکه همه هستند، اما دانش ایشان قابل ستایش است.
یکم ظرفیت آموختن رو بالا ببریم و این همه به دیده اعراض به هم نگاه نکنیم
تمام رادیو وتلویزیون های مخالفان جمهوری اسلامی را مافیای صهیونیست ها اداره میکند.آنوقت شما می گویید که چرا دکتر هولاکویی از حق مردم فلسطین هیچوقت حرف نمی زند و یا چرا از آمریکا و اسراییل طرفداری می کند. نه پس . ناتانیاهو هم بیاید از فلسطین دفاع کند!!!!
جناب صدری عزیز
آن طور که از یکی از بهائیان شنیده ام، دکتر فرهنگ هلاکوئی یک بهائی است. طبق تعالیم کیش بهائی (بهاءالله، عبدالبهاء وشوقی افندی)، بهائیان حق شرکت و اظهار نظر در امور سیاسی را ندارند. مضافاً به اینکه برطبق همان تعالیم، بهائیان ساکن در هر کشوری باید مطیع حاکمان همان کشور باشند. حال فرق نمیکند که حاکم فردی نظیر صدام حسین باشد یا هیتلر. شما به واکنشهای اینها که بیت العدلشان در اسرائیل است، نظری بیاندازید. آیا هیچوقت شنیده اید که در مقابل خشونتها وکشت وکشتارهای فلسطینیها از سوی اسرائیل، اعتراضی بکنند؟ حال اینها را با حرفها و واکنش دکتر هلاکوئی نسبت به لیبی ومصر مقایسه کنید. تفاوتی ملاحظه می کنید؟
من اتفاقا با نوع نگرش فلسفی دکتر هلاکویی به جهان ، یعنی اصول علمی را راهنمای اصلی باورهای خویش قراردادن، موافق هستم. آنچه به نظر من اشتباه است، آن است که ایشان در جایگاه روانشناس، هدف خود را "واقع بین کردن" دیگران قرارداده است.گویا دیگران هم باید مثل او بیاندیشند تا مشکل روانی نداشته باشند. حال آن که خیلی ها مثل خود دکتر می اندیشند،و درست مثل خود او، از ناراحتی های روحی رنج می برند و بسیاری به ماوراءالطبیعه اعتقاد دارند و خیلی خوش زندگی می کنند.
ازاین جهت ، حتی اگر شایعات بهایی بودن والدین دکتر هلاکویی هم درست باشد، نه خود او دارای باور های مذهبی و از جمله بهایی است ونه اگر هم بود این را می توان نقطه ضعف درکارش دانست. کار او را با معیارهای مربوطه باید سنجید.وگرنه همه ما یا مسلمان، یا بهایی ویا... اتفاقا موضعگیری های جانبدارانه سیاسی دکتر هلاکویی، نشانه عدم پایبندی او به آنچه شما دوست عزیز تعالیم بهائیت خوانده اید ، می باشد. او از منظر یک "نئو لیبرال" چنین مواضعی دارد و مثل آن ها،اسرائیل را کانون گسترش این اندیشه درمنطقه "عقب مانده های جهان"(به خیال خودشان)، یعنی خاورمیانه، ارزیابی می کند.
Be nazar miyad ke shoma morede tayide doctor naboodid ke enghadr nesbat be ishan oghde darid !!! agar morede tayid vaghe nashodid hatman dalili gheyr az nazare shakhsiye ishan darad, anche ke shoma nazare shakhsiye doctor midanid dar vaghe nazare ishan nist nazare ravanshenasiye masale ast, motasefane kasani ke mesle shoma dargire masaele ideologic ya siyasi dar doreyi az zendegishon mishavand aksran dochare tavahom dar baghiye omreshan hastand... arezooye behboodi barayetan daram.
حرف حساب داری بیا روخط با دکتر صحبت کن تا ببینیم چنتت چی داره.........
درپاسخ به دوست عزیزی
دکتر هلاکویی زرنگ تر ازآن است که به منتقدین مجال حرف زدن بدهد. شما مثل این که با شیوه کار ایشان آشنایی ندارید. با این حال اگر رضایت او را جلب کردید، حاضرم در نقش یک خبرنگار، همین مطالبی را که درباره اش نوشته ام، از او بپرسم تا خودتان قضاوت کنید.
دکتر هلاکویی فقط در طول این یکسالی که از این نوشته من می گذرد، چندین باردیگر پیشبینی "سقوط رژیم تا یکسال" کرده است. سوزن گرامافون ایشان روی "یکسال" گیر دارد وهر روزو هرماه و هرسال و هر سه سال، هنوز صحبت "یکسال" است.
یکبارگفت: "من از پیشبینی درباره تاریخ سقوط رژیم ابایی ندارم. زیرا ویژگی "علم" پیشبینی است". آیا مضحک تراز این هم می شود استدلال کرد؟!
او حتی تعریف علم را هم نصف و نیمه یاد گرفته است و نمی گوید علمی که پیشبینی اش اینچنین از آب درآمده است، به درد همین "عالم" می خورد وبس.
من ولی بدون داشتن علم و دانش، در این نوشته پیش بینی کردم که اگر درمورد کودتای 28 مرداد از دکتر هلاکویی سوال کنید، او پته اش را روی آب خواهد انداخت.مدتی بعد دوستی در این مورد از او سوال کرد که در کامنت های بالا به آن اشاره کردم. حال شما پاسخ جناب دکتر را با مدارکی که من در یکی از نوشته هایم با نام " در باره کودتای 28 مرداد" آورده ام مقایسه کنید ، تا به غرض ورزی و ناآگاهی ایشان پی ببرید. جوابی هم اگر داشتید، همینجا مرقوم بفرمایید تا با هم در این مورد گفتگو کنیم.
با تشکر
به نظرمن روانشناسی دکتر هلاکویی هم، از همان سرچشمه "نئولیبرالیسم" مسلط بر افکار ایشان سیراب می شود. سوداگران آمریکایی بیش از یک قرن است که تمام عرصه های علوم، از جمله علوم انسانی را در سمت بقای تسلط خود بر جهان تنظیم کرده اند. روانشناسی سوداگرانه نیزدر این میان، وظیفه تبدیل انسان به آدم آهنی را دارد. خود دکترهم ، نیک چوبنگری، یک آدم آهنی بی احساس و عاطفه بیشتر نیست. تنها یک چنین ماشینی قادر است چشم بر کشتار ده ها هزار نفر در لیبی و عراق وافغانستان و فلسطین ببندد ولی دائم برای حقوق بشر در کشورهایی که هنوز سد راه ایجاد جهانی تک قطبی به سروری آمریکاهستند، نوحه خوانی کند. من شک ندارم که "فتوا"ی بکار گیری بمب اتم را هم ، چنین آدم آهنی هایی صادر میکنند. ( یک بار خودش گفت که پسرم به من میگوید: "قیافه تو همیشه یک جوراست". درست مثل روبات) .
درزمینه سیاسی متاسفانه دکتر هلاکویی یک "ماکیاولیست"( به معنی رایج آن) است. تنها اصلی که او هیچگاه از آن عدول نکرده است، خدمت به بسط هژمونی آمریکا در جهان است و برای این کارمتاسفانه به فریب کاری هم دست می زند. مانند همان حمایتش ازحسنی مبارک، مادام که می پنداشت قرار است دشمنان آمریکا در مصر روی کارآیند. او ظاهرا یک سلطنت طلب است ولی نه بخاطر شاه ، بلکه صرفا ازآن رو که آمریکا آن زمان در ایران همه کاره بود . وگرنه انتقادات شاه به آمریکا ،درکتاب"پاسخ به تاریخ" را ، اینجا و آنجا مسخره نمی کرد. همانگونه که می بینید تنها در دفاع از آمریکا صداقت وسماجت دارد.
نیروهای مترقی جهان، آرزوی ایجاد جهانی متنوع وچند قطبی دارند. از این رو باطرح خاورمیانه بزرگ آمریکا ، که به تجزیه کشور ما نیزمنجر خواهد شد،مخالفند. فریب کاران ایرانی طرفدار آمریکا ولی بدون این که افکار واقعی خود را نمایش دهند، مردم را به سمت کمک به تحقق این طرح هل میدهند. و پر واضح است که چنین کاری را با تمرکز به نقاط ضعف حاکمیت ج.ا.ا انجام می دهند.
-سلام دکتر جون . ممکنه بفرمایید که تفاوت "پیش بینی" های شما و "رمالی" چیست؟
–عرض کنم شما قیاس مع الفارق نفرمایید. من با "علم" سروکار دارم و نه رمل واسطرلاب.
–آخه قربون اون ریخت ماهت ، نتیجه کارتان که یکی است. من دو گروه رمال می شناسم که اونها هم درست مثل شما چندین سال است که می گویند : سه ماه دیگه؛ شیش ماه دیگه؛ یک سال دیگه، این آخوند ها رفته اند و ما آمده ایم.
–توجه بفرمایید، خاصیت علم، پیشبینی کردن است.ولی شما "یاس" و "ترس" را که نمی توانید پیشبینی کنید. وقتی یک مشت نادان، بی موقع و سر بزنگاه، می یاسند و می ترسند و به جای اینکه(البته روخط نمی خواهم اینو بگم) به جای این که بین 6 تا8 هزار کشته دهند تا این دولت های خارجی عزیز کاری صورت دهند، برای خراب کردن "علم" و من"عالم" پیشگو، تو خونه می تمرگند، دیگر تقصیر من چیست؟ شما اگر مثل دکتر نیری، که دیروز تلفنی باهاشون صحبت می کردم فیزیک کوانتوم بلد بودید، می فهمیدید که پیش گویی های بنده، دقیقا بر"اصل عدم قطعیت" استوار است و اگر قطعیت می یافت، موجب تعجب اهل علم بود. برای همین علمی کاری است که اهل دانش برای پیشگویی پیش من می آیند ولی بی سواد ها می روند پیش رمال ها. شما هم برای اینکه حالتون خوب بشه، سی دی های منو بخرید و به دوستانتون هدیه بدید وبعد تو تیمارستان هم حتما بهشون سری بزنید.
-ادعا می کند که انقلاب را ، همان گونه که رخ داد، "پیشبینی" کرده بودو می گوید: "...معلوم بود. از 5تا دانشجو، 4تاشون بعد از درس می رفتند حسینیه ارشاد".
هنوز هم متوجه نشده است که استاد جامعه شناس چون او وقتی کودتای 28 مرداد را قیام ملی بنامد و از آمریکا برای انجام آن تشکر کند، دانش آموز حق دارد که حسینیه ارشاد را به چنین استاد و نظام پادشاهی ترجیح دهد!
-می گوید:"اگر خمینی ترور شده بود، انقلاب رخ نمی داد"(18 اوت 2011).
-می گوید"انقلاب شورشی بود که در اثر هیجانات ناشی از تبلیغات صورت گرفت"(25 اکتبر2011).
نتیجه اینکه : ایشان نه انقلاب، بلکه هیجانات ناشی از تبلیغات را پیشبینی کرده بود.
و اگر خمینی ترور می شد، "پیشبینی انقلاب" جناب دکترفرهنگ هلاکویی هم محقق نمی شد. به عبارت دیگر، ایشان چند سال پیش از انقلاب، پیشبینی کرده بود که خمینی ترور نخواهد شد!
می گوید: "بیش از نیمی، تکرار می کنم، بیش از نیمی از مردم تهران و شهرهای بزرگ ایران، مذهبی نیستند...سه و نیم ملیون نفر ، بعد از انتخابات در خیابان راهپیمایی کردند..."
بلافاصله شنونده ای زنگ می زند و در بین صحبت هایش از جمله می گوید:"...آمریکا یک میلیون نفر را در عراق قربانی کرد تا دمکراسی بیاورد؟ آیا این دمکراسی..." جناب دکتر فرهنگ هلاکویی مثل قرقی می پرد وسط حرفش و می گوید:"شما این آمار یک میلیون نفر را از کجا آوردید"؟ و دقیقه ای به مسخره کردن شنونده می پردازد که : بله ما هروقت دلمان خواست ، صد را یک و یک را هزار می کنیم...
من ولی اگر به جای شنونده بودم ، می گفتم: دکتر دانشمند! منبع آمار من هم ، همان منبع آمارجنابعالی درسخنان چند دقیقه قبلتان راجع به ایران است !
عزیزم من دو مطلب رو باید برای شما که حرف از علم و فیزیک می زنید متذکر شم :
اول بیان مفاهیم پیچیده علمی آن هم در دنیای امروز برای مردم عام بدون از دست دادن اططلاعات سیستماتیک علمی کاریست غیر ممکن و زمانی که این اطلاعات از بین بروند طبیعی هست که از زوایای دید خاصی بشود صحبت های یک نفر را متناقض یا گنگ دانست...برا شما که به فیزیک علاقه مند هستید پیشنهاد دارم دکتر رو مدتی کنار بگذارید و آثار برایان گرین(که اون رو به عنوان یکی از بزرگترین فیزیکدانان امروز می شناسیم ) مطالعه کنید اونجا هم می بینید که یک فیزیکدان بزرگ چگونه وقتی با مردم عام صحبت می کند دچار لغزش میشود همین اتفاق در مورد هاوگینگ می افته دوم با این انتقادهای دقیق و در ظاهر ریز بینانه در مورد حرفهایی که فر متخصص با مردم عام می زنه نمیشه شخصیت متخصصی رو زیر سوال برد اگر به انتقاد از فردی که خودش رو مدعی و صاحب نظر در علم می دونه علاقه دارید می تونید مقالات علمی که در نشریات معتبر علمی از ایشون هست مراجعه کنید و نظرات ریز بینانه خودتون رو درباره این مقالات بدین.....در آخر این رو هم بگم که نیوتون و علیتش چون به صورت علمی آزمایش و بررسی شدن همواره مفید بودن و خواهند بود هرچند که دقیق نیستن فکر کنم این حرفو بشه بدون توضیح بیشتر به آقای دکتر هلاکویی هم ربط داد....خوشحال میشم نظراتتون رو بشنوم فقط لطفا به ایمیل من ارسال کنید ghesse_eshgh@yahoo.com
درپاسخ:
انتقادات من به دکتر فرهنگ هلاکویی ربطی به مفاهیم پیچیده ندارد. کافی است فقط به دو موضوعی که درآخرین کامنت ها گذاشته ام دقت کنید و اینبار شما به من پاسخ دهید: 1- ادعاهای پوچ در توانایی برای پیش بینی؛2- صدوراحکام و فتاوی غیرعلمی مانند این که میگوید:" اگر خمینی را ترورمی کردند انقلاب نمی شد واگرآن گلوله به هیتلر خورده بود جنگ جهانی رخ نمی داد. مطلب به همین سادگی است"!
شما نیوتون را مثال زدید ومن به یاد "برنامه کودک" افتادم که مجری در مورد ماجرای افتادن سیب از درخت بر سر نیوتون صحبت می کرد وآخرکار از بچه ها پرسید که چه نتیجه ای از این داستان گرفته اند. یکی از آن کوچولو ها پاسخی داد که مرا "به همین سادگی"! به یاد پاسخ های "دانشمند بزرگ" خودمان جناب دکتر انداخت. او گفت:"نتیجه می گیریم که اگر سیب بر سرنیوتون نمی افتاد، کسی الان نیروی جاذبه را نمی شناخت"!(به همین سادگی).
به حال آن "سیب" هایی به سادگی باید گریست که از دست آخوند هم اگرافتد، دردامان چنین "دانشمندان"ی قرار است که قرار گیرد!
حضرتش فرمود:"انقلاب 57 پرانتز نامطلوبی بود که بر سرراه ایران باز شد و خوشبختانه بزودی بسته خواهد شد"!(جان نثار).
کاش بقیه اش را هم می گفت:...بنده این پرانتز گشایی را پیشگویی کرده بودم. همانطور که الآن چند سال است بسته شدنش را سه ماهه و یک ساله، صد درصد و هشتاد درصد، پیشگویی می فرمایم...چرا می خندید.همین ماه های اخیر پیشگویی کردم که دلار بالا می ره.بالا رفت و خیلی ها از من تشکر کردند که موجب نجات سرمایه شان شدم.قابلی نداشت.برگ سبزی است تحفه درویش...
دوست عزيز.از ديالكتيكي كه براي نقض سخنان دكتر استفاده مي كني احتمالا از خود دكتر ياد گرفتي و شما با يه تفكر همه يا هيچ كه توي سخنان دكتر گير اوردي اسمش رو نقد مي زاري...خودت مي دوني كه دكتر هلاكي به ما ايراني ها خيلي چيز ياد داده كه مهمترينش انسانيته؟
شما دوست گرامی شاید نسب به "لقمان حکیم" می برید که قادرید از کسی "انسانیت" بیاموزید که به هم وطنان سابقش توصیه می کند که :"6 تا 8 هزار کشته اگر دهید..." آنگاه آمریکای عزیز، "پرانتز"ی را که خود باز کرد( انقلاب)، خواهد بست.
کسی که جنایات نیروهای ارتجاعی وابسته به آمریکا را در لیبی و سوریه توجیه می کند تا مبادا شنوندگانش، چشم هایشان باز شود و گول چون او را در مورد خواب مشابهی که برای ایران دیده اند، نخورند.
کسی که به شنوندگانش می آموزد که :ظلم در ذات طبیعت است و به فقر و بیچارگی که رسیدید، به جای شک کردن به سیستم برده داری نوین، چشمانتان را ببندید.
از کرامات شیخ ما این است:
" با تحولات منطقه کار به یک سال هم نخواهد کشید.دانشگاه ها که باز شوند سلسله اقدامات دانشجویان در جهت سرنگونی رژیم آغاز خواهد شد".
از افاضات شیخ ما.سال پیش در چنین روزهایی. که تازه دوسال ونیم هم از پیشگویی اولش که "تا سه ماه دیگر، یا حداکثر یکسال" بود ،می گذشت.
از کرامات شیخ ما چه عجب/ پنجه را بازکرد وگفت: مش حسن. ( کاش می گفت:"مش رجب" که قافیه اش اقلا جورمی شد)!
می گوید:" لیبی ومصر وسوریه و بقیه ، انقلابات مردمی شان پیروز می شود، چون "اصلاح طلب" مثل موسوی و کروبی ندارند. اصلاح طلبان در ایران، ترمز انقلابند".
ترجمه اش به زبان غیرعوامفریبانه این است: نیروهای واپس گرا در این کشورهای عربی، خوبند زیرا نوکر آمریکای عزیز هستند .اصلاح طلبان ایران را باید لجن مال کرد، زیرا اگر هم به قدرت برسند به نظر نمیرسد به آمریکا سواری دهند.
(رئیس شورای انقلابی لیبی ،همان روز اول به قدرت رسیدن، تعدد زوجات را آزاد نمود).
جناب دکتر هلاکویی ،دربرنامه رازها ونیازهای 21 سپتامبر2012، تنها در پاسخ به یک شنونده ، دوبار می گوید که: 20ماه قبل پیشبینی کردم که دلارگران می شود و شد.اولا 20ماه پیش نبود و تا جایی که به برنامه رادیویی ایشان مربوط می شود، حدود ده تا یازده ماه قبل بود. ثانیا چرا از شاهکار اصلی خود که چهار سال مدام پیشبینی سه ماه و چند ماه برای سرنگونی است نمیگوید؟ جالب این که در پاسخ به همین شنونده هم در رابطه با سرنگونی باز گفت:" صحبت ، صحبت چند ماه است"!
ولی از آن جالب تر پاسخی است که در دوبرنامه بعدش، یعنی رازها و نیازهای 25 سپتامبر در رابطه با سرنوشت حاکمیت می دهد: باور نمی کنید ولی جناب دکتر اینبار صحبت از دوسال تا سرنگونی فرمودند! از قرارمعلوم دل مبارکشان به حال ج.اسلامی سوخته وتخفیف اساسی داده اند.
24سپتامبر، دکتر در پاسخ به یک پرسش فلسفی و مشخصا درباره "خدا" ،مطالب جالبی گفتند که با نظرات لااقل تا دو سال پیش ایشان، یعنی هنگامی که همزمان هم به "علیت" نیوتونی و هم به نظر هاوکینگ درزمینه "بوجود آمدن جهان از هیچ"، علاقمند بودند، تفاوت داشت.
این چند روزه ، با بالا رفتن قیمت دلار و ارزهای خارجی، دکتر هلاکویی هم مدام از پیشگویی "20 ماه پیش" خود در این رابطه ، تعریف و تمجید می کند. در صورتی که اهمیت پیشبینی وضعیت بازار ارز و بورس در آن است که درست در آستانه پایین و بالا رفتن ارزش آن ها صورت گیرد، و نه 20 ماه قبل. یعنی پیش بینی دیروز مهمتر از پریروز است .پیشبینی 20ماه پیش جناب دکتر هم ازسری همان داستان :از کرامات شیخ ما این است/شیره را خورد و گفت شیرین است ، می باشد و بس. وگرنه مرحوم عمه جان من 30سال پیش پیشبینی بالا وبالا وبالاتر رفتن دلار را کرده بود. خدارحمتش کند. اگر پایش به آمریکا می رسید، الان یک "کارمرشال تراول" راه انداخته بود.
9اکتبر2012-رازها و نیازها: در مورد اوضاع ایران ، دکتر هلاکویی فرمودند: اوباما اگرسه سال پیش در ناآرامی های انتخاباتی، که مردم می گفتند" یا با اونا یا باما"، ازمردم ایران حمایت می کرد، چه می شد؟ موسوی روی کار می آمد. پس چه بهتر که نکرد و حال در اثر تحریم ها که به زودی به شورش های اجتماعی منجر خواهد شد، رژیم در کلیتش سرنگون خواهد شد.
همچنین فرمودند:بعضی ها می گویند که این آمریکایی ها برای کشورهای دیگر طرح ونقشه دارند. نخیر. این ها اگر نادان و ناآگاه نبودند که اینقدر مشکل نداشتند. مشاورین این ها هم در مورد ایران افراد نادان وبی اطلاعی هستند.
سوال این است که چرا این آمریکایی ها و یا اسرائیلی ها، از وجود دانای دانشمند قابل اعتمادی چون جناب دکتر خودمان ، که از همه چیز بهتر از همه کس آگاه است، استفاده نمی کنند تا اوضاع بی ریخت خود را سرو سامانی دهند؟ شاید هم این دکتر است که شغل و درآمد فعلی اش را ترجیح می دهد وتمایلی به همکاری با آنان ندارد. پس در این صورت یک نفر به این کاخ سفید خاک بر سر اطلاع دهد که لااقل این تحلیل های "گهر"بار دکتر را از رادیوگوش دهند. که اگر چنین کاری کرده بودند، فقط سه ماه پس ازناآرامی های سه سال پیش، مطابق اصول بدیهی جامعه شناسی، می توانستند حلوای دکترپز خاک سپاری رژیم را، نوش جان کنند.الآن هم دیر نیست ، چون بساط خیرات شب جمعه دکتر، هنوز هم برقرار است.
اصلا کاری هم با "پیشگویی " های این سه سال واندی جناب دکترهلاکویی، در مورد زمان سرنگونی رژیم نداریم او فقط در چند روز اخیر، چند "غیب گویی" کاملا متفاوت باهم، در این باره به خورد شنونده داده است. جز دوموردی که قبلا گفتم، 10 اکتبر هم می گوید:" تا عید شورش ها شروع می شود و شما اگر به من بفرمایید که کی کار تمام می شود، باید بگویم صحبت ماه است و حداکثر یکسال و نیم ، ونه بیشتر"!
جمهوری اسلامی وقتی هذیان می گوید، معمولا گفته می شود که : مصرف داخلی دارد. این هذیان گویی های تلویزیون های لوس آنجلسی هم همینطور است. به درد همان هایی می خورد که با باور:"وصف العیش، نصف العیش" در مورد سقوط حاکمیت، تصاعد بخارات معدوی چنین "کارشناسان"ی راخریده و دم برنیاورده اند، تا کاراین استاد هم پس از چند سال غیبگویی های سه ماه و یکسال و... اینگونه اینک به کم کردن روی سنگ پای قزوین بکشد.
خوف دارم که دکتر نیز این آرزوی به ارث برده از دوستان وهمکاران رادیو تلویزیونی سابق را، همانطور آکبند، تحویل خودشان دهد.
گمان کردم که خاقانی دریغا گوی من باش/دریغا من شدم آخر دریغا گوی خاقانی (احتمالاازرهبر به بازماندگان).
17اکتبر2012،آخرین شنونده راز ها و نیازها، در رابطه با ایران می پرسد که چه "آلترناتیو"ی برای ج.ا ، در صورت سرنگونی وجود دارد؟
سوال مشابهی در 29 دسامبر2009 از جناب دکتر هلاکویی شده بود، که اتفاقا واکنش( نه پاسخ) ایشان هم مشابه همان سه سال پیش بود. و آن چیزی نبود جز از خود تعریف کردن و نسبت های ناروای پیشبینی انقلاب به خود دادن.( مثل همین پیشبینی های سرنگونی ج.ا). و در حقیقت پاسخ مشخص به سوال نداد زیرا او بر این باور است که آمریکا خود آلترناتیو و آلترناتیو ساز است. ولی عجالتا نباید این را برزبان راند.
می گوید که همه هفته ای یک باربه استحمام روانی نیاز دارند و خود او هم به چنین حمامی تشریف می برد.
دلم به راستی به حال آن دلاکی می سوزد که کیسه کش کسی چون اوست .دست آخر هم با همه این تشبثات، جلوی دوربین و میکروفون ، با صد من عسل هم قابل خوردن نیست و کینه و خشم از لابلای کلمات تحقیر کننده و خود بزرگ بیننده اش ، به سهولت قابل تشخیص است. شما به عنوان مثال، دکتر هلاکویی را با شخصی مثل آقای Eckhart Tolle که در اروپا سمینار های مشابهی می گذارد ودر یوتیوپ نیز قابل دیدن است، مقایسه کنید تا ببینید کسانی که در کشورهای دیگر چنین روپوشی به تن می کنند، حتی تن و آهنگ صدایشان هم آرامبخش و دوست داشتنی است و نه آن که به تحقیر شنونده بپردازند و مدام از خود تعریف کنند. آخر کدام انسان وارسته و بایسته ای دائما "شاهکار" های کرده خود را به دیگران می فروشد. چه برسد به آن که چون جرجیس، پیغمبرما، معجزات نداشته را هم به خود نسبت دهد؟
به این می گویند:فقر"فرهنگ"!
بارها در مورد احتمال حمله به ایران از طرف آمریکا و اسرائیل، جناب دکتر فرموده اند: "این ها تنها در صورتی که مطمئن شوند که ایران در مرحله دستیابی به سلاح اتمی است به ایران حمله خواهند کرد".
با هیچ زبان دیگری نمی توان بهتر از این از جنایت احتمالی آمریکا و اسرائیل در ایران دفاع کرد. او با چنین تحلیلی می خواهد تا می تواند بار گناه متجاوزین را کمتر وتقصیر را هرچه بیشتر متوجه ج.ا کند. در حالی که همین آمریکای عزیزش، در مورد مشابه عراق، برای حمله به دروغ گویی در مورد سلاح کشتار جمعی متوسل شد. یعنی هدفشان نابود ساختن رژیم های نا همسو وتسلط بر منطقه است و سلاح و بمب بهانه است. وگرنه اینها ده سال است که هرچند ماه یکبار ایران را در آستانه دست یابی به بمب اتمی اعلام کرده اند تا بهانه و تنور حمله را همیشه آماده نگه دارند.
در پاسخ به شنونده ای که با اشاره به ویرانی وکشتار در لیبی و سوریه، از آینده تغییرات مشابه در ایران ابراز نگرانی می کرد ، جناب دکتر فرمودند: این ها اصلا قابل مقایسه با ایران نیستند. من با مقایسه تاریخی مشکل دارم.مسلما این مردم با فرهنگ و با شعورما بدون چنین پیامد های منفی موفق به ایجاد تغییرات مشابه در کشورخواهند شد. از طرفی بار ها از او شنیده ایم که ازبه اصطلاح رواج دروغگویی و فریبکاری و اعتقاد به خرافات و موهومات دربین مردم ایران، حیران و چارشاخ شده است. ولی در اینجا برای کم کردن دلهره شنوندگان، در آوردن بلایی مشابه بر سرکشورما، ناگهان مردم ایران را تافته جدا بافته ای از دیگران قلمداد می کند!
چه نامی جز "عوامفریبی" به چنین اظهاراتی می توان داد؟!
برگسون، فیلسوف فرانسوی می گوید : "وقتی شخصی بیش از اندازه به خود "خوش گمان" باشد، خودپسندی بروز می کند .در نتیجه به این باور می رسد که دیگران نیز همین احساس را نسبت به وی دارند. این خوش پنداری اخیرش موجب اعمالی می شود که او را "مضحک" می سازد"!
دکتر فرهنگ هلاکویی، درخلوت خود می پندارد که مرکز عالم است و خداوند نوک تیز پرگارش را درست بر وسط فرق سر ایشان گذاشته و(زیادی فشار داده) آنگاه دایره مینا را رسم کرده است.
گفت:" آدم های باهوش زبان خارجی را خوب یاد نمی گیرند"! فکر می کنید آمار و بررسی علمی پشت این حکم قرار دارد؟ نخیر. وجود "ذی وجود" خوداو و عدم استعدادش در یادگیری زبان از یک طرف، و "خوش گمانی" بیش از حد به خویشتن، از طرف دیگر است که به صدور چنین حکم "مضحک"ی می انجامد. همیشه می گوید: "من اسم داروهای قلب و... را هم از حفظ نیستم". که این هم بی ارتباط با یادگیری زبان نیست و حتما از نظر او: همه آدم های باهوش همینگونه اند!!
در برنامه رازها و نیازهای 5نوامبر2012، جناب دکتر هلاکویی در پاسخ به سوال اولین شنونده در مورد اوضاع ایران می گوید:..فعلا جنبش ضد حکومتی رهبری ندارد ولی این رهبران ناشناخته ناگهان پیدا خواهند شد.(منظورش این است که مانند لیبی،عراق، افغانستان ،سوریه و... آمریکا به موقع،ازقفسه کنسروهای سیاسیش، عده ای را که برای این مقصود آماده کرده است، به میدان می فرستد).
و نیز می فرماید:"..در انقلاب 57 تا 6 ماه مانده به انقلاب هیچکس تصورش را نمی کرد که آیت الله خمینی نقش رهبری پیدا کند...گرچه چند سال قبل از انقلاب ،کسانی مثل من(مثل من!) اهمیت او را بسیار اساسی می دانستند ولی بسیاری از همکاران واساتید آن زمان با من موافق نبودند..."
اگر شما یک نفررا پیدا کردید که ادعای او را در "پیشبینی انقلاب"، آن هم آنطور که رخ داد!(به فرموده خودش)، تایید کند، این ادعای شناختش از نقش خمینی را هم باور کنید.
همیشه این قبیل خودستایی هایش، با چنین تاکیداتی نیزهمراه است : دیگران نمی فهمیدند و نمی دانستند ومن ،من...من.. نتیجه آن که : ایشان یگانه "گهرتابان" علم و دانش جهان بوده و هست. این خاصه خرجی ها ولی چیزی نیست جزتلاش برای رونق بیشردخل امروزش.
واقعیت آن است که او با"تخصص" جامعه شناسی ، چنین درکی ازحوادث تاریخی ارائه می دهد :"اگرآن گلوله به هیتلر خورده بود، جنگ جهانی رخ نمی داد. واگر خمینی ترور شده بود انقلاب به وقوع نمی پیوست"!
13نوامبر2012 جناب دکتر هلاکویی در رازها و نیازهای رادیویی، سرانجام تلویحا اعتراف می کند که غیبگویی هایش پس از انتخابات 88، در مورد سرنگونی رژیم( بین سه ماه تا حداکثر یکسال.آن هم مطابق قوانین بدیهی علوم اجتماعی)، محقق نشده است. ولی این بار بجای انداختن گناه به گردن "یاس و ترس" مردم که بین 6 تا 8 هزلر کشته ندادند تا کشورهای خارجی کاری کنند، مقصر غلط درآمدن حدس و گمانهایش را بالا رفتن پول نفت در این 4 ساله عنوان می کند که گویا موجب نجات رژیم شد! و بالاخره برای نجات خود ازشرعواقب غیبگویی ها ، تازه یادش می افتد که در مسائل اجتماعی بخاطر وجود فاکتورهای زیاد، پیشبینی دقیق ، مشکل است. . می گوید:"...اگر هم این امر(سرنگونی) پس از انتخابات تا حالا به تاخیر افتاد، بخاطر افزایش سرســـااام آوربهای نفت و"بهارعربی"(!) بود."با این حال دوباره می گوید که بین 6ماه تا یک سال کار رژیم تمام است .وبازهم اعطای مدال افتخار به خود که گویا تنها کسی بود که انقلاب 57 را پیشبینی کرد. زیرا ایشان:"کمی کمی کمی"(منظورش البته "بسیارزیا"د است) از اقتصاد و فلسفه و مذهب (از همه چیز) سر در می آورد.وبرای مفتون کردن شنونده بچه بغل پای رادیو، به صورت نمایشی واژه هایی را بدون ربط بکار می برد. مثل آنتروپی در فیزیک که با درک فرهنگ لغتی او هیچ قرابتی ندارد.آنتروپی فیزیک ، اساس بوجود آمدن عالی ترین نظم یعنی حیات و مغز آدمی است ونمی توان آن را به صورت دگم ، به عنوان دلیل فروریختن و بی نظمی آن سیستم های اجتماعی که ما دوست نداریم، بکار گرفت
جناب دکتر هلاکویی14 نوامبر2012 در پاسخ به شنونده ای که می پرسد: چرا ما ایرانیان در مقابل مسائل ملی ، مانند مسئله با کشورهای خلیج فارس( اشاره به حق مالکیت بر سه جزیره)، نمی توانیم بایکدیگرو متفقا اهداف مشترک را پیش ببریم ، از جمله می گوید:..خیلی ها در اپوزیسیون در این موارد موضع نمیگیرند زیرا میترسند که به نفع دشمن(جمهوری اسلامی) کاری کرده باشند... آمریکاو اسرائیل ولی باطرح "خاورمیانه جدید"خود که به تجزیه ایران منجر می شوند،"دوست" این عالی جناب هستند. التزامش به اعلامیه جهانی حقوق بشر را هم با سوالی در مورد جنایات جدید اسرائیل درغزه ، می توانید محک بزنید. البته باید مراقب باشید که قبل از آن که شما را روی خط بیاورد، وقتی می پرسد : در مورد چه چیز قصد دارید سوال کنید، بگویید: در باره جنایات جمهوری اسلامی ونه اسرائیل. وگرنه دو ساعت روی هلد"خط قرمز"، نگاهتان می دارد تا زیر پایتان علف سبز شود.
در ادامه هم توصیه می کند که برای زبان مشترک پیدا کردن در جهت سرنگونی جمهوری اسلامی، ایرانیان باید از مسائل بحث انگیزتاریخی دست بردارند. و توضیح می دهد که منظورش تاریخ قدیم نیست بلکه همین اختلافات دهه های اخیر است. که البته اشاره ایشان به کودتای 28 مرداد و یا به نظر خود او قیام 28 مرداد است. حال می دانید چرا مردم ایران به باور او،باید کودتای 28مرداد را فراموش کنند تا کمکی به سرنگونی جمهوری اسلامی شود؟ زیرا ایشان برحسب وظایف اخلاقی و شاید هم بیشتر، می خواهد ایرانیان را به حمایت از سیاست های کشورمطبوعش، آمریکا، در جهت تسلط مجدد برایران جلب کند، از این رو سابقه سوء کودتایش را باید از اذهان زدود تا تحریم و احیانا بمبارانش را بتوان"بشردوستانه" قالب کرد.
فرهنگ هلاکویی یک بهایی است و دوست اسراییل و برضداسلام است. او مدرک درسی درستی هم ندارد.
نظرم درمورد کامنت بالا وبهایی بودن دکترهلاکویی را ، در چند کامنت جلوتر نوشته ام . ولی امروز که برنامه رادیویی 10 دسامبر2012 ایشان را گوش می کردم، به موردی ازبی صداقتی سیاسی او برخوردم که ازاقدام مخالفانش در پیراهن عثمان کردن بهایی بودن و دیگر شایعاتی که در موردش وجود دارد، به مراتب بدتر بود. پس حقش همین است که دریافت می کند! کم سوادی را روی خط می آورد تا هرچه دل تنگش می خواهد از بلند گوی "رازها ونیازها" نثار چپ ها کند تا با این بهانه فرصتی هم برای خودش در عرضه بنجل های قدیمی راست ترین محافل آمریکایی، دراین مورد فراهم آید. اوکه آشنایی اش با مارکسیسم ، چون بسیاری دیگر مقولات فلسفی و علمی، صرفا نمایشی و نه حتی کلیشه ای است ، با طیب خاطر و بدون کوچکترین ناراحتی وجدان، به فریب شنونده هایی با حد دانش همین جناب روی خط آمده ،مبادرت می کند.
پس چرا باید دیگران را برای چنین برخوردی با خود او ملامت کرد؟!
چند روز پیش آقای دکترگفتند :"بین خلاقیت و جنون مرز بسیار باریکی است"! که به طور کلی،می تواند حرف درستی باشد. زیرا همانگونه که دررابطه با مادیات ، در شرایط برابر، آن کس که به مرزخطر، آگاهانه نزدیکتر می شود، می تواند مروارید درشت تری صید کند، شاید در روان آدمی هم به صورت اتوماتیک چنین مکانیسمی عمل می کند. در اینصورت در دیوانه خانه ها، از جمله می توان با نوابغی روبرو شد که از بخت بدشان، اندکی یا زیادکی، مرزنبوغ را به سمت جنون درنوردیده اند ویا چند قرنکی زود پا به این جهان گذاشته اند.
من اما با این جمله ازدکتر هلاکویی، نگران وضعیت سلامت روانی خودش شدم. زیرا برایم مسجل شده است که وقتی اوازصفات خوب انسان صحبت می کند، هیچ کس را در جهان ، چون خود، برازنده آن نمی داند. پس احتمالا این اواخر،خود "نابغه "اش را در آستانه جنون یافته که یاد این سخن حکیمانه افتاده است .غافل از آن که هرگردی الزاماگردو نیست
جناب دکتر هلاکویی 17دسامبر2012،در همان آغاز برنامه رادیویی، با اشاره به حادثه کشته شدن 27 دانش آموز و بزرگسال در آمریکا می گوید"...پسر بزرگ من پرهام ، پس از شنیدن این ماجرا یک ساعت سخت گریه کرده است..."
به نظر من اگر فرزندان ایشان، آنقدر زبان فارسی بلد بودند که متوجه شوند پدرشان برای رونق کار وکسب خود، حتی اشک ریخته یا نریخته آنان را هم پشت ویترین دکانش نمایش می دهد، احتمالا می رفتند و پیش مادرشان زندگی می کردند.
خانمی گفت:...جونمو به لبم رسونده .تا حالا صد بار بهش گفته ام...
جناب دکترهلاکویی درواکنش مثل همیشه: این چه عادتی است که عده ای هروقت دلشان خواست یک را صد و هزار را یک می کنند. حتما می گویند که سه تا صفر، خوب صفر است دیگه. نه نکنید این کاررا! اولا صدبار نگفته اید .بعد هم جونتون که سرجاشه .شما یا صد نمیدونید چند تاست ، یا جون نمی دونید چیست .گرفتاری ما این است که.. ( وچند دقیقه منبررفتن و مسخره کردن مخاطب).
حالا برگردید سر: "یک ساعت سخت گریه کردن پرهام ".و جوابی از نوع جواب های خود دکتر به خودش: شما جناب دکتر یا نمیدانید یک ساعت چقدر است، یا نمی دانید که گریه چیست (سختش که جای خود دارد) ، یا پرهام جان را با کس نایاب دیگری اشتباه گرفته اید و یا آنقدر برای سرو سامان دادن "سمینار" برای فرزندان و اتصال آنان به "کامرشال تراول" عجله و اشتیاق دارید که مهمترین روضه خوانی های خودتان را هم برای دیگران، به همین راحتی فراموش و نقض می کنید تا دیگران را شاید تحت تاثیر رافت خود و خانواده محترم قراردهید...نه دکتر جان ! نکن این کارها را.
بحث در مورد آمریکا واسرائیل ، برای دکترهلاکویی یک بحث "ناموسی" است . اگر باور ندارید به رازها و نیازهای 22 دسامبر2012 مراجعه کنید تا ببینید که چگونه در پاسخ به شنونده منتقد به زورگویی های ابرقدرت، تا مرز از دست دادن کنترل عصبی پیش می رود. شنونده از جمله می پرسد:" چرا آمریکای دارای بمب اتم، این حق را برای دیگران قائل نیست که چنین سلاحی داشته باشند"؟ دکتر هلاکویی می گوید:" دودلیل دارد: اول اینکه زورش را دارد و دوم اینکه می گویند اگر دیگران داشته باشند، از آن استفاده می کنند و همه ما نابود می شویم و ما نمی گذاریم. به همین سادگی"! - شنونده:"شما چنین دلیلی را قبول دارید"؟ دکتر:"معلومه که قبول دارم. چون با واقعیات سیاسی سروکاردارم...160 کشور خودشان قراردادی را امضا کرده اند که طبق آن قبول کرده اند که بمب اتم نداشته باشند...و ایران هم جزوشان هست .چون میدانم می خواهید در مورد آن صحبت کنید...در روابط بین المللی هرکس به فکر منافع خودش است وزورحرف اول را می زند و بحث عدالت و دمکراسی نیست..."( نوار این گفتگو را با دقت گوش کنید تا دریابید که جز سفسطه گری، او چیز دیگری در چنته سیاسی اش ندارد).
در پاسخ به چکیده اظهارات دکتر هلاکویی که در بالا اشاره شد:
-آمریکا اگرنگران آن است که دیگران اگر بمب اتم داشته باشند ، همه به نابودی تهدید می شوند، بهتر است از پیشنهاد انسان های فرهیخته جهان برای خلع سلاح اتمی همگانی استقبال کند. یا لااقل در رابطه بابحران خاورمیانه وایران، زیر بار تحت کنترل آژانس قراردادن فعالیت اتمی اسرئیل برود. تازه مگر جز خود آمریکا، کشور دیگری هم تا کنون از بمب اتمی استفاده کرده است که مااز"کلانتر" شدن "شاه دزد" ، چون "با واقعیات سیاسی سروکارداریم"، احساس رضایت کنیم؟!
-160 کشور، از جمله ایران، داطلبانه قرارداد منع گسترش سلاح هسته ای را امضا کرده اند. خروج از آن هم حق آن هاست. ایران اگر هم بمب بسازد، تازه همان برخوردی را باید با آن انتظار داشت که با اسرائیل دارند.
-وقتی همه کشورها به فکر منافع خود هستند وزورحرف اول را می زند، چه بهتر که ایرانیان هم بجای منافع آمریکا واسرائیل و قوزکردن زیر زور آن ها، به فکرقدرتمند کردن کشور خود باشند.
- دکترهلاکویی، همانگونه که قبلا هم بارها با دلیل اشاره کرده ام، یک آمریکایی است و از سیاست های جهانی آمریکا حمایت می کند. او حتی کودتای آمریکا برعلیه دمکرات ترین دولتمرد تاریخ ایران، محمد مصدق را، توجیه می کند و هیچگاه از آن با نام"کودتا" یاد نمی کند. تا یک سال قبل که امکان دخالت نظامی آمریکا وجود داشت، هلاکویی ازآن حمایت می کرد و می گفت که:"اگر مردم بین 6تا 8هزار کشته دهند، دولت های خارجی وارد عمل خواهند شد." امروزهم از سیاست تحریم اقتصادی آمریکا حمایت می کند. او وظیفه خود را هدایت مخاطبان به حمایت از طرح های آمریکا می داند.
9اکتبر2012-رازها و نیازها: در مورد اوضاع ایران ، دکتر هلاکویی فرمودند: اوباما اگرسه سال پیش در ناآرامی های انتخاباتی، که مردم می گفتند" یا با اونا یا باما"، ازمردم ایران حمایت می کرد، چه می شد؟ موسوی روی کار می آمد. پس چه بهتر که نکرد و حال در اثر تحریم ها که به زودی به شورش های اجتماعی منجر خواهد شد، رژیم در کلیتش سرنگون خواهد شد.
ضمنا در رابطه با ادعای دکتر:" یک ساعت سخت گریه کردن پرهام" که در کامنت قبلی اشاره کردم، دکتر هلاکویی دردوبرنامه بعدی اش هم عینا همان را تکرار کرد ومعلوم شد که قرار است سمیناری برای "حفظ حرمت اشگ پرهام" باشرکت خوداو و برادرش فرید با ورودی 20دلار( یا به قول خود دکتر: مبلغ ناچیز20 دلار) برگزار کند.(نگر تا که دهقان دانا چه گفت / به فرزندگان چون همی خواست خفت ...)!
تربیت برده و بره مطیع ، به جای انسان مبارز و عدالت جو، هدف روانشناسی سوداگرانه است و کارگزاران چنین سیستمی شما را تشویق می کنند که فرزند خود را از همان کودکی ، با بمباران شیمیایی دارو و شستشوی مغزی، به خدمتگزار اخته وبی دردسرآینده نظام سرمایه داری تبدیل کنید.
جناب صدری گیر داده به پیشبینی های دکتر هلاکویی .دکتر چند سال است بی دستمزد و چشمداشت مردم را راهنمایی می کند و شما فقط ایراد گرفتن را یاد گرفته اید!!!!
دکترهلاکویی برای تبلیغ سمینارهای پولی اش و کامرشال تراول در خلال برنامه است که به خیال شما مفت و مجانی مردم را "راهنمایی" می کند. وگرنه جواب سلام کسی را هم مجانی نمی دهد. دوسال پیش یکبار گفت:..از من درجایی سوال می کند و وقتی به او جواب نمی دهم گونه ای به من نگاه می کند که گویا بابت صد دلاری که روزی برای کنفرانس من پرداخته ، من موظفم خارج از کنفرانس هم با او حرف بزنم.
همین اخیراهم در پاسخ به شنوده ای گفت: ...این که شما نیاز دارید دائما با دیگران صحبت کنید نشانه گرفتاری شماست وگرنه من را باید به زور به حرف بیاورند...
البته دکتر هلاکویی با کمال میل کمک میکند تا بین جیب سنگین و مغزسبک بعضی ها ، با کاستن از وزن اولی، تعادل برقرار شود.
شاید. ومیزان این پیگیری من با حد عوامفریبی های سودجویانه ایشان نسبت مستقیم دارد.
این فقط به مجامع ایرانی منحصر نمی شود که شخصی بدون داشتن مدارک تخصصی کافی، صرفا بخاطر توان یافتن رگ خواب اقشاری خاص، مغازه حرفه اصلی اش را تعطیل می کند و به دنبال پول درآوردن از راه های دیگر می رود. دکتر جامعه شناس، فرهنگ هلاکویی این ترفند را اتفاقا در خود آمریکا آموخته است. دکترای جامعه شناسی و فوق لیسانس مشاوره خانواده و تعلیم و تربیت کودک اگرنیاز مادی اور را تامین می کرد، به این فکر نمی افتاد که گنجشک معلوماتش را رنگ کند و به جای بلبل قالب نماید. چنین امری احتمالا میسر نمی شد هرگاه او با مشتری جمع کردن برای روانشناس و روانپزشکان واقعی ایرانی مقیم آمریکا ، آنان را به سکوت درباره خود ترغیب نمی نمود.
درکامنت های بالا باذکر تاریخ ، برخی "شاهکار" های ایشان را ذکر کرده ام که هرکدامش کافیست تا انسان عاقل را با میزان ظاهرآرایی و خالی بندی های این "نابغه" آشنا سازد. حد دانش اورا درهمان رشته اصلی اش جامعه شناسی هم می توان مشخص نمود، آنگاه که می گوید:" اگر هیتلر و خمینی ترور می شدند، جنگ جهانی و انقلاب ایران رخ نمی داد"!(ادعا هم می کند که انقلابی را که به خیال اوصرفا به وجود یک فرد وابسته بوده است سالها قبل از آن پیشبینی کرده بود). معانی این اباطیل رااگر متوجه نمی شوید، مالیاتش را به جناب دکتر خواهید پرداخت.
معلومات جناب دکتر، "گوگلی" است و نه پژوهشی. تعاریفی مختصر در مورد مقولاتی خاص یاد می گیرد تا با نمایش آن ها گنجشک را به فروش رساند. همین چندی پیش با تکرا ادعای مضحک 4 ساله اش در مورد پیشبینی 3ماه و چند ماه برای سرنگونی جمهوری اسلامی گفت: ...مطابق اصل"آنتروپی" ، نظام حاکم بر ایران عمرش به سر آمده است. آنتروپی را هم با یک لهجه غلیظ انگلیسی تلفظ فرمود تا شکی باقی نگذارد که اوبا مباحث فیزیک هم، مانند همه مباحث دیگرآشنایی کامل دارد. غافل از آن که کسی که آنتروپی را نه "گوگلی" و فرهنگ لغتی، ( مثل او) بلکه بر اساس مطالعه و تخصص می شناسد، تنها می تواند برای اوبا این شیوه های عوامفریبانه ، اظهار تاسف کند.
برای من ولی، اعتراف می کنم که دکتر فرهنگ هلاکویی درست بخاطر استفاده ازهمین شیوه ها یک "بیزنس من" ایرنی منحصر به فرد است که ارزش تعقیب شدن را دارد. بخصوص که تصمیم گرفته است این دارالتجاره پر سود را به فرزندانش منتقل کند تا شاید پس ازخود،این منبع به زحمت کشف شده درآمد، همچنان به نوادگانش نیزخدمت کند.
روش شناخت درمانی مورد علاقه دکتر هلاکویی ، بخصوص آنگاه که با تمایلات عقیدتی ایشان در می آمیزد،معجونی از آب در می آید که تنها به درد تاثیرگذاری های سیاسی در همسویی با گروه های برانداز امثال دارو دسته شهریارآهی میخورد .جناب دکتر اخیرا همچنین تلاش می کند تا شاید علی رغم میل درونی اش، با اندکی لیلی به لالای مجاهدین خلق گذاشتن، هواداران آن ها را به مواضع لااقل بی طرفی خیرخواهانه نسبت به خود بکشاند. همه این سیاست بازی های موذیانه البته می بایست در وحله اول به جیب ایشان خدمت کند.
هرکس که حتی اندک آشنایی با بنیاد تعالیم دکتر هلاکویی در زمینه روانشناسی داشته باشد، خوب می داند که در مکتب ایشان کوچکترین جایی برای مقولاتی چون فداکاری، آرمانخواهی ، ایثار و از خودگذشتگی در راه اهداف عدالت خواهانه و اجتماعی وجود ندارد. ولی ایشان به مساله ایران و وظایف سیاسی اش که می رسد، با سالوسی از مردم ایران می خواهد که "بین 6 تا 8 هزار کشته دهند تا دولت های خارجی کاری کنند"! بدون این که توضیح دهد که چرا خود او به ایران باز نمی گردد و نامش را به عنوان یکی از این کشته شدگان و گشایندگان دروازه کشور به روی دولت های خارجی به ثبت نمی رساند و یا چرا چنین توصیه ای به عزیزان خود نمی کند!؟ آخر این چه نامی جز فریبکاری دارد که در حالی که رهنمود های جامعه و روان شناسی ایشان به طور مستقیم و غیر مستقیم ، سربه زیری و راهواری را بجای مبارزه در مقابل سرمایه داری آمریکایی پیشنهاد می کند، به ایران که می رسد مردم را به قیام و خون دادن فرا می خواند؟( البته فقط تا سرنگونی رژیم ج.ا ).
در این رابطه به توصیه های جناب دکتر، در 21 فوریه 2013 به خانم وکیل به شدت افسرده ای که از ایران با او تماس گرفته بود مراجعه کنید. خلاصه کلام چنین است که این خانم نا امید از زندگی وکاملا غیرسیاسی را تشویق می کند که حال که نمی خواهد زندگی کند، با رژیم سر شاخ شود ، به امید آن که بلایی سرش بیاورند تا دوستان سیاست پیشه جناب دکتر بتوانند از او به عنوان خانم وکیلی که برای حقوق زنان جنگید و قربانی شد، سوء استفاده سیاسی کنند. در پایان هم از او می خواهد تا با دفتر کارش تماس گیرد.
کسانی که مدعی هستند اگر یک صدم دکتر هلاکویی به جامعه شان خدمت کرده بودند ایران ما خیلی بهتر از الان بود بهتره دنبال اهداف بهتری باشید.
شما قربان بهتربود مشخصا می فرمودید که با کدام بخش ازعرایض وارزیابی بنده مشکل دارید تا پاسخ بشنوید.
خیلی ها کامنت گذاشتن را با رای دادن یا تیک زدن جلوی گزینه مورد علاقه ویا شعاردادن در تظاهرات اشتباه می گیرند. در رای گیری کسی نمی پرسد چرا به این یا آن رای دادی.در کامنت ولی انتظار آن است که دلایلی ذکر شود.
جناب دکتر هلاکویی لااقل دوبار درماه گذشته گفت:..قابل پیش بینی است که بزودی اگر مثلا بگویی خاله را دوست ندارم، بگویند بیا این قرص را بخور تا دوست داشته باشی. به همین سادگی.
سوال اینجاست که بجزسوداگران جهان و کسانی چون جناب دکتر که در آرزوی تبدیل انسهان ها به آدم آهنی های متحدالشکل ، قابل کنترل و پیشبینی هستند، چه کسی حاضراست تا ازهمه ویژگی های شخصی و منحصر به فرد خود صرفنظر کند و داوطلبانه وارد این کارخانه روبات سازی شود؟
این گمانه زنی جناب دکتر ولی خوشبختانه با غیب گویی های چند ساله اش دررابطه با سرنگونی جمهوری اسلامی از یک قماش است و دانشمندان هیچگاه ادعا نکرده اند که جز به صورت کلون کردن از طریق مهندسی ژنتیک وتولید فله ای موجودات مشابه که با مخالفت های بسیار هم روبروست، قادرخواهند بود با مداد پاک کن هرچه را می خواهند ازذهن و ضمیر انسان ها پاک کنند و بجایش الگوهای "مناسب" واز قبل تهیه شده خودشان راقراردهند.
دکترهلاکویی در رازها و نیازهای 4 مارس2013 ، بار دیگر"چپ" ها را آنگونه که خودش دوست دارد معرفی می کند تا "به همین سادگی"! بتواند عدالت خواهی آنان را زیر سوال برد. می گوید که : این ها فکر می کنند همین روزها آمریکا هم مارکسیستی خواهد شد.
نه دکتر جان. چپ ها، در کنار تمام دیگرنیروهای مترقی ، در حال حاضر از برقراری یک نظام"چند قطبی" بجای سروری مطلق آمریکا برجهان حمایت می کنند. چنین نظمی مانع ادامه جنایات آمریکا، یا هر قدرت بزرگ دیگری در جهان خواهد شد. جنابعالی ولی کاملا در جهت عکس تعلیم دیده و تنظیم شده اید وبا سوء استفاده ازناآگاهی دیگران، آن ها را به سمت دلخواه خود،"هل" می دهید.
از امثال
خسرو صدری که عضو حزب توده بودن
و الان جزو حزب ملی مذهبی هستن
و هنوز هم وفادار
به قانون عقب مونده
جمهوری اسلامی هستن
و نفرت زیاد
از علوم انسانی دارن
باید هم مشگل داشته باشن
با کسی که انسانو و بالاتر
از هر عقاید مذهبی میدونه
آنچه گفتید، بجز جمله اولتان ،صحت ندارد. مثل"استاد" ، در کسب معرفت به صفحه اول گوگل اکتفا کرده اید!
25 مارس2013 جناب دکترهلاکویی در اولین برنامه رازها و نیازهای سال 1392 خود می گوید که: من پیش بینی کرده بودم که تا آغاز سال 1392 رژیم سرنگون می شود که خوب اینطور نشد .کارشناسان خارجی می گفتند که ایران بزودی به بمب اتمی دست پیدا می کند و این باعث اشتباه من شد( منظورش این است که فکر می کردم به این بهانه می خواهند به ایران حمله کنند ولی نکردند). ضمنا من چون وقت ندارم ، مسائل داخلی ایران را دنبال نمی کنم و این هم باعث این (خیط کاشتن من )شد. درسال جاری ولی مطمئنا رژیم سرنگون خواهد شد. چون با تحریم ها و ندانم کاری ها کارد به استخوان مردم می رسد و ترس و یاس را فراموش می کنند.
ایشان جوری صحبت می کند که انگار این تنها غیب گویی غلط او در این مورد بوده است . گویا مطمئن است که برنامه هایش شنونده دائمی ندارد تا بخاطرآورند که ایشان بعد از کشته شدن ندا آقا سلطان بود که از سه ماه تا حداکثر یکسال کار رژیم را تمام شده اعلام کردو تا امروز هم در این قریب 4 سال ، دست کم صد بارسه ماه و 6 ماه موعد سرنگونی را تمدید فرمود.
گیرم همه احمق وفراموشکار. جلو اون آقاهه که برنامه هایت را ضبط می کند، چطور شرمسار نمی شوی؟!
شما اگر در سلامت کامل جسمی و روانی هم باشید، وقتی پزشک ویا روانپزشکی مدام به شما بگوید که فلان بیماری جسمی ویا روانی را دارید، به تدریج واقعا خود را بیمار حس می کنید و علائم آن بیماری ها هم در شما ظاهر می شود. تحقیقات علمی هم در این زمینه وجود دارد.
راز موفقیت"رمال" ها در آن است که روی حقایقی در وجود شما مانور می کنند که عام است ولی شما می پندارید که مخصوص شماست و چون تمایلی هم به تسلیم کردن خود به ارزیابی او دارید، او را باور می کنید. شباهتی این گونه دررابطه دکتر هلاکویی با مشتریانش وجود دارد.
در رازها و نیازهای 25 مارس2013 ، خانم جوان و بسیاربا اعتماد به نفس و بشاشی از دکتر هلاکویی در مورد مشکل بیش فعالیتی فرزندش می پرسد. جناب دکتر که از سروزبان داشتن این خانم عصبی شده بود، مانند همیشه که درهمان لحظه اول گفتگو تصمیمش را می گیرد که یا مهربانانه با پرسشگر برخوردکند و یا اورا زیرسم خشم و عقده های درونی خود له کند، شروع می کند به عیب و ایراد گذاشتن به روی خود این خانم. تا جایی که در پایان زن بیچاره را به موجودی غمگین و افسرده حال تبدیل می کند که از جناب ایشان می خواهد که در این صورت برای خودش دکتری معرفی کند. جناب دکترهم مانند بسیاری از ما که امکان آب به شعله خشم خودریختن ، با داد و کتک زدن را نداریم، با انگ زدن و بیمارخواندن آن هایی که نمی پسندد، چنین کاری می کند. چندی پیش هم خانمی به او زنگ زد و گفت که با پارتنر خود، ایام بی غمی داشته است ولی با شرکت در سمینارهای جناب دکتر، متوجه شده است که "ظرفیت عشق ورزیدن" ندارد و قصد جدایی دارد.
کاری که جناب دکتر هلاکویی در لباس عاریه ای روانشناس می کند، مانند شیشه گری است که ابتدا با چماقش شیشه هایتان را می شکند تا پس ازآن بتواند کالای دکان خودش را به شما بفروشد. در حالی که وجود خودش مملو از خورده شیشه است.
آن طور که پیداست ، دکتر هلاکویی به مناسبت نوروز به قول خودش به یک استحمام روانی اساسی دست زده و تتمه شرم و خجالت را هم از وجود مبارکش دورکرده است. 26 مارس هم در مورد اوضاع سیاسی ایران آن گونه به منبر می رود که گویی تا کنون "فال زینب"ش درست درآمده است واز این رو ایرانی ها همه فالگوش پای رادیو نشسته اند که حضرتش اینبار چه صادر می کند. با بی پروایی برای صدمین بار جمهوری اسلامی را تا چند ماه دیگر سرنگون می کند و می فرماید: ...تا 50 هزار نفر احتمالا، در جریان انقلاب کشته خواهند شد. چون این بار قرار است پابرهنه ها و نه به اصطلاح سوسول ها به خیابان بیایند.
28 مارس شنونده ای از او می پرسد که چگونه در ده ها کشور دنیا ،فلاکت اقتصادی به انقلاب و سرنگونی منجر نمی شود ولی مطابق فرموده های اخیر جنابعالی ، در ایران چنین خواهد شد؟
جناب دکتر هلاکویی بجای پاسخ مشخص، به سبک دیوید کاپرفیلد، چند عدد قورباغه و خرچنگ و خرگوش بیرون می اندازد تا کلاه خویش از معرکه برهاند. پاسخ واقعی او که برزبان نمی آورد ولی چنین است: "زیرا آمریکا واسرائیل عزیز تصمیم گرفته اند که ایران را تجزیه کرده و به سرنوشتی مشابه عراق ، افغانستان ، سوریه و لیبی دچارکنند . این است فرق ایران با آن کشورهای دیگر.وظیفه آن ها فعلا تحریم وتخریب اقتصاد ایران و وظیفه من هم عوامفریبی و چاه نمایی است ".
تعالیم دکتر هلاکویی ، "شهر قصه" خودمان را به خاطر می آورد .وقتی که فیل با آن عاج کج و معوج ولی طبیعی اش ، شاد و شنگول به شهر می رود وافراد نادان و پرمدعا، با مسخره کردن دندان های به خیال خودشان عجیب و غریب او و با شعار :"...بشکن و راحتش کن، خوشگل و مقبولش کن"! آن ها را می برند و روی سرش کار می گذارند. تا سرانجام فیل بیچاره رابه موجود مضحکی تبدیل می کنند که به حالش باید گریست و به قیافه اش خندید. وقتی دکترهلاکویی نوید آن را دائما می دهد که بزودی قرصی داخل گلویتان می اندازند که عمه جان را هم اگر دوست نداری به همین سادگی دوست بداری، آدم بی اختیاریاد آن فیل بدبخت می افتد.
سرمایه داری جهانی ما را به سمت " کارخانه های روبات سازی " می راند و خیلی ها هم خواسته یا نا خواسته در این میان نقش " بز اخفش " را بازی می کنند . " من "،" تو "،" او "، باید در اساس شبیه یکدیگر ، قابل پیش بینی و کنترل باشیم . کنترل هرچه بیشتر انسان ها و یافتن کوتاه ترین و ارزان ترین شیوه های تاثیر گذاری به روی آنان ، از اهداف صاحبان قدرت در گسترش شبکه های مدرن وسائل ارتباط جمعی و نیز ترویج نگرشی خاص از علوم انسانی است.
عرضه نوع سوداگرانه روانشناسی در این میان ، کمتراز قرائت اسلامگرانه اش به نابودی انسان کمک نمی کند. در حالی که محققان پیش بینی کرده اند که تاسال 2020 نیمی از جمعیت جهان با ناراحتی های روحی چون افسردگی دست به گریبان هستند، کسانی چون دکتر هلاکویی ،در چارچوب وظایف جاده صاف کنی خود برای سرمایه داری و تشویق مردم به مصرف داروهای "اخته ساز" وتن دادن به شستشوی مغزی و بریدن عاج هایشان ، به خاطر کج و کولگی، ادعا می کنند که گویا انسان ها ، زیر سایه این مواهب روز به روز بیشتر احساس خوشبختی می کنند. همه ولی می دانند که یک روستایی به مراتب کمتر از یک شهری و به همین ترتیب ، شرقی ها به طور کلی کمتراز غربی ها با ناراحتی های روانی دست و پنجه نرم می کنند.
در شهر قصه همچنین مصادیق علاقمندی دکترهلاکویی به طلاق را، که البته بیشتر در گذشته آن را ابراز می داشت ، می توان یافت:"خوب طلاق چندین مدل است ، خیلی خوب و خوشگل است"!
دکتر هلاکویی همین چند روز پیش ، ضمن صحبت با شنونده ای ،چهارتیپ شخصیتی را در رابطه با مفهوم"خوشبختی" برشمردند که آخرین آن ها ، یعنی به تصور دکتر،"بدبخت ترین" شان، کسی است که :"...اگر از او در مورد خوشبختی بپرسید، می گوید: خوشبختی؟ خوشبختی چیست؟".
مطلبی ازیک محقق آلمانی روی وبلاگم گذاشته ام که از جمله در آن می گوید:"خوشبخت ترین انسان ها به خوشبختی نمی اندیشند".
با درنظرگرفتن دیرینه وسطح گسترش چنین مباحثی میان عامه ایرانیان و مقایسه آن با غرب، می توان درک کرد که مانیز دور این دایره معرفت را با رسیدن چند باره به نقطه اول ، ولی درسطحی بالاتر، باید سال هاطی کنیم، تا اگر هم نمی پذیریم ، لااقل متوجه شویم که این محققان معتبر چرا چنین می گویند.
عجالتا تعاریف دکتر هلاکویی از خوشبختی ( کنترل لحظه به لحظه خود آگاه)، از جانب کسانی که آن را جالب و فراتر از عقل خود می یابند، با تحسین همراه می شود. به نظرمن ولی این احکام نیمه کارشناسی شده ، خطرناک تر از احکام باطلند . به آن می ماند که اتومبیل خراب خود را به دست مکانیکی ناشی دهیم و او دل و روده اتومبیل را بیرون ریزد ، که پس از سوار کردن مجدد ، نه اتومبیل دیگرکار کند و نه هیچ مکانیک ماهری هم بتواند آن را مجددا تعمیرنماید. خرابکاری آدم کاملا نا وارد را ولی راحت تر می شود ترمیم کرد.زیرا اوقادر نیست از یک حدی جلوتر رود و همه سیستم را دستکاری کند. بکارگیری برخی دستورالعمل های دکتر هلاکویی، مثل همین مورد "خوشبختی" ،که ناشی از تجربه شخصی ایشان و آزمایشاتشان به روی خودشان است، اگر نظر دانشمند آلمانی را بپذیریم، خواهیم دید که برعکس می تواند اثرات نامطلوب بر روی "پویندگان راه خوشبختی" از خود باقی گذارد.
به نظر شما تعریف دکتر از خوشبختی چه اشکالی دارد؟
باسپاس
این حکم دکتر هلاکویی که "خوشبخت کسی است که بر لحظه به لحظه خود آگاهش کنترل دارد"، ابطال پذیر نیست و در نتیجه تعریف تئوری علمی شامل حالش نمی شود. وحتی در مقام عقیده شخصی هم مبهم است.(پیشتردراین باره مطلبی نوشته ام). مگر ما می توانیم مثلا به یک روستایی که خود را خوشبخت می داند بگوییم که نخیر، تو مطابق فرمول جناب دکتر بدبخت هستی؟از این ها گذشته، به نظرکارشناسان معتبر، که در کامنت قبلی هم اشاره کردم، راه پیشنهادی دکتر می تواند نتیجه ای معکوس داشته باشد (یا نداشته باشد.چون تئوری علمی نیست،پس قابل اندازه گیری و محک زدن هم نیست وبا قطعیت هم آن را نمی توان رد کرد. مثل برخورد علم با"اعتقاد به وجود خدا").
18آوریل2013: - دکترهلاکویی: "دوتا چیز خوب این آقا چیه"؟ - شنونده: "من تیپ بی قراری هستم و رفتار او به من آرامش می دهد". – دکتر:" این که نشد.خوب برای آرامش می توانید قرص بخورید"!(نقل به مضمون)
آسپرین هم یک قرنه هنوزعوارض جانبی اش را کاملا شناسایی نکرده اند و جناب دکترهمه رابه قرص خوردن تشویق می کند. زیرا خودش درخانه بجای زندگی مشترک، قرصش رامی خورد وناهار و شامش را هم در رستوران.
ساتوشی کانازاوا محقق مشهور بریتانیایی یک سال پیش در مصاحبه با اکونومیست از جمله می گوید:"در دوره و زمانه ما، باهوش بودن مهم است چون تعداد مواردی که بشرباید تصمیم هوشمندانه بگیرد نسبت به قرون گذشته بیشتر شده است: موفقیت در تحصیل، پیدا کردن شغل و یا کسب مهارت های فنی از موارد جدیدی است که نیاز به هوشمندی دارد.اما باهوش ها در سامان دادن به نیازهای حیاتی تر خود در مقایسه با کم هوش ها مشکل بیشتری دارند ، در پیدا کردن همسر ناتوان ترند و در تربیت بچه های خود از کارایی کمتری برخوردارمی باشند و دوستان کمتری دارند".
کسانی که این دانشمند را می شناسند خوب می دانند که اظهارات وی بر پایه تحقیقات علمی و آماری استوار است. من البته صلاحیت ارزیابی نظرکارشناسان روانشناسی را ندارم،ولی از آنجایی که فکر می کنم که دکتر هلاکویی نیز فاقد چنین صلاحیتی است، توجه شما را به اظهارت کاملا متضاد ایشان با نظر اندیشمندان معتبر،هم درمورد فوق و هم در رابطه با "خوشبختی" که پیشتر اشاره شد، جلب می کنم. همچنین سعی ایشان در ایجاد ارتباط بین "واقعبینی" و آرامش روانی هیچ پایه علمی ندارد و این نیز از تمایلات درونی ایشان، بخصوص در مخالفتش با مذهب سرچشمه می گیرد. افراد دین باورهرچند به نظر من و جناب دکتر واقع بین نیستند ولی به مراتب آرامش بیشتری نسبت به دیگران دارند.
آدرس اینترنتی مصاحبه کانازاوا:
http://www.economist.com/blogs/prospero/2012/06/quick-study-satoshi-kanazawa-intelligence
دکترهلاکویی تلاش می کند تا عدم تخصص آکادمیک خویش در زمینه روانشناسی را با به رخ کشیدن مشتریان آکادمیک جبران نماید. تا بدینوسیله به خود ومنتقدین ثابت کند که گویا این فرهیختگانند که مهر تایید بر پیشانی او می کوبند. تخصص خود او در زمینه جامعه شناسی ولی چهار سال است رژیم را سه ماه به سه ماه، با "قسم حضرت عباس" و "این تو بمیری دیگه ابدا اون توبمیری نیست" و... هم نتوانسته است سرنگون کند. وبه فرموده خودش هنگام مزاح با دیگران: معلوم نیست که این مدرک دکترای جامعه شناسی را از کدام خراب شده ای گرفت است"!
3 می2013، دو نمونه برخورد جناب دکتر را با هم مقایسه کنید تا علاقه وافر او به داشتن مشتریان تحصیل کرده و عدم علاقه اش به افراد فاقد تخصص را دریابید.دختر خانمی که قبلا معتاد بوده است و تحصیلات عالی ندارد، ولی بسیار باشعورهم به نظرمیرسد، با بی علاقگی وتوصیه های توهین آمیزجناب دکترمواجه می شود ولی باشنوده دیگر که خانم دکتراست با لحنی کاملا متفاوت صحبت می کند.
فکر می کنم برخی از کسانی که نان اندیشه گری خود را می خورند، وسوسه می شوند تا در ادامه، اندیشه خود را به دنبال نان بفرستند. دکتر فرهنگ هلاکویی هم چنین اندیشمندی است. این لیوان از دید من هم کاملا خالی نیست.
8می2013 در پاسخ به شنونده ای که پیش بینی های چند ساله هلاکویی در مورد سرنگونی رژیم را "خوشبینانه" می نامد، جناب دکتراین هذیان گویی های مضحک خود را با طلبکاری نه خوشبینانه که "واقعبینانه" عنوان می کند وبازهم با "واقعبینی" تا آخرسال 92 ختم کار ج.ا.ا را اعلام می دارد. نکته جالب ولی آن که با بی پروایی یک سوداگر دست دوم فروش، با تناقض گویی سعی می کند که تاریخ غیب گویی هایش را هرچه کوتاهتر جلوه دهد. شما ولی کافیست که در این رابطه به تاریخ نگارش مقاله من در مورد ایشان، و مطلبی که همان ابتدا در مورد این ادعاهای او نوشته ام مراجعه کنید.
تکرار می کنم: درست پس ازمرگ نداآقاسلطان، هلاکویی گفت: "مطابق اصول بدیهی جامعه شناسی، بین 3ماه تا حداکثر یک سال، جمهوری اسلامی سرنگون خواهد شد".
دروغگویی های اینچنین آشکاربرای موجه جلوه دادن خود، آن هم در لباس یک "مصلح ظاهرالصلاح"، آیا ذره ای احترام برای صاحبش باقی می گذارد؟
21 می 2013 در برنامه رادیویی رازها و نیازها، شخصی که قبلا هم اشاره کرده ام و به نظر میرسد هروقت کسی روی خط پاسخ به سوالات نیست، زنگ می زند تا جناب هلاکویی بی کار ننشیند و همین هفته پیش هم تماس گرفت ودر مورد رانندگان لس آنجلس صحبت کرد، روی خط می آید و وانمود می کند که مخالف تحریم های آمریکا علیه ایران است تا برای استاد معظم فرصت فراهم نماید تا از معجزات تحریم ها ، چون به خیالش به سرنگونی رژیم منجر می شود، داد سخن دهد و او را قانع کند. که تحریم ها خیلی هم خوب است ، چون گلوی رژیم را می گیرد و ما آنگاه می توانیم بگوییم که ببینید،این ها توان نفس کشیدن ندارند و باید بروند وآمریکا باید برگردد تا ما هم برگردیم و مردم از بمباران آمریکا و اسرائیل جان بدر برده را راهنمایی کنیم و با کاسبی خود چرخ اقتصادمان را به گردش درآوریم. البته به به مردم ضعیف هم فشار می آورد که دردش در مقابل لذتش 5 به هزار است و کدام عاقلی 5 را نمی دهد تا هزار را بگیرد.هلاکویی در مقابل این سوال که سرنگونی رژیم وظیفه مردم است یا دولت های خارجی ، چنان خیطی بالا می آورد که فورا با دستپاچگی اعلام آگهی می نماید. درکمتر از یک دقیقه ابتدا می گوید : انقلاب 57 بدون دخالت آمریکا و کشورهای خارجی صورت گرفت و بعد به امروز و مساله تحریم و تهدید آمریکا و اسرائیل که می رسد ، می گوید که بدون دخالت وفشار خارجی هیچ کجا انقلاب نمی شود.همچنین در همین گفتار اذعان می دارد که بین آمریکا و ایران جنگ است . با اینحال ایرانیان را تشویق می کند که در کنار آمریکا بایستند و با کشور خود بجنگند.
22 می هم اولین شنونده در رابطه با اوضاع ایران ازهلاکویی می پرسد. اگر واقعا مایلید که این "نابغه" را بشناسید، اظهارات 21 و 22 ماه می او را بشنویدو با هم مقایسه کنید. در اولی تحریم اقتصادی و کمک خارجی را برای انقلاب ضروری و در دومی "ابدا بی تاثیر" معرفی می کند.
اینبار دیگرواقعا باید درمقابل پاسخ علمی دکترهلاکویی سرتسلیم فرود آورد. هفته گذشته باز در رادیو در رابطه با پیش گویی های "علمی" سرنگونی ج.ا.ا فرمودند:"علم به عبارتی یعنی پیشبینی. جامعه شناسی هم علم است. من دوستان می دانند، تا پایان ریاست جمهوری آقای رفسنجانی ابدا احتمال سرنگونی رژیم را نمی دیدم. هرکه می گفت، می گفتم این مهملات چیست؟! اصلا. در زمان آقای خاتمی شرایط مناسب بود ولی این ها زمان خریدند .تا انتخابات 88 . آنجا دیگر کاملا مشخص شد که رفتنی هستند. پیش بینی های من مطابق اصول علم جامعه شناسی و تعریف شرایط انقلابی است که من در کتابم هم پیش از انقلاب اشاره کرده ام".
آقا اجازه: پس چرا غیبگویی های علمی شما در این چند ساله محقق نشد؟
آقا:خوب معلومه چرا. شما از آخوند جماعت انتظار دارید مطابق علم رفتار کند؟!؟!
با عرض سلام
نقد خیلی خوبd بود. متاسفم که مطالب چندانی در وب در نقد ایشان یافت نمی شود(به شخصه فقط این پست را پیدا کردم).فقط به نظر من شما علاوه بر نقد هلاکویی سعی دارید موضع خودتان در مورد مزایای ایمان به خدا را به خورد خواننده بدهید. کاش نقد فرهنگ هلاکویی را از مواضع خودتان جدا می کردید. به واقع در نظر می آید که از اعتبار نقد ایشان برای اعتبار موضع خودتان خرج می کنید.
و اینکه نمی دانم چرا روی نقطه نظرهای سیاسی ایشان تاکید خاصی دارید. اگر پاسخ بدهید دوست دارم بیشتر راجع به هلاکویی صحبت کنیم.
باتشکر
سه سوال در یادداشت شماست که سعی می کنم کوتاه پاسخ دهم.
-اگر به مطالب وبلاگم نظری بیاندازید خواهید دید که من مذهبی نیستم . خدا البته مبحثی صرفا مذهبی نیست و من برداشت مذهبی ازآن را قبول ندارم.
-نقد هر نظری می بایست با ارائه آلترناتیو صورت گیرد. وگرنه همه تئوری های علمی و نه فقط فلسفی و...نیز، جای اما و اگر را با اقرار به ابطال پذیر بودن خود باز گذاشته اند.
-دکتر هلاکویی در زمینه مسائل سیاسی یک عوامفریب به تمام معناست. یعنی او کسی است که دیگران را به سمت اهداف سیاسی خود و دوستانش "هل" می دهد. ومن بخاطر فعالیت های سیاسی که داشته ام، با این شیوه رایج آشنایی دارم وتحمل گرگ در لباس میش برایم دشوار است. او بنده آمریکا واسرائیل است و مخالفتش با ج.ا.ا هم نه بخاطر عدم آزادی و دمکراسی در کشور، بلکه از روی وظایف سیاسی نوکرمآبانه اش می باشد. در این زمینه به اندازه کافی دلیل در همین بخش کامنت ها آورده ام.
با سپاس جناب صدری
متن را کامل خوانده بودم اما کل نظرات را نه. یک بار دیگر که متن را خواندم به ظرافتهای بیشتری بر خوردم که خیلی از مسائل را در ذهنم حل کرد ولی همچنان قکر می کنم یک جای کار می لنگد.
جایی که گفتید او بنده آمریکا و اسرائیل هست من مخالفم و به نظرم کل ذهنیت منفی که نسبت به متن دارم از همینجا شکل میگیرد. مخالفت من با این گزاره نه از حیث صحیح یا غلط بودن آن بلکه از روی حسی است که می گوید انگار هلاکویی را در یک طرح کلی قرار داده اید که نتیجتن کسی که متن شما را بخواند از طرف دیگر می تواند این طرح کلی را به شما نسبت دهد که شما نیز بنده ج.ا هستید.
به هر حال ترجیح می دهم که این بحث را با رفرنس به متنی که نوشته اید دنبال کنم که باید در فرصتی دیگر متن شما را چاپ کرده و دقیقن مطالعه کنم.
اما دغدغه من از نقد هلاکویی از آنجا شکل میگیرد که با تماشای چند جلسه ای از برنامه شان دیده ام که جناب دکتر به محض دریافت تماس تلفنی ابتدا با لحنی پرخاشگرانه و خشن سعی در سرکوب طرف مقابل دارد گویی خود دکتر بیش از هر کسی نیاز به مشاوره با روانشناس دارد. در ادامه با تاکتیک مخالفت با هر گفته طرف مقابل و در هر حالی که مخاطبش بیش از چند جمله کوتاه کلی صحبت آنچنانی نکرده، با ذهن خوانی و نیت خوانی طوری وانمود می کند که انگار تا اعماق وجود و احساسات طرف مقابل را درک کرده و نسخه ای از پیش آماده برای درمان آن (لزومن طرف روانی فرض می شود) نزد خود دارد و جالب اینکه همه در این ظرف وارد می شوند یعنی اگر شخص خدا هم با دکتر تماس بگیرد ابتدا تشخیض مورد بسیار حاد می دهد و سپس به نسخه پیچی می پردازد.
معیارهایی کاملن دوگانه در برخورد با وقایع دارد، حاضر است جهت شرکت در کلاسها و گردهمایی ها و تورهایش تا آخرین اسکناس، جیب پیروانش را خالی کند در حالی که پول در نظرشان هیچ مشکلی از زندگی را حل نمی کند.
سعی می کنم در فرصتی مناسب با لینک دادن به متن شما و صحبت های ایشان بحث را ادامه دهم.
به نظر می رسد خارج از ایران زندگی می کنید اما من داخل ایران هستم. حساسیتهای شمای خارج نشین با من داخل نشین فرق زیادی دارد. در بیرون از ایران زندگی کردن نمایی جدید از روابط بین کشورها به آدم می دهد. اما در مورد دیدی که نسبت به آمریکا در داخل هست به گونه ای که بسیاری نجات دهنده می پندارندش و قادر به استنباط یک آمریکای مستقل از وضعیت آشفته درون ایران نیستند، به نظرم بیشتر از اینکه پروپگاندای آمریکایی در این تصویر مردم ایران از آمریکا نقش داشته باشد، این استبداد و خفقان داخلی است که این نقش را ایفا می کند. پس اگر نقدی به هلاکویی وارد باشد بیشتر می تواند در پذیرفتن و تمایل به نظم مستقر سرمایه داری باشد تا نقش بنده آمریکا و اسرائیل بازی کردن.
با سلام
منظورم البته مطالب وبلاگم و نه فقط همین نوشته در باره دکتر هلاکویی بود. درهمان صفحه اول وبلاگ چند خطی در رابطه با خودم نوشته ام و همانطور که شما هم حدس زدید چند سالی است که در خارج از کشور(آلمان) زندگی می کنم. به این حقیقت هم واقف هستم که بسیاری درایران، به سمت تمایلاتی افراطی در جهت عکس آنچه به نظر میرسد حاکمیت خواهان آن است کشیده می شوند.اما مباحث تحقیقی وعلمی را نباید گروگان چنین تمایلات فصلی گرفت. مثلا بحث تاثیر دین در روانشناسی، درتمام این صدوسی سال عمر کوتاه این علم، مطرح بوده است .یونگ بخصوص تلاش زیادی در جدا کردن این دو ازهم کرد. هرچند اواخر عمربه خداباوری رسید. همین امروز در آلمان این بحث همچنان در سطوح آکادمیک مطرح است و گفته می شود که 65 درصد روانشناسان در این کشور ، خود باورهای مذهبی دارند.اگر آلمانی می دانید فایل صوتی بحثی در این مورد را برایتان خواهم فرستاد که درآن پژوهشگران ، داشتن اعتقادات دینی بیمارروحی را یک عامل مثبت در جهت درمان ناراحتی او عنوان می کنند وبه روان درمانگران می آموزند که چگونه از این عامل در جهت بهبود بیمار بهره گیرند.
با وجود آن که مخالف سرمایه داری هستم ، مخالفتی طبیعتا با تبلیغ سرمایه داری از طرف طرفدارانش ندارم. ولی اگر کسی چهره در پشت ماسک عدالت و انصاف و...پنهان کرد وتلاش کرد تا دیگران را با فریب به شرکت درجبهه جنگ آمریکا واسرائیل برعلیه ایران بکشاند، دغلکاری بیش نمی تواند باشد.
دکتر هلاکویی در برنامه رازها ونیازهای رادیویی 9 ژوئیه ،"خوشبختی" را نتیجه ایجاد هارمونی در مغز می نامد که قابل اندازه گیری و آزمایش پذیر است. منظورش این است که کسی نمی تواند جر بزند و خود را خوشبخت بداند، اگر زیر" ام آر آی " هارمونی اش دیده نشود. در همان مبحث از جمله می گوید که بدون رشد کامل عقل خوشبختی حاصل نمی شود و جمله همیشه گی اش که : رشد عقل در انسان ها به عصر جدید مربوط می شود. در نتیجه همه پیشینیان بدبخت بوده اند.همانگونه که عشق هم مطابق تعریف ایشان درگذشته عارض نمی شده و آنچه عشق می نامیدند جزتاثیر ترشحات دوپامین نبوده است.( عشق هرچه بوده قرن ها نامش با تصور همگان یکی بوده است. شماچرا اصرار دارید که این کشفیات خود را با همان اسامی متداول بنامید. مگر این اسم است که به تعریف هویت می دهد؟)
همین قدر که ایشان در تعریف خوشبختی دیگر آن را" کنترل لحظه به لحظه خود آگاه" نمی نامد، گامی است به جلو( مثل بحث خدا که دوسه سال پیش تحت تاثیر نقدهایی که در روزنامه ها بر کتاب"طرح بزرگ " هاوکینگ منتشر شده بود ، جناب دکتر هم مدام می گفت که : مطابق فیزیک کوانتوم جهان از هیچ بوجود آمده است و امروز گامی به پیش برداشته و حرف دیگری می زند ).ولی بحث هارمونی مغزی را مثل همه مقوله ها ایشان به دلیل سفرهای تجاری و کمبود وقت به صورت سرپایی مطالعه کرده است وفردا احتمالا آن را هم تصحیح خواهد کرد.
میزان هارمونی در مغز آدمی امری نسبی است و با اندازه گیری آن ، تازه اگر بتوان چنین نسبتی را در همه افراد با واحدهای یکسان سنجید، به تشخیص"خوشبختی" که از نظر دکتر حالتی مشخص و با ثبات است ،منجر نمی شود. تازه اگرمساله خوشبختی به همین سادگی با فرمول هارمونی هم قابل حل بود ، باید گفته شود که : هارمونی بیشترمساوی است با احساس خوشبختی بیشتر.
دکترهلاکویی ولی به طور کلی این را آموخته است که تعریف همه مقولات علم روانشناسی باید آنگونه باشد که پایان مطلوب کار با خورن قرص میسر شود. بحث هارمونی وخوشبختی را هم از آن رو اینگونه طرح می کند (ویا می فهمد) که آخر کار بتواند بگوید: هارمونی در اثر فعالیت بیوشیمی مغزاست و قرصش هم دیریازود به بازار می آید وبردگان سرمایه داری می خورند تا زیر تازیانه احساس بدبختی نکنند.همانجا ولی می گوید که: "مصرف کوکائین در مغز زیر دستگاه آدمی، همان تغیراتی را نشان می دهد که عشق...". پس چگونه با چنین دستگاهی می توان مارک خوشبخت یا بدبخت برپیشانی انسان بیچاره چسباند؟
لفاظی های دکتر هلاکویی ولی نظر به جیب مخاطب داشته واصولا با عمل و واقعیت کاری ندارد.وگرنه کیست که نداند که درک و احساس خوشبختی در انسان های مختلف ،کاملا متفاوت می تواند باشد. نلسون ماندلا در زندان احساس خوشبختی میکرد.زندانبانش ولی فکر می کرد که اورا بدبخت کرده است. افرادی هستند که برای خوشبخت شدن به لحظه ها می اندیشند و کسانی هم هستند که خوشبختی را باهرچه بیشتر زیستن دست یافتنی می دانند .در کامنت های بالا اشاره کرده ام که روزی دکترگفت: بین جنون و خلاقیت مرز باریکی است ( که احتمالا این حکم در بعضی موارددرست است ) ولی جنون نهایت فقدان هارمونی در مغزاست و احساسی که از خلاقیت تولید می شود می تواند اوج خوشبختی باشد. ولی دو متضاد جنون و خلاقیت بر اساس تعاریف خود ایشان از خوشبختی نمی توانند هم مرز با یکدیگر باشند وهمین مطلب قلم بطلان برسعی او برای بدبخت دانستن همه پیشینیان و ارتباط عقل و خوشبختی وخوشبختی و هارمونی می کشد. ما حتی نه از نظر اخلاقی ونه علمی مجاز نیستیم که فرد مجنون را چون هارمونی مغزی ندارد بدبخت به حساب آوریم. شاید او در حاشیه همان مرز با خلاقیت ،آنچنان احساسی را تجربه می کند که جناب دکتراگر می دانست یحتمل دکان سودآورخود تعطیل می کرد وچارصباح باقی مانده اش را به تلمیذی دیوانه سپری می نمود.
سلام؛
نقدهای شما رو خوندم و همچنین نظرات رو.
در ابتدا باید این نکته رو بگم که هدف شما انتقاد نبوده، بلکه تخریب شخصیت بوده!
وقتی که بیشتر به کلمات و جملاتتون توجه کردم، متوجه شدم رگه هایی از حسادت درون آن نهفته هست. البته اگه حضوری میشد با شما حرف زد بهتر میشه متوجه این موضوع شد.
من خودم در ایران روانکاو هستم. علت علاقه من به جناب دکتر تنها یک چیز هست و اون هم اینه که جناب دکتر کاملا مباحث رو علمی مطرح میکنند و جایی رو برای شبه علم نمیگذارند.
در رابطه با انتقادهای اجتماعی و سیاسی که از استاد کرده بودین حرفی ندارم. چرا که تخصص من این نیست.
اما نقدهای روانشناختی شما را که میخوندم فهمیدم هیچ تخصصی در این زمینه ندارید و همینجور الکی یه چیزی نوشتید. خواهش میکنم اگه میخواین از حوزه روانشناسی استاد رو به چالش بکشی، یه کمی مطالعه کن؛ چرا که همانطور که گفتم صحبت های دکتر هلاکویی، کاملا علمی هستند.
توصیه دیگر من این هست که چند مقاله با موضوع: پیش بینی در علوم انسانی و یا پیش بینی در سیاست مطالعه کنید.
ایام به کام
با تشکراز پیامتان
دکترهلاکویی احتمالا در واکنش به چنین اظهار ارادت هایی به خود،خواهد گفت: "جانا زتعارف کم کن و بر مبلغ افزای: سمینارعاشق کیست و در مغز پوک و جیب پرپولش چه می گذرد؛ مثلث زحمت و نکبت ، اینبار با شرکت من ونورچشمی ها در سفر زیرآبی کامرشال تراول... بشتابید که اقساط خانه چند میلیون دلاری جدیدم هنوز کامل پرداخت نشده است".
واقعا خوب آدم حسودیش میشه دیگه!
شما دوست عزیز ولی بهتربود "مشخصا" می فرمودید که با کدام ارزیابی بنده مشکل دارید تاهم از حد دانشتان محذوذ می شدیم و هم مجالی برای پاسخ احتمالی می یافتم.
دکتر هلاکویی البته استاد بلامنازع "پیش بینی مطابق اصول بدیهی جامعه شناسی! " هستند. ولی توصیه سطرآخر شما در این باره، چون با التزامتان مبنی براظهار نظر در چارچوب تخصص،آنگونه که خود فرموده اید، تناقض دارد، با اجازه نادیده گرفته می شود.
سلامی دوباره؛
اگرچه من نوشته های شما رو از لحاظ زیبایی تحسین میکنم، اما با محتوای حرف هاتون تا حدی مشکل دارم.
در پاسخ به این نظرتون باید عرض کنم که زندگی شخصی آدما تا حد زیادی به خودشون مربوطه. اینکه ایشون خونه چند میلیون دلاری میخرن فقط به خودشون مربوطه نه به من وشما.
درضمن از فردی مثل شما با چنین دانشی که در حوزه جامعه داره، بعیده چنین حرفی! چرا که همونطور که خودتون بهتر از من میدونید دنیای امروز بر محور علم استوار هست، بنابراین عالم، از شرایط بهتری نسبت به غیر عالم برخوردار هست. عرض من این هست ایشون درس خوندند و الان هم دارن لذتشو میبرن.
در رابطه با مثلث رحمت و زحمت و نکبت و... باید بگم که این مباحث مبتنی بر اصول علمی هست. یعنی چیزی نیست که از خودشون درآورده باشن. ابتکار ایشون در این بوده که به گونه ای اینا رو ترکیب کردن که مردم عادی بتونن درک کنند.
در رابطه با سمینارهاشون متاسفانه من شرکت نکردم. نمیدونم چه مباحثی مطرح میشه که در موردش نظر بدم.
در مورد اون صحبت آخرم که شما نادیده گرفتید، حرف شما رو قبول دارم. اما موضوع پیش بینی در علوم انسانی جز تخصص بنده هم هست و در ابن رابطه در چند سمینار صبحت کرده ام. حتما مطالعه بفرمایید.
البته باز هم اشاره میکنم در رابطه با مسائل جامعه شناسی و اظهارات دکتر هلاکویی از آنجا که تخصص ندارم نظری ندارم، اما این به معنی تایید حرفای شما نیست. و باز هم اشاره میکنم نقدهای روانشناختی که به دکتر هلاکویی کردین تا حد زیادی غیر علمی، غیر منطقی و غیر تخصصی هست.
با سپاس
خانه چند میلیون دلاری البته همانطور که از لحن کلام مشخص است، ربطی به واقعیت زندگی خصوصی جناب دکتر ندارد. بلکه در پی تایید تشخیص شما برحسود بودنم خواستم دلیلی هم برایش آورده باشم.
دکتر هلاکویی چون زندگی خصوصی قابل دفاعی ندارد، آیه اش را هم ناذل فرموده که: هیچ کس حق ندارد راجع به مسائل شخصی اش سوال کند. ولی اگردر این زمینه هم مانند همه قمپز های دیگرش ، که سخاوتمندانه دیگران را به شنیدنش مفتخر می فرماید، حرفی برای گفتن داشت، آنگاه آیه صادرمیکرد که : "واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می کنند/ باید معلوم باشد که در خلوت چه کاردیگرکرده اند ویا می کنند." به همین سادگی!(به قول انورش).
درلینکی که نوارگفتارش، مربوط به متن را قرار داده ام، یک فایل صوتی یک دقیقه ای هم ازجناب دکتر درمورد وحشتی که از بچه دار شدن داشت ،وجود دارد (البته احساساتی شده بود و از دهانش پرید).آن را گوش کنید و خودتان قضاوت کنید که آیا او خود انسانی طبیعی و مستعد زندگی زناشویی بوده است؟ شما که می گویید خودتان روانشناس هستید، چگونه ازحالات متغیر روحی دکتر هلاکویی در برنامه هایش تا کنون پی نبرده اید که او خود حامل کلکسیون بیماری های روحی است؟
فرهنگ هلاکویی ،دکتر جامعه شناس( نه روانشناسی) است . با اینحال درهمین زمینه جامعه شناسی، این همه گاف های گنده می دهد که به برخی از آن ها اشاره کرده ام. در مورد روانشناسی که علی القاعده شما وارد تر هستید ،اگراحیانا به طور "مشخص" اشاره فرمایید که چه ایراد غیرمنطقی وغیر علمی به ایشان گرفته ام، ممنون خواهم شد.
سلام
من يك مدت پيش با دكتر هولاكويي از طريق راديو صحبت كردم و ايشان گفتند فلان كنفرانس بيا من اونجا شما را ببينم و من با توجه به شرايط مالي بدي كه داشتم سعي كردم هزينه كنفرانس راتهيه كنم و به انجا رفتم ولي متاسفانه در روز كنفرانس ايشان هيچ به بنده محل ندادند و بيشتر وقت خود را صرف عكس گرفتن كردند و خوب عادت بد ما ايراني هاست كه از يك نفر بت درست مي كنيم و طرف مقابل را خودشيفته بكنيم و ايشان در كنفرانس جك بي تربيتي تعريف مي كند و به شعور و مذهب و عقيده مردم به راحتي توهين مي كند بنده در روز كنفرانس مثل ادم هاي بينوا ايشان را تعقيب مي كردم تا بتوانم دردم را به ايشان بگويم ولي ايشان شمارش تعداد سي دي هاي فروخته شده اش را به بنده ترجيح داد و دست اخر به من گفت : به من گير نده .
و من تازه فهميدم كه با يك بيزينس من طرف هستم نه يك روانشناس دلسوز.
و بسيار براي شعور خودم و مردم و مخصوصا جامعه روانشناسي متاسفم كه يك چنين فردي به راحتي اين كارها را مي كند
دنبال يك جايي مي گشتم تا درد خود را بنويسم و وبلاگ شما را پيدا كردم تازه شركت در كنفرانس ايشان حس بسيار بدي در من ايجاد كرد اميدوارم و تمنا مي كنم دوستان ديگر اطلاع رساني بكنند خوب ايشان روانشناس هستند و بلد هستند چه جوري مخ مردم را بزنند اگر خود دكتر هولاكويي اين مطلب را مي خوانند از ايشان خواهش مي كنم دقت كنند كه قصد بنده پايين اوردن ايشان نيست ولي ايشان عالي و بي عيب و نقص نيستند و تجربه ايشان بيشتر به درد فرهنگ امريكايي و غربي مي خورد .
دکترهلاکویی در توجیه نظم ظالمانه ای که آمریکا به جامعه بشری تحمیل کرده است ، چنین به خیال خود استدلال می کند که: "اساس کار جهان و همه کائنات هم بر ظلم است و طبیعت هرچه را ساخته سرانجام نابود می کند". هرچه فلاسفه و هنرمندان می کوشند که انسان را از نظم جنگلی دور کنند، می بینیم که کسانی هم مثل این بزرگوار هنوز از جنگل الهام می گیرند .ظلم و عدالت وواژه های مشابه، درروابط انسانی است که معنا دارد و نه در طبیعت بی جان و یا روابط جنگلی . تحقیقات علمی نشان می دهد که حتی دربرخی میمون ها هم حس عدالت خواهی وجود دارد و بدین ترتیب آن ها از قانون جنگل فاصله می گیرند .جناب دکتر ولی آدم ها را هم می خواهد به جنگل باز گرداند.
در یک برنامه علمی تلویزیونی ، برای بررسی واکنش میمون ها در مقابل "بی عدالتی" ، ابتدا به میمون های دوقفس مجاور هم، به عنوان پاداش در مقابل انجام حرکتی که قبلا به آن ها آموزش داده شده بود، خیار می دهند.سپس به میمون های یک قفس انگور، که خوشمزه تر است و به دیگری همان خیار را می دهند. میمون های قفس دوم با مشاهده این تبعیض از انجام حرکات خودداری کرده و خیارها را هم به بیرون پرت می کنند.
آقا شما گافی که دکتر این هفته در رابطه با سوریه داد مثل اینکه نشنیدی..
دراین لینک یوتیوپ، هارالد لش، فیزیکدان معروف آلمانی در مورد "انتروپی" توضیح می دهد و درست در آخرین جمله اش خاطر نشان می کند که انتروپی مقوله ای است در فیزیک واز آن نمی توان برای تبیین تحولات اجتماعی، روانشناسی و غیره استفاده کرد.
ولی دریکی ازکامنت های بالا،مربوط به حدود یک سال پیش، می خوانید که چگونه جناب دکتر هلاکویی، پیشگویی خود مبنی برسرنگونی قریب الوقوع ج.اسلامی را، با اصل "انتروپی" مدلل می سازد.
http://www.youtube.com/watch?v=4VS0LR5iIMU
خییییلی خوشحالم که چنین پستی را خواندم و واقعا از شما نویسنده تحلیلگر هم تشکر میکنم. آخه من الان توی یه شرایط بدی که به شدت کمبود وقت دارم به سرم زده بود برم سیدیهاشون رو گوش کنم ولی یک نگاه گذرا به نوشته های شما عطشم رو فرونشاند. ولی حالا پس شما میگین بجاش چی میتونه اطلاعاتم رو بخصوص برای داشتن یک ایدئولوژی درست و حسابی افزایش بده؟
با تشکر
تجربه شخصی من این است که"ایدئولوژی" ایده آلی وجود ندارد و از هر مسلک ومکتبی (ایضا سی دی های دکتر هلاکویی) هم می توان چیزهایی آموخت.
با این عجله فقط می شود مرجع تقلید را عوض کرد.
اتفاقا من با این عجله حتی مرجع تقلیدم رو هم نتونستم عوض کنم! جدی میگما!
ولی خوب پس آخه من چیکار کنم؟ من الان اصن نمیدونم روی این زمین کیم و چیکار باید بکم و درعین حال توی شرایط خیلی خاصی هم هستم توی این چند ماه. سیدیای ایشون رو گوش کنم افکار غلط خورد ذهنم نمیره؟ البته میدونم و یه مقداری هم تجربه کردم که واسه ی من چیز برای یاد گرفتن زیاد داره ولی خوب کلا موندم چیکار کنم. دلم میخواست یه کسی مثل چیزی تحت عنوان "امام"ی که توی دین ادعاش میره وجود داشت الان کنارم!!!
از تعقیب دکترهلاکویی دست برداشتی؟ چی شد؟ بالاخره خسته شدی؟
بله. با برطرف شدن نسبی خطر بمباران کشورمان توسط آمریکا و اسرائیل، تعقیب پادوها و آتش بیاران وطنی آن ها هم ضرورت چندانی ندارد. این هم که ایشان چگونه از زیر خجالت و خفت 5 سال غیب گویی های کذائیش در این باره بیرون می آید و جواب کسانی که ترغیب می کرد تا در کنار آمریکا و اسرائیل بایستند و با کشور خود بجنگند را چه خواهد داد، برایم اهمیتی ندارد.
البته تا زنان شلخته در دنیا هستند، گربه ها بی روزی نمی مانند.
ﺧﻴﻠﻲ ﺟﺎﻟﺒﻪ ﻛﺎﻣﻨﺖ ﺑﻨﺪﻩ ﺑﻪ ﺳﺮﻋﺖ ﭘﺎﻙ ﺷﺪﻩ....ﭼﻘﺪﺭ ﻛﻮﭼﻚ ﻫﺴﺘﻴﻦ ﺟﻨﺎﺏ ﺻﺪﺭﻱ.ﺣﺎﻻ ﻣﻲ ﻓﻬﻤﻢ ﺁﻥ ﻫﻤﻪ ﺣﺴﺎﺩﺕ و ﻧﻔﺮﺕ اﺯ ﻛﺠﺎ ﺳﺮ ﭼﺸﻤﻪ ﻣﻲ ﮔﻴﺮﻩ.....
کامنت شما اهانت آمیز بود، برای همین حذف کردم. فکر کنم نظیرآن پیام را اخیرا برای "مسی" هم گذاشته باشید.
پاسخ پیام حذف شده تان:
- شما هم به احتمال زیاد مانند اکثرهواداران این "قبله عالم"، تازه از ایران خارج شده اید.در این صورت تعجبی ندارد که رمالی مدرن را به سنتی داخلی ترجیح داده اید. زبانتان که خوب شد، با مطالعه بیشتر، خواهید فهمید که در دنیای ما تنها و تنها رمال ها می توانند خود را هم زمان، جامعه شناس ، روانشناس، فیلسوف ، کارشناس مسائل سیاسی ، اقتصاددان و کارشناس بورس و ارز و جمیع دیگر کرامات بدانند و دررابطه با همه این ها سمینار بگذارند و پول بگیرند.
- دکترهلاکویی برای تبلیغ مجانی سمینارهای خود در خلال برنامه،به خیال شما مفت و مجانی به استودیو رادیو و تلویزیون می آید.
اﻭل اﻳﻨﻜﻪ ﻛﺎﻣﻨﺖ ﺑﻨﺪﻩ ﺑﻪ ﻫﻴﭻ ﻭﺟﻪ اﻫﺎﻧﺖ ﺁﻣﻴﺰ ﻧﺒﻮﺩ اﮔﺮ ﺑﺨﻮاﻫﻴﺪ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺁﻥ ﺭا ﻣﻲ ﮔﺬاﺭﻡ ﺗﺎ ﺩﻳﮕﺮاﻥ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﻛﻨﻨﺪ.اﻳﻦ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷﻤﺎﺳﺖ ﻛﻪ ﺳﺮﺷﺎﺭ اﺯ اﻫﺎﻧﺘﻪ.ﺟﻮاﺑﻬﺎﻱ ﺷﻤﺎﺳﺖ ﻛﻪ ﭘﺮ اﺯ اﻫﺎﻧﺘﻪ.ﺻﺤﺒﺖ اﺯ ﺭﻣﺎﻟﻲ ﻣﻲ ﻛﻨﻴﻦ ﻧﮕﺎﻫﻲ ﺑﻨﺪاﺯﻳﻦ ﺑﻪ ﭘﺎﺳﺦ ﺧﻮﺩﺗﻮﻥ و ﺭﻣﺎﻟﻲ ﺭﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﻳﮕﺮ ﺑﺮاﻱ ﺧﻮﺩﺗﻮﻥ ﻣﻌﻨﺎ ﻛﻨﻴﺪ."ﻓﻜﺮ ﻛﻨﻢ ﻧﻆﻴﺮ اﻳﻦ ﭘﻴﺎﻡ ﺭا ﺑﺮاﻱ ﻣﺴﻲ ﻫﻢ ﮔﺬاﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻴﺪ".ﭼﻪ اﺭﺗﺒﺎﻃﻲ ﺑﻪ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺩاﺷﺖ?ﭼﺮا ﺑﺮاﻱ ﺗﻮﺟﻴﻪ ﻛﺎﺭ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺟﻤﻠﻪ ﻫﺎﻱ ﺑﭽﻪ ﮔﺎﻧﻪ ﻣﺘﻮﺳﻞ ﻣﻲ ﺷﻴﻦ?
ﻳﺎ اﻳﻨﻜﻪ ﻣﻲ ﻓﺮﻣﺎﻳﻴﻦ "ﺑﻪ اﺣﺘﻤﺎﻝ ﺯﻳﺎﺩ ﺗﺎﺯﻩ اﺯ اﻳﺮاﻥ ﺧﺎﺭﺝ ﺷﺪﻩ و ...." و ﺣﺘﻲ ﺑﻪ ﻣن ﻣﻲﻓﺮﻣﺎﻳﻴﻦ "ﺯﺑﺎﻧﺘﺎﻥ ﻛﻪ ﺑﻬﺘﺮ ﺷﺪ..." ﺭﻣﺎﻟﻲ ﺗﺎ اﻳﻦ ﺣﺪ????? ﺑﺎﻭﺭ ﻧﻜﺮﺩﻧﻴﺴﺖ!!!!
ﺿﻤﻨﺎ ﺟﺎﻟﺒﻪ ﻣﺜﻞ اﻳﻨﻜﻪ ﺭاﻩ ﺩﻳﮕﺮﻱ ﺑﺮاﻱ ﺗﺒﻠﻴﻐﺎﺕ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪاﺭﻩ و اﻳﺸﺎﻥ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﻪ ﻧﺎﭼﺎﺭ ﺑﻪ اﻳﻦ ﺭﻭﺵ ﻣﺘﻮﺳﻞ ﺑﺸﻦ.ﺷﻤﺎ ﻛﻪ ﻣﻲ ﮔﻔﺘﻴﻦ اﻳﺸﺎﻥ ﺟﻮاﺏ ﺳﻼﻡ ﻛﺴﻲ ﻫﻢ ﻣﺠﺎﻧﻲ ﻧﻤﻴﺪﻫﺪ.ﺣﺎﻻ اﻳﻦ ﻫﺎ ﻫﻤﻪ ﺷﺪ ﺗﺒﻠﻴﻎ??? ﭼﺮا اﻳﻨﻘﺪﺭ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ اﻳﺸﻮﻥ ﺣﺲ ﻧﻔﺮﺕ ﺩاﺭﻳﻦ?ﺑﻬﺘﺮ ﻧﻴﺴﺖ ﺑﻴﺸﺘﺮ اﺯ اﻳﺸﻮﻥ ﻳﺎﺩ ﺑﮕﻴﺮﻳﻦ ﺗﺎ ﻧﻔﺮﺕ ﺑﻮﺭﺯﻳﻦ???
ﻛﺎﻣﻨﺖ ﻗﺒﻠي ﺧﻮﺩ ﺭا ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﻣﻲ ﮔﺬاﺭﻡ.ﻧﮕﺮاﻥ اﻫﺎﻧﺖ ﺁﻣﻴﺰ ﺑﻮﺩﻥ ﺁﻥ ﻧﺒﺎﺷﻴﻦ اﮔﺮ اﻫﺎﻧﺖ ﺁﻣﻴﺰ ﺑﺎﺷﺪ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﺧﻮاﻫﻨﺪ ﻛﺮﺩ و ﻣﻦ ﺭﻭ ﻣﻲ ﺳﻨﺠﻨﺪ.
ﻧﺴﺒﺖ ﺩاﺩﻥ ﻟﻘﺐ "ﺑﻴﺰﻳﻨﺲ ﻣﻦ" ﺑﻪ ﺩﻛﺘﺮ ﻫﻼﻛﻮﻳﻲ ﺧﻴﻠﻲ ﻭﻗﺎﺣﺖ ﻣﻲ ﺧﻮاﺩ.ﺟﻨﺎﺏ ﺻﺪﺭﻱ ﺑﺎ ﻛﻤﺎﻝ ﺗﺎﺳﻒ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﮕﻢ ﺣﺲ ﺣﺴﺎﺩﺕ ﺩﺭ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷﻤﺎ ﻣﻮﺝ ﻣﻲ ﺯﻧﻪ.اﻳﺸﻮﻥ ﻋﻠﻢ و ﺩاﻧﺶ ﺑﻲ اﻧﺪاﺯﻩ,ﺗﺎﻛﻴﺪ ﻣﻴﻜﻨﻢ ﺑﻲ اﻧﺪاﺯﻩ ﺧﻮﺩﺷﻮﻥ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ و ﺛﻴﺮ ﮔﺬاﺭﺗﺮﻳﻦ ﺷﻴﻮﻩ ﻫﺎ ﺩﺭ اﺧﺘﻴﺎﺭ ﻣﺎ ﻣﻲ ﮔﺬاﺭﻥ.ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﻫﺎﻱ ﺗﻠﻮﻳﺰﻳﻮﻥ و ﺭاﺩﻳﻮ,ﺳﻤﻴﻨﺎﺭ,ﺳﻲ ﺩﻱ ﻫﺎ.... و اﻳﻦ ﺁﻣﻮﺯﺵ ﺷﻐﻞ اﻳﺸﻮﻥ ﻫﺴﺖ.ﻧﻜﻨﻪ اﻧﺘﻆﺎﺭ اﻧﺠﺎﻡ ﺗﻤﺎﻡ اﻳﻦ ﻫﺎ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﻣﺠﺎﻧﻲ ﺩاﺭﻳﻦ!!!
ﺑﻬﺘﺮﻩ ﺟﺎﻱ ﺣﺴﺎﺩﺕ و ﺳﻌﻲ ﺩﺭ ﺗﺨﺮﻳﺐ اﻳﻦ ﺷﺨﺼﻴﺖ ﺑﺰﺭﮒ و اﺳﺘﺜﻨﺎﻳﻲ,ﻛﻤﻲ ﺑﻪ ﺭﺷﺪ اﺧﻼﻗﻲ ﺧﻮﺩ ﺑﻴﻨﺪﻳﺸﻴﺪ.
ﺿﻤﻨﺎ ﺟﻨﺎﺏ ﺩﻛﺘﺮ ﺑﻪ ﻣﺪﺕ 13 ﺳﺎﻝ ﻫﺴﺖ ﻛﻪ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺭاﺩﻳﻮﻳﻲ ﺭاﺯﻫﺎ و ﻧﻴﺎﺯﻫﺎ ﺭﻭ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﺭاﻳﮕﺎﻥ اﻧﺠﺎﻡ ﻣﻴﺪﻥ.اﮔﺮ ﺷﻚ ﺩاﺭﻳﻦ ﭼﺎﺭﺵ ﻳﻪ ﺗﻤﺎﺱ ﺑﺎ ﻣﺮﻛﺰ ﺭاﺩﻳﻮ ﻫﺴﺖ.
ﻛﻤﻲ ﺑﻪ ﻭﺟﺪاﻥ ﺧﻮﺩﺗﻮﻥ ﻣﺮاﺟﻌﻪ ﻛﻨﻴﻦ.ﻣﻮﻓﻖ ﺑﺎﺷﻴﻦ
اشکالی ندارد دوست عزیز.پیام شما را حذف نمی کنم. من ولی حتی به خود اجازه نمی دهم که در فیس بوک و جاهای دیگر که مریدان جناب هلاکویی به تبلیغ او مشغولند، ظاهر شده و از ایشان انتقاد کنم.زیرا دلم نمی آید که تو ذوق هموطنانم زده باشم. اینجا وبلاگ شخصی من است و شما دوست عزیز در خانه مرا می زنید ، مرا "وقیح" می نامید و از حذف پیامتان تعجب هم می کنید و تازه از این که گویا اسب شاه را با نام دیگری صدا کرده ام به من ایراد می گیرید.آن عالیجناب که ازرسانه های عمومی هر کس را دوست ندارد "سیاهکار" و "سیاهباز"و... می نامد.
اگر مطلب را خوانده باشید، به دوستان دیگر هم چندین بار گفته ام که محض رضای خدا غلط گیری انشایی را رها کنید و لطفا بفرمایید که با کدام انتقاد من به این بزرگوار، که همه مبتنی برنقل قول از اوست مشکل دارید؟
جناب صدری بنده بد از اینکه متن شما رو خواندم و آن همه اهانت رو به دکتر هلاکویی دیدم واقعا واژه دیگری برای بیان جملهٔ خود پیدا نکردم.با این حال اگر باعث رنجش شما شدم متاسفم.ضمنا بسیار لطف کردین که کامنت بنده رو حذف نکردین.
جناب صدری بنده غلط انشأ نگرفتم بلکه مستقیماً به انتقادی که شما در رابطه به پول دوست بودن و تاجر بودن ایشان گرفتین اشاره کردم.که به نظر بنده با واقعیت اصلا نمیخواند.همینطور که گفتم آموزش شغل ایشان است و اینکه ایشان بابت کاری که انجام میدن پول دریافت کنن بسیار بسیار درست میباشد و دلیلی هم ندارد که این خدمات رو مجانی انجام دهند. یا اگر ایشان تبلیغ کار خود رو میکنن کاملا نرمال هست.تکرار میکنم این شغل ایشان هست.مهم این هست که در قبال این پولی که میگیرن چقدر اون کار رو به خوبی و با وجدان انجام میدن و چقدر اون کار ارزش پول خرج شده رو دارد. فکر میکنم پاسخ در مورد ایشون برای تمام کسانی که با ایشون کمی آشنایی دارن روشن باشد.بگذریم از ۱۳ سالی که ایشون به طور مجانی برای رادیو کار میکنن.
نکتهٔ دیگر اینکه شما خیلی راحت میتونین به پیج هواداران ایشون تشریف ببرین و انتقاد خودتون رو مطرح بفرمایین.چرا دلتون نمیاد؟چرا فکر میکنین تو ذوق کسی زده میشه؟ مشکل اینجاست که شما انتقاد رو با حمله و تخریب شخصیت طرف یکی میکنین و مشکل اصلی بحث من با شما همین هست.
باز هم براتون آرزوی موفقیت میکنم
شب خوش
سلام! خوب شد که این وب سایتتان را دیدم! با وجودی که با خیلی از چیزهای که در مورد اقای هلاکویی می گویید موافق نیستم ولی همینکه به آدم این دید را می ده که این جناب هم می توانه اشتباه کنه به آدم احساس آرامش می ده. چون مطابق استانداردهای ایشان ما که کلاهمان پس معرکه هست. یادم هست وقتی نوجوان بودم کتابهای انتونی رابینز و دیل کارنگی زیاد می خوندم که به اخر به این نتیجه رسیدم همشون دارن برای خودشان از صحبت کردن در مورد خوشبختی پول و موقعیت فراهم می کنند. البته این حرف در مورد جناب هلاکویی نمی توانه انچنان صادق باشه ولی فکر می کنم ایشان می توانه یک نوع دیگر همان تفکرهاباشه. و برای عده ای که خودمم هم شامل ان می باشم برای یک بازده زمانی خاص قابل خرید هست.
اگر دکتر هولاکویی معتقد است که چون ظلم در ذات طبیعت است بنابراین باید پذیرفت که در جامعه هم ظلم باشد برای آن است که به خدا اعتقاد ندارد. داروین درست می گوید ولی نگاهی فقط داروینی به خلقت داشتن جایی برای توجیه عدالت و برابری باقی نمی گذارد. اعتقاد به خدا می تواند انسان را از حیوان متمایز کند و او را به سمت عدالت بکشاند
با سلام خدمت خسرو صدری که اگه به خاطر انتقاد از هلاکویی نبود احتمالا کمتر کسی از وبلاگ ایشون دیدن می کرد.
فقط برای نمونه یکی از دروغ های خسرو صدری:
"در 21 فوریه 2013 به خانم وکیل به شدت افسرده ای که از ایران با او تماس گرفته بود مراجعه کنید. خلاصه کلام چنین است که این خانم نا امید از زندگی وکاملا غیرسیاسی را تشویق می کند که حال که نمی خواهد زندگی کند، با رژیم سر شاخ شود ، به امید آن که بلایی سرش بیاورند تا دوستان سیاست پیشه جناب دکتر بتوانند از او به عنوان خانم وکیلی که برای حقوق زنان جنگید و قربانی شد، سوء استفاده سیاسی کنند. در پایان هم از او می خواهد تا با دفتر کارش تماس گیرد."
من از همه دوستان می خوام که این گفت و گو را از سایت www.razhavaniazha.com بشنوند و بعد خودشان قضاوت کنند ...
پاسخ به کامنت آخر
لینک فایل صوتی مطلب مورد اشاره تان را در آخر این نظر می گذارم ، تا اگر احتمالا داوری شما مبنی بر "دروغگو بودن "من،از سوء تفاهم ناشی شده است، بازبینی شود. دقایق 40 تا 50 فایل را گوش کنید تا ببینید که برداشت من اغراق آمیزهم نبوده تا چه رسد به آن که کلا به گفته شما "دروغ" باشد.
همه نقل قول های این نوشته برگرفته شده از سایت holakouee archiv است . البته مدتی است که فرمایشات آقای هلاکویی را دنبال نمی کنم و ازدیگر سلیت های اینترنتی درج آنها بی اطلاعم.
ضمنا درآرزوی بازدیدکننده انبوه از نوشت هایم نیستم. بخصوص اگر قرارباشد چون شما بی دقت هم باشند.
آدرس فایل صوتی:
http://www.holakoueearchive.com/easy-loans.php?str=20132102&f=February%2021,%202013
با سلام
دکتر هلاکویی بارها اعلام کرده نظر هر شخص ممکن اشتباه باشد و خودشان روزی نبوده که در رادیو تلویزیون اشتباه نکرده باشد..
با این حال نظر بنده این است که ایشان در تحلیل و تفسیر مطالب منصف هستند و تحمیلی در سخنشان نیست.. و بیشتر سعی دارند تلنگری به جامعه وارد کنند تا آنها نیز زنجیر هایی را که در طول زمان به دور خود پیچیده اند را باز کنند و به دور از توقع ،خود خواهی ،حسادت ، ریاضت،قضاوت و داوری در کنار یکدیگر با بالاترین سطح کیفیت زندگی کنند و من به عنوان یک مخاطب اهل تفکر و منطق متوجه این ها شده ام و همین را کافی میدانم.
دوست عزیز!
«سربزنگاه» اگرنتوانست شما را هم به انضمام ۶ تا۸ هزار نفری که به فرموده اش برای بهانه حمله نظامی آمریکا و اسراییل به میهن مان باید کشته شوند، به مسلخ هدایت کند، آنگاه باور می کنم که اهل تفکرید.
اگر نگرانی شما این است ،باید اشاره کنم حمله نظامی هر کشوری به میهن ما در نتیجه عدم توانایی ما در دفاع از خودمان و شاید نا به هنجاری خودمان در دنیای امروز خواهد بود نه تفسیر یک جامعه شناس !!
ما نیز همانند دیگر دلسوزان وطنمان امیدواریم کار هایمان ختم به آن فاجعه نشود ،ان شالله..
باسپاس
بنابراین به امامزاده ای غلط دخیل بسته اید!
سلام آقای صدری
دکترهلاکویی در صحبت هایش گفته که اگر کمک آمریکا نبودشوروی وتوده ای هاآذربایجان عزیز را از ایران جدامی کردند.پاسخ شما چیست؟
با "اگر" که نمی توان چیزی را ثابت کرد. ایشان همچنین فرموده اند که "اگر" مصدق را سرنگون نمی کردند توده ایها ایران را به شوروی می دادند. یا در توجیه بمباران اتمی ژاپن می گوید:"اگر"رقبای آمریکا هم بمب اتم داشتند آن را روی آمریکا می انداختند".
آمریکا و انگلیس ولی بی "اگر" و مگر اندکی بعد از همان کودتای 28 مرداد، "بحرین عزیز" را از ایران جدا کردند ولی جناب دکترهلاکویی و هم مسلکان ایشان مثل شهریارآهی، نه آن هنگام که وطن دوستانی مثل داریوش فروهر بخاطر اعتراض به این ننگ به زندان افتاند، دم برآوردند و نه اینک به آن اشاره میکنند. جدایی بحرین اتفاقی است که در عالم واقعیت رخ داده و جدایی آذربایجان اتفاقی است که درمغز چاکران آمریکا بوقوع پیوسته است.
گفتار دکتر در رابطه با خوشبختی و تعادل وهارمونی مغز به نظر من درست است و دلایل شما برای رد آن محکم وقابل پذیرش نبود.دیگران هم می خوانند و خودشان قضاوت می کنند. اگر هم چیزی اینجا ننوشتند دلیل آن نیست که شما حق داری.من ممه صحبت های دکتر را تایید نمی کنم ولی در باره خوشبختی نظر ایشان کاملا علمی است.
شما هم که زحمت کشیده وچیزی نوشتید ، کاری بیشتراز کسانی که ننوشتند نکرده اید.
آنچه دکتر هلاکویی تبلیغ می کند، ساختن آدم آهنی های متحدالشکل به جای انسان است. مگر نمی گوید:"عمه جان را دوست نداری؟ یک قرص بهت می دهند می خوری و بعد عمه را دوست می داری! بیو شیمی مغزرا هم می شود با قرص تنظیم کرد.( وخوشبخت شد).به همین سادگی"!
آدمی اینچنین به کنده درخت بیشتر شبیه است تا حتی به یک حیوان. درک این موضوع علی الظاهر برای کسانی هم که در عمرشان فقط کتاب درسی خوانده اند دشوار است تا چه رسد به کسی که کتاب درسی هم نخوانده است. کسی که همه ویژگی های فردی خود را از دست داده است، اصولا دیگر احساسی ندارد که خود را بد یا خوش بخت احساس کند.
این گونه خوشبخت سازی یعنی شبیه سازی. از تنوع واتفاقا درموارد بسیار عدم تعادل است که شاهکارهنری و خلاقیت ادبی زاده می شود(به شرح حال خالقان مراجعه کنید). وآیا خوشبختی چیزی فرا تر از احساسی می تواند باشد که چنین انسان هایی به دست می آورند؟
آقا کجایی؟؟؟؟
نکته ای راجع به مصاحبه دکتر علی نیری و دکتر فرهنگ هلاکویی در باره "خدا:
ویدئویی اخیرا از مصاحبه با دکتر هلاکویی و دکترعلی نیری( فیزیکدان) در مورد "وجود یا عدم وجود خدا" منتشر شده است که در آن دکترهلاکویی اعلام می دارند که به خدا باور دارند.بعد برای آن که این مساله با ادعاهای "علم باوری" و واقعیت محوری همیشگی شان جور درآید، شروع می کنند زمین و زمان را بهم بافتن ودر این جهت تصمیم میگیرند که سه حوزه علم و فلسفه و مذهب را کاملا از هم جدا اعلام دارند تا خدای خود را در بخش فلسفه جاسازی کنند. بعد هم نمی گوید که اگر واقعا سه حوزه اینچنین مجزا در مغز ما وجود دارد، که ظاهرا با هم ارتباطی هم ندارند، پس تکلیف بخش مذهب مغزایشان چه می شود؟ این بزرگوار البته خود را تافته جدا بافته عالم بشریت به شمار می آورند و اگر هم تا کنون ادعای پیامبری نکرده اند از آن روست که شان خود را ورای این حرف ها می پندارند. با این حال پیامبرگونه از خدایی صحبت می کنند که تاکنون کسی آن را درک وفهم نکرده است. بیان می دارند که خدای ایشان آنچنان خدایی است که تا کنون در هیچ کجا تعریف و توصیفی از آن صورت نگرفته است و آن خداهایی که از جانب بشر"تعریف" شده اند، از خدایی افتاده اند . و این که خدای دیگران نتیجه ترس آنان است و خدای ایشان نه از ترس بلکه از "حس" سر برآورده است .دقت کنید که کسی که مدام از "واقع بینی" صحبت می کند، چگونه مهمترین ویژگی مغز انسان را در"تعریف" پذیری نادیده می گیرد و ازخدایی صحبت می کند که معلوم نیست چگونه باورش به مغز و یا جای دیگر حلول کرده است. تاکید همیشگی خود ایشان به دیگران است که احساس را می توان و باید در جهت واقعبینی تغییر داد ، زیرا نهایتا این بیوشیمی مغز و سیستم عصبی ماست که این یا آن احساس را در ما بوجود می آورد . حال چرا این احساس منحصر به فرد وجود خدا در خودشان ، از این فرمول مستثنی شده است؟!
در صحبت های دکتر نیری عزیز هم به عنوان یک "آته ایست "به نظر من نکته قابل تاملی وجود داشت: مطابق محاسبات ، ظرافت "ثابت های کیهانی" و فیزیکی ،مانند سرعت نور و مقادیر پروتون و نوترون و ثابت گرانشی ، اگربسیار اندک هم بهم می خورد، آنگاه اونیورسال ما به طور اساسی وضعیت دیگری پیدا می کرد و یا اصلا شکل نمی گرفت. نه آن که به قول دکتر نیری ،اگر این ثابت ها کم یا زیاد می شدند، حیات هم وجود می داشت ولی به شکلی دیگر. از این رو دانشمندان خداباور وپیروان شاخه های مختلف "اصل آنتروپیک و "طراحی هوشمند" ،وجود این ظرافت را دلیل منطقی وجود خالق می دانند. ایده ،یا بهتراست بگوییم، سناریوی "جهان های موازی" برای مقابله با این منطق خداباوران، لااقل هنوز از باور به خدا هم خیالی تر است. ظاهرا اگر جهان های موازی وجود داشتند، راحت ترمی پذیرفتیم که یکی از آن ها، یعنی اونیورسال ما، تصادفی دارای چنین "ثابت های کیهانی" شده است. در این صورت به بی نهایت جهان موازی نیاز خواهیم داشت که "بی نهایت" درفیزیک خودش بی نهایت دردسر به همراه دارد.( البته برای مقابله با این شر، برخی فیزیکدانان این مقدار را نزدیک بینهایت می دانند و یا محاسبه می کنند!). تئوری "ریسمان ها و نظریه "اسمولین" هم در مقابله با گروه اول هنوز مشکلات بی شماری پیش رو دارند.
در اینجا ویدئویی از وضعیت اونیورسال ما ، در صورت کم ویا زیادتربودن عناصر اصلی بعد از مهبانگ می بینید:
https://vimeo.com/2781737
هلاکویی در تبلیغ فحشا بسیار تلاش میکند. با بیشرمی و بی شرفی تمام رختخواب مردم را از پشت رادیو تجزیه تحلیل میکند که تو رابطه جنسی ات خوب بد عالی یا متوسط است. کثافت کاری های خودش را در جامعه عادی میکند. هلاکویی مظهر بیشرفی و فساد است. خود هلاکویی هم فساد اخلاقی بالایی دارد.
هلاکویی تو برنامه رادیو خودش پسرهاش مسخرش کردند. پسرهای هلاکویی میدانند که این مرد فاسد چه دزد بی شرفی است. تو اولین برنامه رادیو خودش که پسرهاش دستش انداختن کارد به هولاکویی کارد میزدی خونش در نمیومد. مردم ما از بیسوادی و ناچاری فکر میکنند هلاکویی میاد و میشه غریق نجات!
راستش می خواستم دو پیام آخر را که ظاهرا یک نفر نوشته است، بخاطراهانت والفاظ نامناسب پاک کنم.ولی ان را بهانه ای می کنم برای توضیح این نکته: ما هروقت در برخورد با پدیده و موضوعی عصبانی می شویم، اول باید به فکر عارضه ای که در خودمان وجود دارد بیافتیم. من خودم از دکتر هلاکویی چیزهای زیادی یادگرفته ام و تلاش کرده ام که انتقاداتم مستند و به دور از غرض ورزی و کینه توزی باشد و اصولا از این چالش با هلاکویی به عنوان عاملی برای شناختن بهتر خودم و افکارم استقبال کرده ام.
جناب من خیلی وقت بود دنبال یه جایی بودم دکتر هلاکویی رو نقد کرده باشه. و خب چون به قول شما جامعه ما کم خوان هستش، من جایی رو نیافتم که ایشون نقد کرده باشه مثل وبلاگ شما. راستش خیلی از مطالبی که شما در مورد ایشون می گید هر چند گاهی از حیطه "انتقاد" خارج می شه و واقعا وارد "رینگ بکس"! (: میشه، ولی درست هستن. من هم از همون زمان که با کارای ایشون اشنا شدم به بعضی از همین نتیجه گیری های شما رسیدم. من خودم هم روانشناسی خوندم و جالبه که بعضی از اساتید ما هم ایشون رو نقد می کردن. من جمله اینکه ایشون به شدت طرفدار مکتب فروید اون هم متاسفانه از نوع کلاسیکش هستن. خیلی از مفاهیمی که فروید مطرح کرد دیگه الان یا رد شدن یا اینکه بعدی های مکتب روانکاوی یه جایگزین دیگری براشون آوردن. ولی دکتر هلاکویی متاسفانه هنوز پایبند به اصول این مکتب هستن. مثل مثلا همین که "دنیا اساسش ظلم و درد و رنج" هستش. از نظر من که خودم فروید رو دوست دارم ولی مکاتب دیگه رو هم میشناسم، این حرفا به گونه ای سم پاشی شبیه هستش. این یک نمونه بود. راستش من یک بار با ایشون رو خط رادیو حرف زدم ولی بیشتر مسائل شخصیم رو مطرح کردم و پاسخ درستی نگرفتم. می دونید کار روانشناسها مبهم بودنه! (: ولی ایشون دیگه از این هم گذشته. برای اینکه در صحبتشون با من دوبار نظرشون رو تغییر دادن. حالا بگذریم. یه خواهشی داشتم. من قصد دارم یه بار دیگه به ایشون زنگ بزنم و این بار یک سری انتقاد کنم چون واقعا نیاز هستش. اما چون فرصتی که ایشون می دن ۲۰ الی ۳۰ دقیقه هست میخواستم ببینم میشه شما انتقادات کلی ای رو که به ایشون وارده از نظر شما تو مثلا ۱۰ الی ۱۵ انتقاد مطرح کنید که من یادداشت کنم و بپرسم جوری که ایشون هم بتونه پاسخ بده؟ البته خواهشی که دارم اینکه فقط روی مسائل سیاسی کار نکنید و مسائل روانشناسی رو هم مد نظر قرار بدید چون گفتم این حوضه تخصصی من هستش ویلی با این حال خیلی دوست دارم این کار رو بکنم.ممنون
با تشکر از پیام گذار آخر:
مدتی است که برنامه های آقای هلاکویی را دنبال نمی کنم و از نظرات جدید او بی خبرم. بنابر این به جز آنچه در این صفحه در باره ایشان نوشته ام، مطلب دیگری برای عرضه ندارم.
اکی ولی من منظورم به طور کلی بود. یعنی انتقاداتی که به طور کلی میشه از ایشون گرفت نه صرفا برنامه های تازه ایشون. البته به نظرم اگه بشینم این صفحه رو کلا یه مروری بکنم می شه یه چند تایی انتقاد یادداشت کرد.
ولی جناب یه مطلبی رو هم باید بگم اونم اینه که من گفتم که از دکتر انتقاداتی دارم ولی همه حرفاش هم بیراه نیست.مثلا ایشون یه جمله داره که:"روسیه همواره ثابت کرده که دشمن ما بوده و هست."
الان آیا شما از اینکه روسیه از ج.ا.ا حمایت می کنه راضی هستید؟ از اینکه ۱۵ برابر پولی رو که اروپایی ها می خواستن تا یه نیروگاه هسته ای درست درمون مدرن رو به ما تحویل بدن رو روسیه گرفته و علاوه بر اینکه تجهیزات هسته ای قدیمیش رو قالب ج.ا.ا کرده تازه هنوز راه نیفتاده و وارد چرخه تولید نشده؟
ضمن اینکه دکتر یه جمله قشنگ دیگه هم داره که می گه:"اینایی که طرفدار نظام کمونیستی بودن همشون موقعی که مرزها باز شد فرار کردن به کشورهایی که نظام سرمایه داری داشتن و به طور مثال نرفتن به یه کشوری مثل کره شمالی."
گرچه اینو می شه پذیرفت که دکتر خیلی از کشور آمریکا خوشش میاد ولی این دلیل نمیشه که طرفدار هژمونی آمریکا باشه. گاها من شنیدم که مثلا حرفی زده که علیه جامعه آمریکا بوده. البته باز هم می گم که این انقتاد که ایشون آمریکا رو خیلی خیلی دوست دارن بهشون وارده بالاخص که ایشون مفهوم وطن پرستی و حتای وطن دوستی رو قبول نداره و مثلا میگه:"وطن چیزی نیست جز آب و خاک و حکومت".
راستش رو بخواید در رابطه با آذربایجان حق با ایشونه.من خودم طرفدار هیچ کشوری به غیر از ایران نیستم ولی باید دونست که نقش آمریکا در این مورد که نگذاشت ایران داخل تله کمونیسم گیر کنه واقعا ستودنی بوده حالا یا به خاطر منافع خودش بوده یا از روی دلسوزی مهم اینه که ایران هیچ گاه کمونیستی نشد.
به نظر من یک جهان چند قطبی بسیار امن تر است. زیرا ابرقدرتها بخاطر رقابت ، مراقب یکدیگر هم هستند.مثلا اگر شوروی به انحصار بمب اتم داشتن آمریکا پایان نمی داد، الان ده ها ناکازاکی و هیروشیما داشتیم. پس از سقوط شوروی آمریکا 16 تجاوز نظامی به کشورهای ضعیف داشته که میلیون ها قربانی بجا گذاشته است. پس چه بهتر که روسیه، چین ، هند و برزیل و... هم بتوانند آنقدر قوی باشند که آمریکایی ها نتوانند چنین بلایی بر سر دیگران بیاورند.
گفته بودم که از این پس با نام پوریا کامنت می ذارم و اینکه مطالب دیگه وبلاگتون رو هم خوندم و کامنت هایی هم با همین نام گذاشتم.
جناب من با این حرف شما کاملا موافقم.این استدلال شما درخشان، تاریخی(بر اساس مستندات تاریخی) و درست هست. ولی اینها اصلا پاسخ پرسش من نبود و شما باز به زیرکی از پاسخ دادن به چند سوال ساده من سرباززدید. بنابراین دوباره با شماره براتون می نویسم بلکه پاسخی بدید:
۱- من گفتم که از دکتر انتقاداتی دارم ولی همه حرفاش هم بیراه نیست.مثلا ایشون یه جمله داره که:"روسیه همواره ثابت کرده که دشمن ما بوده و هست." این رو برای این می گم که وقتی وبلاگتون رو خوندم فهمیدم نخست اینکه هنوز هم به توده و مرام اشتراکی علاقه قلبی فوق العاده دارید؛هر چند که انکارش کنید.بالاخره برای کسی که سالها در خدمت این حزب بوده و این مرام رو درست می دونسته دل کندن ازش سخته. همون طور که دکتر هلاکویی بر اساس مکتب فروید می گه:"عقاید آدم ها از اونجایی که ریشه در گذشته، زمانی که کودک یا نوجوان بودن، داره، ۹۰ درصد آدم ها بر سر عقیده و مرام و مسلکشون باقی می مونن و تغییرش براشون خیلی سخته." و دوم اینکه باور به تئوری توطئه در مطالبتون موج می زنه.این رو تنها من نمی گم هرکس که براتون کامنت گذاشته و وبلاگتون رو خونده می گه.
الان آیا شما از اینکه روسیه از ج.ا.ا حمایت می کنه راضی هستید؟ از اینکه ۱۵ برابر پولی رو که اروپایی ها می خواستن تا یه نیروگاه هسته ای درست درمون مدرن رو به ما تحویل بدن رو روسیه گرفته و علاوه بر اینکه تجهیزات هسته ای قدیمیش رو قالب ج.ا.ا کرده تازه هنوز راه نیفتاده و وارد چرخه تولید نشده؟ (بماند که در طول تاریخ چه بلاها که بر سر ما نیاوردن هر وقت فهمیدن ما ضعیف شدیم. از جدا کردن صدها هزار کلیومتر از خاک ما تا ندادن حق استفاده از راه آهن و به یغما بردن منابع حیاتی کشور که سبب مرگ صد ها هزار ایرانی شد. این روس ها تنها زمانی سر جاشون می شینن که یه نادرشاه دوباره بیاد و توی نامه بهشون بگه "می روید یا جارویتان کنم؟")
۲- دکتر یه جمله قشنگ دیگه هم داره که می گه:"اینایی که طرفدار نظام کمونیستی بودن همشون موقعی که مرزها باز شد فرار کردن به کشورهایی که نظام سرمایه داری داشتن و به طور مثال نرفتن به یه کشوری مثل کره شمالی." چرا؟ (البته پاسخ دادن به این سوال خیلی خیلی سخته چون در کشورهای کمونیستی اصلا اجازه نمی دن که آدم نظرشو رو توی وبلاگش بنویسه و افراد بیان بحث کنن و این فقط و فقط ویژگی جهان آزاد (نظام سرمایه داری) هستش که این آزادی رو فراهم می کنه تا حتی کسی که باورهای رسما علیه این گونه نظام داره بیاد و به راحتی حرفش رو بزنه.راستی این رو هم بگم که تو کره شمالی جدیدا شنیدم هات داگ و فرایز آزاد شده! دمشون گرم که اقلن این یه قلم رو جزء توطئه نظام سلطه علیه پرولوتاریا قلمداد نکردن!)
با تشکر
۳-
با تشکر
-به نظر من "تئوری توطئه"، در بسیاری موارد حکم لولوی سرخرمنی را بازی می کند که قدرت های بزرگ باطرح آن آن سعی دارند تا انسان های معمولی جرئت نکنند به کمک روش "استقرا" وعقل ومنطق خود، به ماهیت واقعی اعمال آن ها پی ببرند. از این رودرباره قتل کندی،حادثه 11سپتامبر،کنفرانس گوادولوپ، قتل پرنس دایانا و...هرنظری جز روایت رسمی سیا و...توهم توطئه نامیده می شود.
-برای من روسیه و آمریکا، وقتی پای ایران در میان باشد، هیچ فرقی ندارند. هلاکویی ولی چشم بسته هم می تواند علیه چین و روسیه و آلمان وهرکشور دیگری که در عرصه بین المللی ممکن است در مقابل اسرائیل و آمریکا قرار بگیرند،ساعت ها آواز ابوعطا بخواند. اواین درسش را برخلاف روانشناسی و علوم اجتماعی اش، خیلی خوب روان است.بنابراین در پاسخش باید گفت: نه فقط روسیه ، بلکه بیش از آن آمریکاو انگلیس به ما ضربه زده اند. در کامنت های بالا به مساله آذربایجان اشاره کرده ام و دیگر تکرار نمی کنم. در مورد نفرت هلاکویی ازجنبش ملی شدن نفت ومصدق وهمدلی اش با کودتا گران 28 مرداد هم قبلا مطلب نوشته ام.
-جهان سرمایه داری، برپایه غارت کشورهای دیگراینچنین قوی شده است. دمکراسی هم دستاورد مبارزات مردمی این جوامع است و نه نتیجه سرمایه داری. وگرنه رژیم پینوشه هم سرمایه داری بود. بنابراین پناهنده شدن چپ ها به غرب را نمی توان امتیازی برای سرمایه داری به حساب آورد. من خودم پناهنده شوروی بودم و همین مورد، بطلان تزهلاکویی را نشان می دهد.(به اصل ابطال پذیری تئوری علمی مراجعه کنید). در مورد کره شمالی هم تا زمانی که من به خاطر می آورم، طرفداران آمریکا آنگونه صحبت می کردند که گویی همین فردا ازفقر و بدختی منفجر می شود.چرا؟ زیرا کره شمالی مانع فعال مایشاء بودن آمریکا زیر گوش چین است و باید لجن مال شود.وگرنه چرا به این همه کشور بدبخت درجاهای دیگراینچنین گیر نمی دهند. این که نظام کره شمالی چه نام دارد،برای من مهم نیست و دفاعی هم ازآن نکرده ام. در مطلبی که با عنوان "بحثی فیس بوکی در مورد سوسیالیسم و اتحاد شوروی"، دروبلاگم گذاشته ام،به دلایل انسانی تر بودن نظام اتحاد شوروی در مقایسه با آمریکا( نه بی عیب بودن آن) اشاره کرده ام. اگر خواندید، در همان مقاله کامنت بگذارید تا بحثش به اینجا منتقل نشود.
با نقل قول از خودتون نظرمو می گم:
"ه نظر من "تئوری توطئه"، در بسیاری موارد حکم لولوی سرخرمنی را بازی می کند که قدرت های بزرگ باطرح آن آن سعی دارند تا ..." اصلا تئوری توطئه یعنی همین. یعنی اینکه قدرت های بزرگ طرح و برنامه از پیش تعیین شده دارند تا چنین کنند و عقل ما انسان ها بدان قد نمی دهد. آخه عزیز من قدرت های بزرگ کیا هستن؟ از ما بهترون؟ به قول خود دکتر هلاکویی خیلی از نقشه هایی که آمریکایی ها کشیدن غلط از آب درآمده. اتفاقا نظر من اینه که اگه یه توطئه ای در کار بوده اونم همینه که مردم ما فکر کنند قدرت های بزرگ قابلیت پیش بینی دارند. اینکه این تفکر دایی جان ناپلئونی رو در مغز ملت ما ریشه دار کنند! این کار رو تونستن انجام بدن.
"...درباره قتل کندی،حادثه 11سپتامبر،کنفرانس گوادولوپ، قتل پرنس دایانا..." عزیز، خب معلومه وقتی من یکی رو می کشم دوست دارم طوری نشون بدم که من قاتل نیستم. این دلیل نمیشه که من سعی در القای توهم توطئه باشم. همه مواردی که گفتی یه عده منافعشون این طور حکم می کرده که این اتفاق ها رو رقم بزنن ولی اینکه آیا همه چیز اون طور که اونا میخواستن پیش میره یا پیش رفته دیگه دست اونا نیست و یه چیز جداست. تک تک این حرفایی که شما می زنید سرش بحث هست. شما یک عامل رو می گیرید همون رو تبدیل می کنید به توهم. مثلا در گوادولب بالفرض که نقشه رفتن شاه رو کشیدن، ولی اگه نظام شاه از درون پوسیده نبود که هنوز باقی بود. ببینید این یه توصیه شخصیه من به شماست: وقتی عامل موفقیت یا شکست رو چیزی در بیرون خودمون در نظر بگیریم، نتیجش می شه همین توهمات توطئه. یعنی چی؟ یعنی ملتی که با "ان شاء الله" و "کار خدا بود" بزرگ می شه، هرگز نمی تونه بپذیره که باباجان همه قدرت های جهانی متشکل هستند از موجودی به نام انسان که دقیقا مثل هم دیگه هستن.
"-جهان سرمایه داری، برپایه غارت کشورهای دیگراینچنین قوی شده است." نه خیر دوست عزیز. شما ببینید از زمانی که اروپایی ها دوره بیداری رو آغاز کردن چه قدر به صنعت و علم توجه داشتن؟ همین توجه به علم و صنعت سبب تولید فکرهای نو می شه و این خود سبب سازندگی. شما ببین طرف داره رو مریخ دنبال آب می گرده اینا(جمیع کشورهایی که شما می گی غارت شدن) تو فکر اینن که با پای چپ برن توالت یا راست. خب خودت قضاوت کن دیگه.البته من حرف شما رو می پذیرم که این تفکر غارت وجود داشته از اول تاریخ تا حالا. ولی این یک مسئله ذاتیه قدرته. چه طور اون موقعی که نادر هندو غارت کرد کسی حرفی نزد؟ این دقیقا توضیح می ده که چرا سران کشورهای کمونستی تو کاخ زندگی می کردن. میخوای ده تا خاطرهنوشته یا بیوگرافی معرفی کنم که توش وضع زندگی اشتراکی و اینکه سرانشون چه ظلم هایی می کردن رو بهت معرفی کنم تا بدونی که کلا این مسائل ذاتی قدرت هستش.
بنابر این اینکه "نه فقط روسیه ، بلکه بیش از آن آمریکاو انگلیس به ما ضربه زده اند" همش تقصر خودمونه. می خواستیم قدرت مند باشیم، به فکر پیشرفت و علم باشیم تا این اتفاقا نیفته. شما قاره آفریقا رو ببین؟ حکامشون همه از دم فاسدن. مخهاشون از دم آکبند. خب شما انتظار دارید وقتی خود شما به فکر خودتون نیستید دیگران به فکر شما باشن؟
یه سوالی دارم: آمریکا و انگلیس چه طور به این فکر افتادن که ممالک دیگه رو غارت کنن یا به قول فتحعلی شاه:"چه طور می شود کسی در لندن بنشیند و هند را مسخر کند؟"
(ادامه در کامنت بعدی)
"من خودم پناهنده شوروی بودم و همین مورد، بطلان تزهلاکویی را نشان می دهد." عزیز این مورد هیچ چیز رو ابطال نمی کنه. منظور من الانه. اگه جرات داری الان برو کره شمالی زندگی کن. چرا حرف من رو می پیچونی؟ ببخشید ولی این دیگه از وقاحت گذشته که آدم هم از طوبره بخوره هم از آخر. خوبه حالا نظام اشتراکی شکست خورده و ناکارآمدیش در قبال سرمایه داری به اثبات رسیده والا شما چه بلاها که به سر ایران نمی آوردید. بعد می فرمایید که "فقط ایران" براتون مهمه!!! خاطرات این آقای پیشهوری رو می خوندم. بدبخت این قدر مسخ مسکو شده بود که حاضر بود زن خودش رو هم به اشتراک بگذاره اگه از کمینترن بهش فرمان می رسید. البته بگم که این حرفم به قصد توهین نیست. واقعا برداشتم همینه.
"در مورد کره شمالی هم تا زمانی که من به خاطر می آورم، طرفداران آمریکا آنگونه صحبت می کردند که گویی همین فردا ازفقر و بدختی منفجر می شود" آمریکا هیچ تبلیغی علیه کره شمالی نکرده این عکس هایی که نشون می داد ملت دارن علف می خورن در کنار موشک اندازهای هسته ای، این خودش بهترین گواهه. اگر آمریکا به این کشور کمک غذایی نمی کرد الان واقعا از کره زمین محو شده بود. ما یه استاد داشتیم برای درس انقلاب. ایشون فوق العاده طرفدار سوسیالیزم و کمونیسم بود. راجع به کره شمالی می گفت اون آخر دنیا یه کشور بدبخت افتاده که دنبال بمب اتمه در حالی مردمش شیکمشونو با علف سیر می کنن.
راستی تو برنامه فک کنم ۳ جولای دکتر هلاکویی دوباره پیشگویی کرد که تا سه چهار سال دیگه خاور میانه گلستون میشه! این رو هم باید تو انتقادام بیارم.
ممنون
چقدر خوب میشد که شما آقای صدری و همچنین طرفداران چشم و گوش بسته ی شما فقط و فقط کمی تعصب را کنار می گذاشتید و کلاه خودتان را قاضی میکردید سپس اگر حرفی داشتید بدون هیچ گونه حب و بغض شخصی ,عقیدتی و ایدؤلوژی به فردی همچون دکتر فرهنگ هلاکویی در صفحه وبلاگتون می تاختید که افرادی هم که حزب باد هستند بیایند بگویند که بله حق با شماست جناب صدری ,هلاکویی طرفداره امپریالیسمه ,طرفداره اسراییله یا حتی بهاییه ... که این حرفها با استناده به چه مدارکی مطرح می شود خود جای صحبت دارد؟
موضوع بعدی این است که منتقد یک سویه و جانبدارانه راجع به تفکر یا عملی حرف نمی زند و تمام نظرات و عقاید مخالف نظر خود را میشنود و قدری تأمل میکند سپس به ایراد سخنرانی برای عده ای متحجر میپردازد
من خودم از مخالفان نظام سرمایه داری هستم اما باید قبول کرد که این نظام به این تندی که جنابعالی بیان میکنید هم نیست ,خفقان و سرکوبی که در ایران هست خیلی شدیدتر از خیلی جاهای,دیگر است. به طوری که افراد از اظهار نظر در مورد حکومت که هیچ حتی از فکر مخالف راجعبه آن هم هراس دارند.
در آخر هم این را بگویم که دکتر هلاکویی موضوعات را به صورت علمی مطرح میکنند و امامزاده کسی هم نیستند , امامزاده آقازاده هایی هستند که در ایران هم فراوانند پس,لطفا افراد مذهبی را با اشخاص علمی یکی نکنید. و اینکه طرفداری از منافع آمریکا برای وی هیچ سود و منفعتی ندارد و اگر هم مخالفتی بکند با نظام سیاسی آمریکا که بارها هم کرده به جرمه کمونیست بودن او را از کشور اخراج نمیکنند.
با تشکر از پیام گذارناشناس
شماهم با وجود حسن نیت، مثل "پوریا" مطالب مرا در مورد آقای هلاکویی مطالعه نکرده اید.ایرادی ندارد و من سعی می کنم که خیلی کوتاه مجددا توضیحاتی بدهم: اول این که من طرفداری ندارم.دوم در رابطه با طرفداری جناب دکتر از آمریکا واسرائیل، باوجود مطالب زیادی که نوشته ام در اینجا تنها به این بسنده می کنم که ایشان در این (به قول خودش) چند سال وچند روز و چند دقیقه و چند ثانیه ای که برنامه دارد و هیچ دیگی نمانده که توی آن سرک نکشیده باشد ، در مورد زخم چرکین ده ها ساله برپیکر جامعه جهانی، یعنی نسل کشی سیستماتیک مردم فلسطین از جانب نژادپرستان اسرائیلی، حتی کلمه ای هم برزبان نیاورده است. که اگراز زبانش هم چیزی در این باره در می رفت، حتما تمجید از اسرائیل عزیزش بود. جالب است که درس حقوق بشر هم به این و آن می دهد وپول می گیرد. در رابطه با خوب یا بد بودن سرمایه داری، باید بگویم که ما در شرایطی به سر می بریم که سرمایه داران دنیا هم زیر پای آمریکای نئولیبرال و نظامی گرا، له می شوند. بنابراین مردم جهان نه در مقابل سرمایه داری، بلکه مقابل سیاست های آمریکا قراردارند. نوشته اید که هلاکویی امامزاده کسی نیست. چرا هست! شاید امامزاده شمانیست. دکتر علی نیری دربحث در باره خدا گفت که :"دوستی با من تماس گرفت و گفت که چون دکترهلاکویی اعلام کرده که به خدا اعتقاد دارد ، پس من هم دارم. تا حالا ولی نداشتم". خود هلاکویی ولی دوست ندارد امامزاده باشد. او خود را خود خدا می داند. به همین بحث درباره خدای ایشان توجه کنید:سعی می کند از باوریاحسش در باره خدایی صحبت کند که هیچ فیلسوف ومتفکری در تاریخ چنین نکرده باشد. زیرا کسر شانش می شودکه کسی بگوید که تو شبیه فلان فیلسوف فکر می کنی. بالاخره که دکتر نیری او را به "لاادریون" تشبیه می کند، نگاه متکبرانه اش می گوید که: شما هرحدسی می خواهید در مورد من نازنین بزنید. من ولی ورای این حرفها هستم.
در رابطه بابخش آخر صحبت شما باید بگویم که احتمالا شما ازبلاهایی که بر سر افراد مشکوک به کمونیست بودن در آمریکا آمده و می آید خبر ندارید. زندگی آرتور میلر و چارلی چاپلین را مطالعه کنید که تازه از خوش سانس ها بودند وگرنه مثل "مرلی مونرو"،ظاهرا خودکشی می کردند.( چندی پیش یک مامور سابق سیا به نام "نورماند هادجز"، اعلام کرد که مرلی مونرو را او بخاطر روابطش با کندی و فیدل کاسترو به دستور سیا به قتل رسانده است).
جناب آقای صدری عزیز بنده با خط فکری افرادی چون شما به خوبی آشنایی دارم و با چند جمله صحبت شما کاملا میتوان فهمید که شما چه تصویری را از عقاید خود میخواهید اراءه دهید پس دلیلی ندیدم که همه ی مطالب جنابعالی را بخوانم زیرا نگاه دگماتیسم چپ شما باعث می شود که حتی اگر هم موضوعی صحیح را بیان کرده باشید به خاطر تعصب نهفته در بیانات شما رغبتی به قبول آن پیدا نمیکنم.
از نظر بنده شما یک چپ رادیکال هستید که به خاطر تعصبی که روی عقاید خودتان دارید از قبول واقعیت سر باز میزنید, شما با یک متحجر مذهبی هیچ فرقی ندارید البته از نظر من.
دکتر هلاکویی پدر بنده نیستند و آمریکا هم وطن من نیست , ولی بنده لازم دانستم تا از یک شخصیت علمی و سخنانی که در جهت آگاهی بشریت و پیشرفت علم و دانش و آگاه ساختن توده مردم زده می شود دفاع کنم و با نگاه متعصبانه ی فردی چون شما که آمریکا را دشمن قسم خورده خودتان و دکتر هلاکویی را مهره ی این نظام سیاسی میدانید مخالفت کنم .
من نمیدانم که چرا شما اینقدر سنگ فلسطینی ها را به سینه خودتان میزنید ؟ در ضمن فلسطینیها زمین های خودشان را به اسراییلی ها فروخته بودند و بعدا پشیمان شدند . بعلاوه دکتر هلاکویی قرار نیست وکالت فلسطینیهارا به عهده بگیرد که چرا چنین و چنان است؟ همین همدینان ایرانی برای گرفتن حق آنها کافیست.
دکتر هلاکویی مدرک دکترای جامعه شناسی دارند و طبیعیست که راجعبه مسایل زیادی اظهار عقیده کنند.
شما چرا از خفقان حاکم در ایران حرفی نمیزنید ؟ برخورد تندی که با مخالفان این حکومت میشود ! تجاوزاتی که به دختران در زندانها پس از سال 88 شد! اگر با عزیز شما همچین رفتاری میشد باز هم میگفتید که شرق خوبه غرب بد و مبتذله و فساد خونست؟ باز هم در مقابل اینها سکوت میکردید ؟
من کاری به شخص خاصی ندارم که بخوام ازش دفاع کنم موضوع من عقاید افراطی شماست.
شما اگر خودتان را روشنفکر میدانید و قصدتان آگاه کردن بشریت است از اوضاع جهان, چرا کشور خودتان را رها کردین و شمشیر به کمر بستید و رفتید به جنگ آمریکا؟ میخواهید با ظلم مبارزه کنید با بی عدالتی از کشور خودمان شروع کنید از ایران.
از فساد های اخلاقی, فسادهای سیاسی اقتصادی, رشوه خواری ها , اعدام ها , تن فروشی ها, تجاوزها, دموکراسی دینی, حقوق بشر اسلامیزه!
به آقا حمید
من فقط پاسخ پیامتان را دادم.
از راهنمایی هایتان هم بسیار سپاسگزارم.
من هنوز منتظر پاسخ شما هستم....
(اینم رو هم داخل پرانتز بگم که با هر چپی که بحث می کنم تا ازش این سوال رو می پرسم قفل می کنه!)
ضمنا سعی کنید این چند وقته برنامه دکتر رو گوش کنید چون میخوام خیلی سخت ازش انتقاد کنم. احتمالا خوشتون بیاد.
پوریای عزیز. فکر می کنم پاسخ پرسش هایت را داده ام. تو ولی برخلاف پیام اولت و پیام های جالبی که در ذیل نوشته های دیگرم گذاشته ای، تصمیم گرفتی که یک مرتبه به صحرای کربلا بزنی و مجادله کنی. خودت هم اگر به جای من بودی، ادامه نمی دادی.
آخه عزیز صحرای کربلا چیه؟ بابا من میگم شما باید در عمل هم اثبات کنی که وقتی میگی سرمایهداری نمیتونه بشریت رو به رستگاری برسونه و آمریکا و آمریکادوستانی مثل دکترهلاکویی به دنبال بسط هژمونی این کشور هستند، ما میگیم آقا اصن قبول! ولی آیا شما در عمل حاضری بری توی کشور سوسیالیسیتی یا کمونیستی زندگی کنی؟ به خدا قسم نمیری. به قول یکی از این فکر کنم رییسجمهورهای آمریکا بود که گفته بود مارکس بیشتر از اینکه موافق کمونیسم باشه، مخالف سرمایهداری بود. در عمل این جناب مارکس خیلی از حرفایی که زده بود رو انجام نمیداد یا خلافشون رو انجام میداد مثل ملاهای ما. مثلا همونطوری که میدونی ایالوار بود و فک کنم ۷-۸ تا بچه داشت درست یادم نیست ولی اکثر از دوستش انگلس پول غرض میکرد به به دنبال ارثیه خودش و زنش بود تا معاش خانوادش رو تامین کنه. چیزی که خودش کاملا مخالفش بود و میگفت قانون ارث باید از بین بره. خب وقتی تئوریسین شما این باشه، دیگه از خود شما انتظار پاسخ به نظر من کار عبثیه. اون قمستی هم که شما جالب میدونی همونهایی هست که من به دکترهلاکویی نقد کردم ولی تا شروع کردم به نقد شما دیگه اخی شدم. عزیز من کلا همینم. میانهرو هستم.یکی به نعل و یکی به میخ. ولی اینو بدونید که ما طرفداران جهان آزاد و سرمایهداری بردباریمون در قبال حتی مخالفینمون به حدیه که حتی طرف علیه ما هم باشه، مادام که آزادی ما رو محترم بدونه، آزاده. مثل شما که الان در یک کشور غیر کمونیسیتی دارید از کمونیزم دفاع میکنید.
به صحرای کربلا زدن را معمولا از کسی می بینیم که عمدا حقیقتی را پنهان می کند و خود را به کوچه علی چپ می زند. پیام آخرت ولی نشان داد که لااقل در مباحث سیاسی تو چیزی را پنهان نمی کنی بلکه با عرض معذرت اصلا چیزی نمی دانی.
با اینچنین بی دقتی که تو داری بهتر است از خیر بحث کردن با دکتر هلاکویی هم بگذری.
من در پاسخ اولم به پیام تو نوشتم که دربحثی فیس بوکی که اخیرا داشتم و متن آن را در وبلاگم گذاشته ام ، پیرامون سوسیالیسم و اتحاد شوروی و آمریکا نظرات خود را بیان کرده ام . طرف بحث هم فردی آگاه و باتجربه در این مسائل است که می توانی پاسخ هایش را هم بخوانی و از آن بیاموزی. حتی دکتر هلاکویی هم در حرف ادعا می کند که طرفدار سوسیالیسم است.
من از کسی ترسی ندارم که چیزی رو پنهان کنم. میگن کافر همه را به کیش خود پندارد. یک صفحهای هست در فیسبوک به نام «ستاد مبارزه با چرندیات» که هرازگاهی کلیپهایی که از انواع سفسطه و مغلطه میگذاره. شما ناخودآگاه یا شایدم خودآگاه دارید از یک مغلطه بهره میبرید که متاسفانه اسمش رو نمیدونم. ببینید، این که بنده در سیاست چیزی نمیدونم که جزء واضحاته. همه چیز را همهگان دانند. اما این پاسخ سوال ساده ساده ساده من نشد. شما لطفا پاسخ سوال من رو بدید و اگر من نادان باشم قطعا به علمم اضافه میشه و از شما که چیزی کم نمیشه! عزیز، من به عقاید شما راجع به آمریکا و شوروی و ... احترام میگذارم. و قطعا بحث شما با اون شخص که فرمودید رو هم میخونم چراکه میدونم خیلی آموزنده خواهد بود برام. این آقای علیابنابیطالب یه حرف باحالی میزنه.میگه اگه میخوای یک چیزی رو بشناسی، برو دنبال ضدش. من با خودم قرار گذاشتم که همیشه عقاید افراد مخالف خودم رو هم بشنوم و راجع بهشون بخونم.دکتر هلاکویی یه حرف باحالی میگه (البته نه با این لحن که من میگم) میگه بیشتر کسانی که از سرمایهداری بدشون میامده و طرفدار مرام اشتراکی هستن، بعد از فروپاشی به اصطلاح بلوک شرق، همشون به دامان کشورهای سرمایه داری گریختن و حاضر نیستن تو یه جهنمی به نام کشور کمونیستی زندگی کنن. اگه از این کومونیستها بپرسی چرا نمیرن کره شمالی، قفل میکنن!
خب خدایی راست میگه دیگه! الان شما خودتو زدی به کوچه علی چپ یا من؟ من که به قول خودت عقیدم رو گفتم و پنهان نکردم چیزی رو. فقط یه سوال ساده کردم: چرا شما به جای آلمان که همپیمان آمریکاست و اصن غول سرمایهداری و صنعت اروپاست، نرفتید به کره شمالی که بهشت موعوده کومونیستهاست؟ لااقل به آموزههای خودتون احترام میگذاشتید. میدونید رفتار شما مثل یک کودک ۶-۵ سالهای میمونه که زده یه گلدون قیمتی رو شکونده و حالا که پدر و مادرش فهمیدن ۲ تا حالت براش پیش اومده: ۱- اینکه میترسه به اشتباه خودش اقرار کنه. مثل حالت فردی که سالها تو مخش کردن که مثلا در غرب نهاد خانواده از هم پاشیده، مردم بیاخلاق شدن و... و بعد میاد تو یه کشور غربی میبینه نه خیر اونا همش تبلیغات بوده. خب پذیرفتن این مطلب که کلی راهو اشتباه اومده براش سخته دیگه.۲- این قدر لجبازه که حاضر نیست زیر بار شکستن گلدون بره و به این امید نشسته که اون گلدون قیمتی دوباره سرهم بشه که هرگز نخواهد شد.
ضمنا بنده به خاطر شما نبود که خواستم با دکتر هلاکویی بحث کنم که حالا شما دستور بفرمایید و بنده بگم چشم! بحث نمیکنم و از خیرش میگذرم. باز هم میگم من نسبت به دکتر انتقاداتی دارم و قطعا پاسخهایی هم ایشون دارند. چون دیدم در اینترنت کسی غیر از شما ایشون رو نقد (یا بهتره بگم له و لورده (:) نکرده، اینه که فکر کردم شاید برخی مطالب شما رو هم در پرسشهام بگنجونم خوب باشه.
چرا دکتر هلاکویی دروغ می گوید؟
دوستی لینک یکی از برنامه های رازها و نیازهای سال گذشته را برایم فرستاده است که درآن دکترهلاکویی در مورد "غیب گویی" هایش راجع به سرنگونی جمهوری اسلامی به دروغگویی و انکار متوسل می شود تا شاید بتواند همچنان افراد ساده دل را فریب داده جیبشان را خالی کند. البته مشتریان ایشان غالبا پس از مدتی گوشی دستشان می آید ولی افرادی جدید، بدون آگاهی از سوابق او ، در اثر تبلیغات در دام می افتند.
دوستی در این برنامه که لینکش را درپایین مطلب می بینید، از جناب دکتر می پرسد که چرا پیشبینی هایش در مورد سقوط رژیم غلط از آب درآمد. ودر ادامه می گوید که شما پارسال به دختر خانمی که به دلایل سیاسی واجتماعی قصد مهاجرت داشت با قاطعیت گفتید که : در ایران بمان زیرا تا چند ماه دیگر این رژیم نخواهد بود...دکتر هلاکویی با شعبده و حقه بازی وبازی با کلمات ، که تنها هنربرجسته او محسوب می شود، ادعا می کند که او هیچگاه با قطعیت نگفته بود که رژیم سرنگون می شود و همیشه گفته است که اطلاعاتش درمورد مسائل داخل کم است. همچنین به دروغ می گوید که :من دوسال قبل سقوط رژیم را با امکان 60 وسال گذشته 80 درصد پیشبینی کرده بودم. جالب آن که بازهم در همین جا پیشبینی مشابه برای سال آینده (که اکنون گذشته است) می کند. همچنین علت محقق نشدن "پیشبینی های علمی" خود را عدم بلوغ فکری مردم ایران عنوان می کند. اگر به خاطر داشته باشید راهکار ایشان این بود که: "مردم اگر به خیابان بیایند و بین 6تا 8 هزار کشته دهند ،دولت های خارجی وارد عمل خواهند شد". حال خود قضاوت کنید:مردمی که نمی خواستند به سرنوشت مردم لیبی و سوریه و عراق دچار شوند، بلوغ سیاسی وفکری ندارند ویا کوتوله های سیاسی چون این عالیجناب.
اگر به نوشته های من در مورد پیش بینی های جناب دکتر توجه کرده باشید، می بینید که ایشان پس از آغاز ناآرامی های انتخاباتی سال 88 ، (و نه دوسال قبل) سقوط ج.ا.ا را هر دم دقیقه به خیال مبارکشان پیش بینی می فرمودند. اولینش بعد از مرگ ندا آقاسلطان بود که ایشان به وجد آمده ادعا کردند که: "مطابق اصول بدیهی جامعه شناسی بین سه ماه تا حداکثر یک سال رژیم سرنگون می شود". بلا فاصله هم سمینار پولی برای بررسی مسائل سیاسی ایران گذاشتند که من حدس می زنم این مزخرفات را آنجا هم به مردم قالب وپول دریافت کرده اند.
http://www.holakoueearchive.co/?item=april-9-2014-evening
دکتر هلاکویی از نادانی، ناتوانی و نیازمندی مردم خوب استفاده کرده و زر و زر و زور را برای خودش به اوج رساند. ایشان از ختنه کودک تا شیر کودک و سقط جنین خانم ۴۰ ساله گرفته تا... جواب میدهند. آیا هرگز شنیدهاید ایشان بگوید که من نمیدانم؟ ایشان همه چیز را میداند و مشتریان ایشان هم احتمالا نادان هستند... پس خیلی نمیشود از راه منطقی توقع زیادی داشت. این مسائل باید شامل مرور زمان گردد.
باسلام
تا دلتان بخواهد در صحبتهای دکتر تناقض وجود دارد. وبینده وشنونده گیج می شود کدام خوب است و کدام بد است. ومثالهایی را که به خودش ومقایسه خودش با مخاطب فقیر دردمند .
وایشان ضد ایرانی وضد مسلمان شیعه وخودش ملموسانه بهایی دو اتیشه است ولی چون مخاطبانش مسلمان هستند واز اینکه بیزنس اش را از دست ندهد زیاد بروز نمی دهد.
سلام
به نظر من دکتر هولاکویی جزیی از پروژه فرار مغزها توسط سازمانهای امریکایی وصهیونیستی است . که در این راستا ماموریتش را خوب اجرا می کند وجوانان را مجذوب خود کرده ودر طرحی از سوال وجواب در رادیو همراه ایرانیان تحصیل کرده را تشویق به آمدن به کشورهای غربی مخصوصا به سرزمین ابا اندادی اش آمریکا می کند.
با سلام
از زمانی که رادیو همراه افتتاحیه شده.هر شش ماهگرد و سالگرد وهیجده ماهگرد را جشن می گیرد.البته ایشان معنی جشن رادیو خودش را با سمینارها وکنفرانسهای پولی خودش اشتباه گرفته واز این مردم ساده لوح لوس انجلس نشین خوب تلکه می کند ومیگوید بشتابید که
همه تیکتها زولداد شده است.کجا دنیا کسی که برای منافع شخصی و رادیوی خصوصی خودش که برایش سود آور است جشن ماهگردها وسالگردها
را از جیب مردم نادان پرداخت می کند.جور شادی جناب دکتر را باید این مردم ذوق زده نشین غرب پرداخت کنند.وایشان رادیو همراه شماره دو را بازگشایی کرده وکتاب همراه......تا این مردم وجود دارند فکر کنم رادیو همراه شماره ده را هم بزودی باز گشایی خواهد کرد.
سلام
دکتر بعضی حرفهایش در مورد روانشناسی بدکی نیست اگر تناقص گویی ایشان وضد ونقیص صحبت کردنش ایشان را کنار گذاشته باشیم بدی نیست.ولی شعور سیاسی ایشان یا کم است یا اینکه بی طرف نمی تواند تحلیل کند.مثلا هولاکویی در رادیو همراه برنامه ای دارد با علیرضا میبدی این نوکر قسم خورده صهیونیزمها.بعنوان نمونه مدتی است که دکتر لق دهانش داعش شده است که به علل وریشه وچگونگی پیدایش داعش بحث می کرد با میبدی.دکتر با آن هوش سر شارش
فراموش کرده بود که بگوید داعش دست پرورده موساد وسازمان سیا و انگلیس است. وبا کمک مرتجعان خود آمریکا در منطقه از جمله :عربستان وقطر وترکیه واردن وامارات هستند. بدون اینکه نامی از دوستان آمریکا ببرد و اشاره ای به اهداف شوم امپریالیسم بکند که اهداف آمریکا با کمک داعش صهیونیستی احداث اسراییل بزرگ و هژمونی امریکا بر کل کره زمین است.دکتر توپ را در زمین حکومت ایران انداخت وموضوع را با شیعه وسنی گفتن و هدفش مردم را گمراه کردن بود.ایشان با این تیز هوشی که دارد خودش را به خواب خرگوشی زده.ایشان طرفدار سفت وسخت صهیونیزم ها است چون خانه رویایی دکتر در بورلی هیز وثروت انچنانی ایشان مدیون صهیونیزمهای آمریکا است.ایشان حتی به اذهان هیلاری کلینتون که اذهان کرده بود ما داعش والقاعده را بوجود آورده ایم هم استناد نکرد کاسه داغتر از آش جناب هولاکویی می باشد وبه نظر من ایشان در آن اندازه ای نیست که سیاست را منصفانه تحلیل کند .
با سلام
به اذهان خود دکتر دوتا ازدواج داشته وجدا شده است.ولی در حقیقت چهار بار ازدواج رسمی که منجر به شکست شده است.وهمراه مزه غذایش با تعداد فراوانی ارتباط با زنان جوان وزیبا دارد.چرا که نه؟با این شهرت وثروت افسانه ای که دارد.البته که مسایل خصوصی هر فرد بخودش ارتباط دارد.ولی کسی که در این بحره از زمان الگو ودانشمند اخلاق ایرانیان شده وطبق عادت همیشگی اش بینده گان وشنونده گانش را می شمرد به نظر من با این گذشته نمیتوان ادعایی کرد.وخدا نکند که کسی از گذشته ایشان در روی ار رادیو یا تلویزیون سوالی کند.دکتر آن مخاطب سیاه بخت را به صلابه می کشد.وجالب این است که اکثر مخاطب ایشان خانمها هستند و وقتی سوالی در مورد مراقبت کودکان می شود خودش هم نقش مادر را ایفا کرده وهم پدر است.گویا فرید جان وپدرام جان مهر مادری را نچشیده اند.ودکتر عزیزمان شبها تا صبح بر بالین پسرانش بیدار بوده تا انها بزرگ شده اند.
با درود،
بت ساختن از هیچ شخصیتی کار صحیح و منطقی نیست ولی متاسفانه هرکس که در جهت روشنایی و آگاهی مردم نادان و کم خرد و خرافاتی مذهبی ایران قدمی برداشت به هزاران تهمت و صفت نامناسب به دور از عقل و انصاف گرفتار شد!
این دقیقا همان چیزیست که حکومت سالها ماندگاری خودش رو بدان تضمین کرده... نااگاه و بیسواد و تعصبی نگه داشتن مردم نادان و سواری گرفتن تا جایی که فقر و کم توقعی جانشین حقوق مادی و معنوی مردم یک جامعه میشود ....
کمی مطالعه و اندیشه بدور از تعصب بد نیست!
سلام
از اینکه وب سایتی پیدا کرده ام که نظرات بحق خودم وتجربه پانزده سال از برداشتهای دکتر را اینجا که دارای تناقض فراوان است بنویسم شادمانم.هرچند برای،ایمل دکتر فرستاده میشد بی پاسخ بود.البته همه گناهها از ان دکتر نیست.زیرا علم روانشناسی روز دارای تناقضاتی است.که همه مردم اعتمادی به این علم ندارند.منظورم اکثریت بالا می باشد.چند مثال از تناقض گویی دکترفکورمان در برنامه ای که خانمی سوال کرده بود
که شوهرش دوست دارد همه وقت کار کند ودرس بخواند.پاسخ دکترمان:ما در جهانی بدنیا نیامده ایم که مثل خر کار کنیم واز لذت وخوشی های جهان بی بهره شویم.
در برنامه دیگر خانمی سوال کرده بود که شوهرم علاقه زیادی به کار کردن ودرس خواندن ندارد.پاسخ دکتر:ما در جهانی زندگی می کنیم که وقتی برای لذت بردن وخوشگذرانی نداریم.چون باید در مقابل هزینه های کنونی زندگی زن ومرد وهمه باید کار کنند وجهان مرا دعوت به وقت گذرانی وخوشی نکرده وتا زنده ایم باید بدویم وکار کنیم.
باز در مقابل سوالی که شخصی کرده بود راجع به قوانین جهان.پاسخ:همه چیز در دنیا طبقه بندی شده است چون جهان روی ضابطه وعلم ومحاسبه دقیق می باشد
باز در مقابل شخص دیگری پاسخ تناقض دار دکتر:قوانین جهان که عزیزم محاسبه وعلمی طراحی که نشده است که تو هرچه بخواهی آن شود.
یا مثلا در مورد آمارهای مبالغه امیز که پانزده سال است تکرار می کند وفکر می کند ان شنونده قبلی دیگر در کارنیست.
پارسال ۸۴ ملیون از بیماری وگرسنگی مرده اند.نمی دانیم منشا این آمار در کجا مکتوب شده است.
یا کره زمین به گفته دکترمان جای ۱۲۵ ملیارد جمعیت با غذاهای فراوان وکشاورزی غنی دارد باز متوجه نمی شوم این آمارها در کجا قید شده است که این منابع موثق از نظر ایشان در دسترس دکترمان است.
دیدی آقای خسرو صدری بالاخره داری موفق میشی؟ طرفدارهای هلاکویی دارند یکی یکی میشن دشمنش؟ چرا؟ چون از طریق هلاکویی به زمین خوردهاند.
اما آقای صدری عزیز! بقیه روانشناسهای رادیو و تلویزیون هم کما بیش مثل ایشان هستند و تیشه به ریشه مردم میزنند. این مشکل فرهنگی است و عمیقتر از این حرفها... البته خودتان هم اول کلام اشاره نمودید که مردم ما دنبال مرجع تقلید هستند.
از ۱۰ شهریور که جواب بنده داده شده تا ۲۶ شهریور کسی اینجا نیومده بعد یهو از ۲۶ شهریور تا ۲۹ شهریور روزی دو تا کامنت نوشته میشه که همه هم با سلام آغاز میشن و لحن نوشتهها هم کاملا یکیه. به نظرم این تئوری توطئه داره جواب میده!
آقای پوریا سلام
فکر کنم سلام چیزی نامطلوبی نباشد یا بقول هموطنان چپ دورود می فرستند
.که این بنظر من ریشه از حساسیت به زبان عربی نشات می گیرد.سلام
بنظر من نشانه از حسن ادب وهمزیستی انسانها است که بهم سینگنال می زنند.
وتوطئه ای هم در کار نیست.از اینکه نوشته اید که چرا برداشت ها هم از دکتر یکی است
این بر می گردد به طرز بیان دکتر مان .والبته من از منتقدان صددرصد او نیستم
چون در بحث روانشناسی ایشان از بعضی نظرات دکتر بهره مند می شوم.
یکی از تیکهای دیگر دکتر عزیزمان:
وقتی موضوع وبحثی باب میل دکتر عزیزمان پیش نرود
ویا اینکه نتواند با دیکتاتوری تمام نظرش را القا کند انوقت است
که این بحث برایش بی محتوا وکسل کنده پیش می رود.فوری موزیانه
انگشتش را روی دکمه تلفن زده......انوقت می گوید متاسفم مثل اینکه
خط شما ایراد دارد....یا اینکه می گوید فکر کنم تلفن شما کارتی بود ویک
ساعتش تمام شده بود.سپس می گوید از این جهت متاسف شدم.برویم بسوی آگهی های
خودمان یا اینکه: نوبت شنونده عزیز دیگرمان است.
هلاکویی اگر چیزی میفهمید الان خانواده درست حسابی داشت و دنبال زنهای مردم نمیافتاد و سران پیری خانم باز نمیشد... حتی بر عکس آنچه میگوید پسرهایش هم اهمیتی بهش نمیدهند.
آقای هلاکویی کی فرصت مطالعه دارند؟ مسائل روانشناختی و اجتماعی روز به روز نو میشوند و علم آن شاخههای بیشتر پیدا میکند که بین خود دانشمندان هم گاهی چند گانگی پیش میاید که به آن احترام هم میگذارند... اما آقای هلاکویی چند گانگی ندارد... ایشان مظهر کّل خالص علم دنیا هستند.
ایشان یک سری حرفهای تکرای عهد عتیق و پوسیده را مرتب تکرار میکنند که اکثرا نظر شخصی ایشان است و هیچ پشتوانه علمی ندارد... با هر عنوانی هر نظری هم که میدهند کلمه دکتر را پشتش میبندند... ایشان ۱۰۰۰ تا دکترا دارد!
ترانه، مهشید اسمهای قشنگی هستن. ولی توهین نباشه ها ولی زن ها ماهیت سرمایه داری رو نمی فهمن به درستی بنابراین نقاب زنانه آدم رو درست مخفی نمی کنه.
نقاب مردونه چی نفس؟
مرد بودن یه توهم بیش بیست که نرهای ضعیف پشتش مخفی میشن و مادههای ضعیف هم باورش میکنند....
اگر منظور پوریا از سرمایه داری همان دغل بازیهای کنونی می باشد
همین بهتر است که نفهمم.
دکتر جون
مثال ژاپن ات روزی صد بار ما رو کشته بیا و یک سفر برو ژاپن دست از سر بینده ها وشنونده ها ملیونی ات بردار!
آقای پوریا گرفتاری شما اینجاست که بین خودت و عقایدت نمیتوانی تفکیک قائل شوی. شما برای اثبات خودت میجنگی و نه برای واقعیت. در این صورت هر چه واقعیت عریان تر شود شما بیشتر به لاک دفاعی میروی و بیشتر خشمگین تر میشوی. اتفاقا آقای دکتر هلاکویی هم عیناً مثل شماست. شما هر دو سخت اسیر خودشیفتگی هستید و باید دنبال اعتماد به نفس واقعی باشید.
تفاوت مهم دکتر هلاکویی با افراد فرهیخته در آن است که او برای پنهان کردن تمایلات فکری و وابستگی های سیاسی و همچنین زندگی خصوصی خود،همیشه نقاب بر چهره دارد.
خب تفاوت شما با به قول خودتون دکتر هلاکویی نقابدار چیه که با نقاب ناشناس و شهین و مهین میای نظر می ذاری؟
پوریا جان .کسی که پیامی میگذارد چه فرقی می کند نامش "پوریا" باشد یا"ناشناس" یا "فرنگیس".کسی که اینجا به دنبال احراز هویت پیام گذار نیست.مگر کسی از خود تو می خواهد که ثابت کنی نامت پوریاست؟
طرف ۱۰ سال است که معتاد شده به برنامههای آقای هلاکویی اما هنوز هیچ تغییری در زندگیش ایجاد نشده که هیچ، روز به روز هم بدتر میشه و در نتیجه معتاد تر.
آقای هلاکویی در حقیقت با تحقیر دیگران دنبال کسب عّزت از دست رفته درونی خودش است.
آقای پوریا شما به این فکر کن که اصلا چه لزومی دارد که اینجا سر جنگ برداشتهای و به دنبال کوبیدن هر نظر مخالف علیه آقای هلاکویی هستی!
همین جنگیدن با دیگران نشان میدهد که بت بزرگ شما آقای هلاکویی است و ایشان عّزت نفس شما را دزدیده و از شما برای خود برده ساخته و به ایشان معتاد و وابسته شده ای! احتمالا پدر و یا مادر سختگیری داشتهای که در دام هلاکویی خشن گرفتار آماده ای. روی پای خودت بایست تا واقعیت را آن طور که هست ببینی و نه آن طور که میخواهی!
جناب ناشناس که هر دو کامنتت در ساعت ۵:۳۰ تا ۵:۳۴ روز ۲۹ بهمن گذاشته شده، تو برای من ناشناس نیستی، چراکه من چپیها رو خوب میشناسم. خودشون یه حرف بسیار زیبایی میزنن که"دین افیون تودههاست" اما مرام اشتراکی برای خودشون از دین تودهها افیونتره. هم از طوبره میجوند و هم از آخر میبلعند. هم نان سرمایهداری میخورند و هم بر سر و کولش میکوبند که ای وای! بر بورژوازی! ای وای! بر بهرهکشی از طبقه کارگر. انگار که زندگی شخصی مائوتسه تونگ یا نمونه وطنیش خامنهای رو نخوندن که بدونن مرامهای این چنینی سر به چه مکاتب فاشیستی که نمیگذارد. انگار داستانهای مربوط به زندگی اجتماعی و فلاکت در مردم شوروی رو نمیخوانند. من از همون اول به عشق نقد هلاکویی به این وبلاگ اومدم. نقدهای خوبی هم دیدم ولی متاسفانه نقدها لابهلای کوبیدن شخصیت گم شد. حالا که من رو روانشناسی میکنی، پس من هم میگم که هر کس در ایران چپی تودهای (بخوان جیرهخوار روس و وطنفروش) بوده، برعکس من (: پدر سختگیری نداشته، که اگه میداشت یه ذره اقلن شجاعت تو وجود اون کاشته میشد. چند وقت پیش دادگاههای اول انقلاب رو نشون میداد که چه جوری پسموندههای مکتب عقیم مارکسیسم رو داشتن این آخوندها درو میکردن. شبکه مستند. همشون جلو آخونده مثل موش شده بودند. اقلن یه ذره شباهت به گلسرخی نداشتن. همشون جلو آخونده به غلط کردن افتاده بودند. اگه هلاکویی آمریکاییزدست، که تا حدی هم هست، این بیشرمها میخواستن فرهنگ و تمدن و خاک کشورشون رو دو دستی تقدیم استالین کنن. خیلی دلم میخواست که یه بندهخدای چپی که یه وبلاگی زده که من چنتا سوال ازش کردم و براش مطلب فرستادم جوابمو بده ولی خب همونطور که گفتم جناب ناشناس! ایشون جرات پذیرش شکست رو نداشتن.
آخی پوریا جون دلم برات سوخت که فکر کردی من آقای صدری هستم. فراموش کردی که تو الان با یک اسم گمنام اومدی تو پیج آقای صدری هارت و پورت میکنی هر جا که کم میاری فکر میکنی صدری خودش را ناشناس کشیده وسط که با تو یکی که گمنام هستی در بیفته؟ چرا فکر میکنی که اینقدر مهمی که صدری به خاطر تو این کار را انجام بده که هر چی از دهنت میاد بار ایشان میکنی؟ اسم واقعیت را اینجا بذار تا بیام سر وقتت و اول از همه ببینی که من یک زن هستم!
ممنون از پیامتان. ولی اگر پوریا تا الان هم اندکی شک داشت که این" ناشناس "ها خود من باشم، احتمالا با این پیام شما حالا مطمئن شده است.مگر این که واقعا با شما تماس بگیرد.
درود
جناب صدری انصافا خیلی حیفه. من میتونستم خیلی چیزا از شما اید بگیرم. چون دیالکتیک سبب افزایش دانش آدم میشه، به ویژه اینکه انسان با مخالف خودش همصحبت بشه. ولی شوربختانه یا شما کامنتای من رو پاک میکنی، یا پاسخ نمیدی و... . به ویژه اینکه شما در شوروی زندگی کردی این خودش به هر حال مزیتی است، اگر البته منصفانه و به دور از حب و بغضهای سیاسی بگید. به هر حال پاسخ شما مبنی بر اینکه چرا در یک کشور سرمایهداری مستقرید من رو قانع نکرد. در واقع شما گفتید حتی اگه زمان اقتدار شوروی هم به یک کشور سرمایهداری (به قول شما صنعتی) میرفتید باز چیزی از ارزشهای شوروی کم نمیکرد! (یاد این جمله بیفتید که هر وقت تیم ملی میبازه گزارشگر میگه این باخت چیزی از ارزشهای تیم ملی کم نمیکنه!بگذریم). شما تو وبلاگت راجع به خودت نوشتی که طرفدار هیچ "ایسم" ی نیستی و طرفدار "عدالت اجتماعی" هستی ولی وقتی آدم بحث فیسبوکی شما رو با دوستتون میخونه، حس میکنه بردارزاده مرحوم لنین این سطور رو نوشته. باز هم بگذریم. راستی جالبه، چند وقت پیش، شوربختانه تاریخش یادم نیست، یه آقایی زنگ زد و از شما و مرام چپ تو برنامه دکتر صحبت کرد. دکتر بدون بیاحترامی اصلا توجهی نکرد و فقط به پرسش پرسشگر پاسخ گفت.
پوریا جان.چند باربا وجود تذکرمن، در مورد مسائل سیاسی بی ارتباط با مطلب دکتر هلاکویی نوشتی و من یک بار نوشته ات را کامل به زیر مطلب "در مورد سوسیالیسم و اتحاد شوروی" منتقل کردم. مطلب توهین آمیزت را هم حذف کردم. تو هم اگر جای من بودی همین کار را می کردی. من که مانند بسیاری بخاطر منافع شخصی وبلاگ درست نکرده ام که اینگونه برخورد می کنی. دو انگیزه مهم من از وبلاگ نویسی یکی احساس خطراز حمله نظامی آمریکا واسرائیل به میهنمان و دیگری انتقال تجربه خود از فعالیت های سیاسی ام به هم وطنان بوده است. تلاش مزورانه دکتر هلاکویی به آماده کردن زمینه های ذهنی برای حمله نظامی به کشورمان هم مهمترین انگیزه دنبال کردن برنامه های رادیویی ایشان از طرف من بود. امروز خوشبختانه خطر تهاجم جانیان بین المللی به ایران تا حدود زیادی کاهش یافته و به همان نسبت هم انگیزه های من برای دنبال کردن امثال هلاکویی فروکش کرده است.
جالبه... اگه شما این وقتی که برای تخریب شخصیت ایشون (و نه انتقاد سازنده) گذاشتید به کار های دیگه میپرداختین حتما بهتر بود. این چرت و پرت های ابلهانه ای که سر هم کردید واقعا حیرت آوره. مشخصه شما یه انسان بدبین و طلبکار هستید که دوست دارید دنیا به میل شما بچرخه. وبلاگ رو ریپورت میکنم.
جناب ناشناس که میخواهی آقای صدری را گزارش کنی، دیدی که هیچ غلطی نتونستی انجام بدی؟
معلومه که خیلی عقدهای هستی و فقط داری کینه خودت را فرافکنی میکنی و دیگران را تخریب میکنی، منتها خودت چون حالیت نیست، اینها را به آقای صدری فرافکنی میکنی... برو بابا جان فکری به حال بدبختی خودت کن...
آره جناب ناشناس، جناب ناشناس درست میگن! ایشون رو ریپورت نکن. میدونی چرا؟ چون فرافکنی زمانی اتفاق میافته که فرد قادر نباشه حقیقت رو بپذیره و بخواد یکی دیگه حقیقت رو براش بپذیره. این خشم درونی منجز به یک جور امید واهی میشه که روز به روز محوتر و محوتر میشه. حالا یک مثال برات میزنم که دیقیقا متوجه بشی. ببین چند روز پیش پنجاهمین سالروز انقلاب به اصطلاح "فرهنگی" چین یا همون پایهگذاری مرام اشتراکی توسط مائو در چین بود. جالبه بدونی که دولت چین نهتنها مراسمی برگذار نکرد، بلکه توی یکی دو تا روزنامه اونم یکی دو پاراگراف رسما به این که اشتباه کردن که در مقابل سرمایهداری ایستادگی کردن و یه همچون مشکلاتی برای اون نسل چین و نسلهای بعدی پیش آوردن، اعتراف کرد. ببین دولت چین!! دیگه قبول کرده منتها برخی دلبستگان فلاکت، هنوز قبول ندارن. خب معلومه که این در درونشون به خشونت بدل میشه، میرن تو لاک خودشون. مثل آخوندا که دیگه فهمیدن عدم اقبال جامعه به روحانیت از ۳۷ سال پیش تا حالا کلید خورده و به آرامی داره خودشو نشون میده. باور کن روزی برسه که بگی ۲۲ بهمن، ملت اصن ندونن که چی بوده. خب دکتر هلاکویی هم همین رو میگه دیگه. ایشون تو یکی از برنامههاشون در جواب یک شنونده که پرسید ابرقدرت دنیا کی هست؟ گفتن هنوز آمریکا (در واقع نظام سرمایهداری) در خیلی جنبهها قدرت نخسته. چینم به قول دکتر تا زمانی که از عقاید مزخرف مرام اشتراکی خودش رو پاک نکرده بود، ملتش تو بدبختی و فلاکت بودن. این ور دنیا داشتن آدم تو ماه پیاده میکردن اونور دنیا ملت به خاطر یک تیکه نون همدیگه رو پاره پاره. بنابراین در این مورد حق رو بدیم به دکتر.
آخی الان یه بار به اسم پوریا میای یه بار به اسم ناشناس؟ ببین جانم مشکل هلاکویی و امثال ایشان این است که دنبال پیرو و برده میگردند. اتفاقا جامعه هم کشش برده پروری دارد، نمونه خود شما که برده کامل و تمام هلاکویی شدی و ایشان شده مرجع تقلیدت و اتفاقا این کاملا صحبت آقای صدری را تایید میکند.
یک بر اگر توان داری از خودت سوال کن که اگر هلاکویی خوب بود چه لزومی داشت که تو از اون دفاع کنی؟
به جای بردگی هلاکویی ازش دل بکن تا بزرگ شی و روی پای خودت بایستی. هلاکویی با روش خودش و بیمار و زلیلمنشن دادن دیگران اعتماد به نفس اونها را میگیره تا بهش وابسته بشن و بتونه سؤ استفاده کنه از پول و البته ناموس مردم. از خودت سوال کن که چرا بارها ازدواج ناموفق داشته و چرا به هیچ کس جواب گو نیست.
چرا اجازه صحبت و نقد را میبنده؟
چرا به کسی جواب پس نمیده؟
چرا میگه من قادر مطلق هستم؟
چرا هیچ وقت کتاب و مقاله روز نمیخونه و اطلاعاتش همه تکراری و بعضا پر از غلط است؟
چرا هیچ وقت نمیگه من بلد نیستم؟
چرا از هیچ دانشمندی در گرایش روانشناسی و جامعه شناسی دعوت نمیکنه؟
چرا این قدر تشنه اسم و رسم و وابسته با نظریات دیگران هست؟
من نوشته شما را خواندم . در بعضی موردها دکتر هلاکویی در حال حاضر نظرات متفاوتی با آنچه شما گفته اید ابراز می دارد. مثل موضعگیری در باره آمریکا. شاید قبلا از آمریکا دفاع میکرده ولی الان دفاع نمی کند.
نکته کاملا درستی که شما اشاره کرده اید در مورد انقلاب ایران است. آقای دکتر وقتی می گوید انقلاب را چند سال قبش پیش بینی کرده بود چطور همزمان می گوید که اگه خمینی را ترور کرده بودند انقلاب نمیشد. آدم چیزی را که به وجود یک فرد وابسته است که نمی تواند پیش بینی کند. گیریم خمینی ترور می شد انوقت پیشبینی دکتر چه میشد؟ من هم معتقدم که دراتفاقات بزرگ ، فرد نقش شتابدهنده یا برعکس می تواند داشته باشد. نقش اصلی ولی نه.
باتشکر. مواضع واقعی دکتر هلاکویی را در مورد آمریکا و اسرائیل "سر بزنگاه"ها می توانید مشاهده کنید. زمانی که آن ها حمله نظامی به کشورمان را در دستور روز داشتند، جناب دکتر آتش بیار معرکه شده و فرمودند که اگر مردم به خیابان ها بیایند و بین 6 تا 8 هزار کشته دهند، کشورهای خارجی وارد عمل خواهند شد. مواضع ایشان در رابطه با حمله به عراق و افغانستان هم تا وقتی که می پنداشت این ها مقدمه حمله به ایران است،حمایت از آمریکا بود. وقتی آب ها از آسیاب می افتد و طرح های آمریکا باطل و برملا می شوند، نعل وارونه زدن های دکتر هلاکویی هم شروع می شود.
دکتر اطلاعات خوبی داره .اما هیچوقت نمیتونه بک راه حل ارائه کنه. اما استعداد زیادی در نطق داره.
من نمیدونم این دشمنی و کینه شتری چپها نسبت به آمریکا و جهان آزاد از کجا شروع شد و آبشخورش کجاست که حتی هنوز هم، باوجودی که خودشون و خونوادههاشون دارن از مواهبش بهرهمند میشن و حتی جرات فکر کردن به زندگی در یک نظام اشتراکی رو هم ندارن، از بین نرفته. فکر کنم اگر آمریکا اختراع هم نشده بود! و دنیا دست کمونیستها بود (زبانم لال!) الان کومونیستها اختراعش میکردن و شروع به مبارزه علیه این کشور میکردن؛ کشوری که بیشترین پیشرفتهای بشری رو طی ۳۰۰ سال گذشته به انجام رسونده، چه از نظر فناوری و چه از نظر اجتماعی؛ کشوری که با تمام ضعفهاش، هنوز هم بزرگترین امپراتوری در دنیا محسوب میشه؛ کشوری که وقتی فهرست ۱۰۰ دانشگاه برتر دنیا رو نگاه کنی، بیشترینش مال اونه؛ کشوری که همین وسیله ارتباطی از اونجا درست شده و به جاهای دیگه دنیا سرایت کرده و حتی سرورهای همین وبلاگی که توش علیهش دارن حرف میزنن، در اونجا واقع شده! (شما فرض کن اینترنت رو بدن دست یکی مثل کره شمالی یا مثلا ج.ا! کلا در اون صورت باید واژه آزادی رو از فرهنگ واژگان حذف میکردیم! البته برای چپها کار آسون میشه چون این قدر آزادی خواهند داشت که دهها وبلاگ درست کنن و توش هی آمریکا و جهان آزاد رو بکوبن (: بگذریم.)
میدونید، این کینه چپها و آمریکاستیزیشون به خودی خود چیز بدی نیست چون به هر حال هر شکستخوردهای از طرف غالب، کینه به دل می گیره و این یک امر طبیعیه. اما این قضیه از اونجایی بد میشه که میان به خاطر همین کینه، یک کشور ۱۰،۰۰۰ ساله رو میندازن دست یه عده نئاندرتال از سر نادانی و فریبی که خوردند از روسها (که به قول دکتر هلاکویی، این روسها دشمن واقعی ما هستن نه آمریکاییها) و بعد از هفتاد و اندی سال هی وطنم، کشورم میکنن. اصن شوخی تاریخین اینا. خب چه جوری میشه با این حرف دکتر مخالفت کرد؟ اصن گیریم دکتر بیسواد، عوامفریب و... همه صفتهایی که حکام شوروی دارا بودن، ولی این حرفش بسیار دقیق، تاریخی، درخشان و مستنده.
ترانه
از حرفهای ملموسانه ضد ایرانی بودن دکتر مان متوجه می شویم که نوکر سرسپرده فراماسونها وصهیونیزم وبهایسم است.و خوب میشود به اهداف شوم این بشر پی برد.جالب این است که چند شب پیش تبلیغ سخنرانی اش را میکرد ومیگفت فردا شب در فلان سالن ودر فلان ساعت بحث و گفتمان و سخنرانی در مورد سه ایسم ویرانگر بشریت را دارم از جمله فاشیسم،کمونیسم،ناسیونالیسم.ولی چه بسا بهتر میشد که فراماسونیسم که این دولت پنهانی ضد بشری وصهیونیسم که ثروت جهان را با هدایت وکنترل فراماسونها بلیعده ودر تصرف خود دارند وبهائیسم که تنیده شده با صهیونیسم وفراماسونیسم و وهابیسم وسلفیسم باز بنوعی ائتلافی باهم دارندکه این فرقه های من در آوردی انگلیسی باهدایت فرامسونهاکمر به نابودی ملتها و فرهنگ وایین ها وزبانها
وادیان.....بسته اند وجهان را سوق به نابودی وجنگهای بی پایان وتجزیه کشورها بخاطر اسراییل بزرگ از دجله تا فرات.پس چگونه می باشد که دکتر با هوش وزیرکمان لب به گفتن نمی اورد وبشکن وبالا می اندازد برای دلجویی صهیونیسمها ویهودیان جنگ طلب که میگوید:خاورمیانه در حال تغییر است. که امیدوارم این تغییرات شوم و تجزیه وتخریب ونابودی که هر روز ادامه دارد . متوقف شود.
و دکتر این تغییرات شوم را به گور ببرد که ایران عزیزمان نابودوتجزیه شود ودل دشمنان ایران شاد شود.
و دکترچگونه مذبوحانه وموذی یانه کمر به تشویق و تحریک جوانهای تحصیل کرده وسرمایه داران ایرانی را به امریکا وکانادا واسترالیا واروپا... بسته است.
وجالب اینکه دکتر چگونه تنفرخودش را به کشور روسیه وچین نشان می دهد.زیرا فراماسونها وصهیونیسمها همیشه از نخبه هایی مانند هولاکویی را در استین می پرورانند که الگویی برای جوانان وسد راه انسانهای ترقی خواه باشند.که توسط چنین افرادی مانند هولاکویی را بر می گزییند که جلوی پیشرفت واقعی بشری را گرفته ودر لوایح اسلام هراسی و ایران هراسی وناامید کردن جوانها.و سوق دادن انها را به خارج از یران.
از اینکه حتی اعدادی که دکتر گفته ر نشستی وقت گذاشتی با هم مقایسه کردی تا ایراد پیدا کنی واسه کوبیدنش ، نشون میده برای وقت خودت ارزش قائل نیستی و نسبت به دکتر احساس کمبود میکنی. منم بعضی اختلاف نظرای عمیق با ایشون دارم ولی معرکه نمیگیرم چون دکترم مدعی بی خطا بودن نیست.
یک خانمی هفته پیش به دکترهلاکویی تو صحبتاش گفت که فرزندم گربه می خواهد. دکتر گفت که گربه نه . سگ براش بگیرید. من با گربه مخالفم. گفتم بابا تو که دیگه پیغمبر همه پیغمبرایی. امام و پیغمبر هم اینطور وارد جزئیات زندگی مردم نمیشدند.
فکر کنم دکتر هلاکویی درباره انتخاب نظام سرمایهداری و طرفداری از جهان آزاد اشتباه کرده باشه. به نظرم باید برگردیم به نظام اشتراکی اونم از نوع استالینی. البته اشکال از ایدئولوژی نیستا! اشکال قطعا از آدمهاست! مثلا اسلام خیلی کارش درسته، فقط خمینی یه کم شورش رو درآورد.
سوسیالیسم فلسفه شکست است، کیش جهل است، انجیل حسادت است، اما فضیلت ذاتی آن این است که فلاکت و بدبختی را بطور مساوی بین همه تقسیم می کند.
(سر ویسنتون چرچیل)
نظری که راجع به ابرقدرتی آمریکا گذاشتم حذف شد. مشکلی نیست. از قدیم گفتن خود شکن آیینه شکستن خطاست. اما خب ما در جهان آزاد مراممون این طوری نیست. آزادی یکی از پایه هاش تحمل مخالفه. اونم مطلبی که همش فاکت بوده. خب دکتر هلاکویی به اون دلیل که در مطلب بود طرفدار آمریکاست.
به پوریا. مطلب طولانی شما به موضوع این نوشته ربطی نداشت.
دکتر هلاکویی مانند هرکس دیگری حق دارد طرفدار آمریکا باشد بخصوص آن که او خود آمریکایی است. من هم ایرانی هستم و از سیاست های آمریکا بخاطر تمام آن فجایعی که به ایران و دیگر کشورها تحمیل کرده است منزجر هستم.
تمام انتقادی که شما در رابطه با دکتر هلاکویی داری برمیگرده به دفاع ایشون از سیاستهای آمریکا و جهان آزاد و مطلبی هم که من گذاشتم (همونطور هم که در جمله آخری اشاره کردم) در تایید حرفهای دکتر هلاکیی بودن. توی یکی از برنامههاش بحث ابرقدرتی پیش آمد و ایشون هم دلایل ابرقدرتی آمریکا را مشخص کرد. ضمنا این طور حکم صادر کردن راجع به ملیت و وطندوستی کسی که تماما در زمینه اعتلای فرهنگی جامعه ایرانی، چه در خارج و چه در داخل ایران میکوشه به نظر من درست نیست. حد اقلش اینه که مثل تودهایها در پی مغزشویی جوونها و تحویل دادن دودستی مملکت به روسها، که دیگه این روزا برای همه واضح و مبرهنه که اونا دشمن واقعی ایران و ایرانی هستن، وطنفروش نیست. آمریکایی بودن خیلی بهتر از روس بودنه. این روسها جز فقر و بدبختی چیز دیگهای عاید ایران و مردم خودشون نکردن. در جنبش بعد از انتسابات سال ۸۸ هم شعار خیلیها این بود: «سفارت روسیه، لانه جاسوسیه». مرگ بر آمریکا هم که زمزمههای حذف شدنش از شعارهای انقلابی داره شنیده میشه. مردم دیگه دستشون اومده خیانتهای تودهایها و چپها که بیشترین کمک رو به شکلگیری انقلاب کردن.
به پوریا. من یک بار دیگر مدتها پیش از شما خواهش کردم که در اینجا بحث و تبلیغ سیاسی نکنید. همچنین گفتم که برای این کار می توانید زیر مقاله "بحثی فیسبوکی در باره اتحاد شوروی و سوسیالیسم" من در همین وبلاگ کامنت بگذارید.یک کامنت شما را هم به آنجا منتقل کردم. در آن نوشته من نظر خود را پیرامون مباحث مورد علاقه شما از جمله مقایسه شوروی و آمریکا به تفصیل بیان کرده ام. در صورت داشتن صداقت، شما چندین بار دیگر در پای این نوشته چنین کامنت هایی نمی گذاشتید.
درود بر جناب صدری گرامی
من تنها راه ارتباطم با شما، به طوری که یک بیننده بیطرف هم بتونه بحث ما رو ببینه، پای مطالب شماست. ایجادکننده بستر این وبلاگ هم که احتمالا یک آمریکایی هست، خوب میدونسته چه کار داره میکنه چون پای هر مطلبی اجازه نظر دادن گذاشته. حالا اینکه شما نظرات مخالف خودتون رو بخواین حذف یا منتقل کنید، از عدم صداقت دیگران نیست. شما الزاما دلتون میخواد هرچه پای این مطلب نظر گذاشته میشه در رابطه با دکتر هلاکویی باشه و از آنجا که شما صاحبخانه هستید، بنده هم اطاعت کردم و مطلبی رو در قبول برخی حرفهای دکتر و رد برخی نظرات شما گذاشتم. که خب به دلیل بیربط بودن پاک شد. ملالی نیست. اینکه کسی با معیارهای آمریکایی و جهان آزاد مثل تحمل مخالف یا آزادی بیان مخالف باشه، اصلا ایرادی نداره؛ مشکل زمانی بروز میکنه که همچون فردی بخواد در فضای جهان آزاد این رویه خودش رو در پیش بگیره.
برای اطلاعتون باید بگم من مطالب دیگری هم گذاشتم و از شما خواهش کردم بابت این که چند خط به قول خودتون مرقوم بفرمایید که بنده جاهل آگاه بشم. ولی خب پاسخی نگرفتم. باز هم ملالی نیست. خیلی چیزها هست که دوست داشتم شما آگاهم کنید. مثلا به قول دکتر هلاکویی، چرا مارکس و طرفدارانش در زندگی شخصی خلاف مرام و نظریشون رفتار میکردن؟ به هر حال شنیدن پاسخ پرسشهایی این چنین از کسی که خودش در بطن قضیه بوده خیلی شیرینتره. نمونههاش هم فراوونه اگه خواستید میگم. راستی قرارگاه لیبرتی هم شنیدم بعد از اشرف کوبیده شده. البته قطعا این چیزی رو اثبات نمیکنه؛ چون هنوز ما با کره شمالی کار داریم.فعلا.
همانطور که قبلا هم گفتم انتظار این است که کامنت هر مقاله به مطالب عنوان شده در آن مقاله مربوط باشد. بنابر این اگر کسی اینجا با انتقادات من به دکتر هلاکویی مشکل داشته و آن را مستند بیان دارد، پاسخگو خواهم بود. من مسئول اظهار نظرهای خودم هستم و نه تصور شما از من.
هلاکویی فکر کرده که هیلاری کلینتون واقعا میتونه به وعده اش یعنی حمله به ایران عمل کنه.زکی به هردوتاشون
شما اگر هنوز نمیدانید مغلطه و سفسطه چیست و با چه پررویی می تواند عرضه شود،به این مصاحبه جناب هلاکویی با علیرضا میبدی گوش کنید.
https://soundcloud.com/razhavaniazha-com/02-11-2016-h-m
جناب صدری انصافا کجاش مغلطه بود؟ این دفعه بیشوخی جوابم رو بدید، چون نشستم گوش کردم وافعا و دوست دارم بدونم چرا شما فکر میکنی که این حرفها نشانهای از مغلطه داره؟
بيين اين دكتر مخصوص اونايي هست كه تو كاليفرنيا هستند و با همون تفكران و سطح و شعور پس تو كه تو ايران هستي و نميتوني اين مساءل رو احساس كني حرف نزن
doctor to mosahebe ba meibodi shartbandi mikone ke klinton entekhab beshe.
dar o divar ra ham ba safsateh be ham mibafe
vali mesle pishbini sarnegooni jomhori eslami khit mikare
شکست هیلاری شکست هلاکویی و ادعاهای خرخفه کنش هم بود. ولی اورا باکی نیست زیرا بر حماقت مخاطبینش تکیه دارد.
سفیر روسو تو آنکارا ناک اوت کردن. نظر شما چیه جناب صدری؟! (:
البته اقای پوریا این سوال را از جناب صدری پرسیده اند. ولی منهم به سهم خودم جوابی دارم
در مورد سفیر روسیه در انکارا بقول خودت ناکوت شد یا بیگناه بنظر من کشته شد. پر واضح است که بدون تعمق دستهایی خون اشامی چون امریکا واسراییل وعربستان وقطر ویار رو قالهای امپریالیسم در کار بوده واین سناریو هم از سناریو های قدیمی ونخ نمای امپریالیسم است که ساعات اخر عمر کثیف این سیستم که تیک وتاک می کند بوده است.
بشکن وبالا بینداز هولاکویی را ببینید که چگونه این مردک
تحصیل کرده های ایرانی مارا علنی تشویق
میکند به امدن به غرب ومنتظر دگرگونی خاورمیانه وتجزیه
این کشورها به دست اربابانش امریکا واسراییل است که
امیدوام همگیشان حسرت تجزیه این کشورها از
جمله ایران عزیزما را بگور ببرند بالاخص هولاکویی بگور وجهنم
ببرد با ان ثروت افسانه ایش که توسط قسم خوردن به وفاداری
به شبکه مخوف جهانی فرماسونها وصهیونیزم ها پیدا کرده.
بابا زنگ زده و از شوهرش درمورد خاصی شکایت پیش دکتر آورده. دکتر هم چون صلاح کارش را اینجوری میدونه که مستقیم به کسی نگه طلاق بگیر، با ایما و اشاره و زبان خودش به خانم حالی میکنه که اگرآدم حسابی هستی باید جدا بشی. خانم که دیگه تا این حد نمیخواست جلو بره ، میگه : آخه آقای دکتر ما لحظه های خوب و خوش هم تو زندگیمون کم نداریم. دکتر هم میگه: اینم شد حرف؟ آدمارو تو لحظه های بد باید ارزیابی کرد.وگرنه من هم تمام عمر خوب رانندگی کردم و یک لحظه غفلت میکنم و خودم و دیگران را به کشتن میدم. قاتل هم فقط یک بار آدم کشته. همیشه که آدم نمیکشته.
در پاسخ به کامنت آخر و مثل همیشه بی ربط پوریا باید بگم که دکتر هلاکویی هم چندین بار تا کنون به مساله "آذربایجان عزیز"(اینطور میگه) که اگر آمریکا نبود شوروی گویا آن را بلعیده بود، اشاره کرده است. من هم در جوابش که جواب پوریا هم هست چیزی با این مضمون گفتم: این که میفرمایید"اگر" مصدق سرنگون نشده بود ،توده ای ها ایران را به شوروی میدادند و "اگر" فلان نشده بود، روس ها آذربایجان را مال خود کرده بودند، جای اگر و مگرفراوان دارد که می شود جداگانه بهش پرداخت زیرا این اتفاقات نیافتاده اند و گرایشات امثال شما این"اگرمگر" ها را خلق کرده است. آنچه ولی بی اگرومگر اتفاق افتاد و نفس پدرو کس وکار شما و اینک خود شما هم در نیامد، جدا کردن بحرین به خواست آمریکا و انگلیس از ایران بود. این جدایی ولی وهم نیست و واقعی است. کمی فکر کنید که چر آن دسته "وطن پرستان"ی مثل جنابعالی که برای آن جدایی خیالی اشک تمساح میریزند، زهره شان آب می شود که اسمی ازجدایی بحرین بیاورند.
اینو هم بگم که بعضی از نظرهای قدیمی را بالاجبار حذف کردم. چون نمیدانم چرا بیشتر از 200 نظر منتشر نمیشود.
جل الخالق که گربه زاهد شد و مسلمانا!
جناب دکترهلاکویی که روزی در راستای برنامه آمریکا در بهار عربی، به مردم ایران توصیه می کرد که :"به خیابان ها بریزید و بین 6 تا 8 هزار کشته دهید تا دولت های خارجی کاری کنند"، هفته پیش در مصاحبه با علیرضا میبدی از امکان حمله آمریکا به ایران اظهار نگرانی می کند!!! میدانید چرا؟ دو دلیل دارد:!- تازه فهمیده است که هیچی نمیفهمیده و ج.ا.ا قرار نیست به این زودی ها که او پیشگویی میکرد، برود.2-برنامه کسب درآمد خود را کاملا متمرکز کرده است به جیب ایرانی های مقیم آمریکا و خارج از کشور.یعنی خواب برگزاری کنفرانس در استادیوم صد هزار نفری تهران با تخفیفات ویژه برایش تعبیر نشدنی از آب درآمد.از این رو صلاح درآن میداند که اگردستش به گوشت نمیرسد لا اقل آبروی مبارکش را با سینه زدن زیر علم اسرائیل و آمریکا بیش از این نریزد.او اگر برای عوامفریبی لازم بداند گمان می کنم که حتی از خط قرمز هرگز عبور نکرده خود هم عبور کند و به اسرائیل هم انتقاد کند ولی تنها و تنها خط و مسیری که جناب دکتر از آن هیچگاه عدول نکرده و نمیکند، همین تلاش یافتن راهکارهای مناسب در جهت خالی کردن جیب ساده لوحان است و بس.
We need a program of psychosurgery and political control of our society. The purpose is
physical control of the mind. Everyone who deviates from the given norm can be surgically mutilated.
از فرمایشات دکتر José Delgado،رئیس سابق دانشکده عصب شناسی دانشگاه "ییل"آمریکا که همفکران زیادی(مثل دکتر هلاکویی)در آمریکا دارد.
با درود جناب آقای صدری
بنده متوجه شدم که آقای دکتر هلاکویی در حالی که (به دلیل تنفری که مجاهدین خلق در افکار عمومی دارند) علنا هیچ سخنی از آنها نمیگوید ولی نزدیکی و سمپاتی با این فرقه مافیایی دارد. برای آن هم دلایلی دارم که متاسفانه اینجا نمیتوانم بیان کنم. اگر بتوانم تماس شخصی با شما بگیرم بطور خصوصی دلایلم را توضیح خواهم داد.
اگر به مواضع ایشان در رابطه تحولات ایران توجه کنید بسیار شبیه و نزدیک به مواضع و روشهای این سازمان است.
اگر چنین باشد به این معنی است که حداقل از نظر سیاسی دکتر هلاکویی علارغم ادعاهایشان در مورد اخلاق و عدالت و انصاف و ... به شدت ماکیاولیست هستند و برای رسیدن به چیزهایی که مدنظرشان است از بکارگیری هیچ راه غیراخلاقی و ضدانسانی نیز ابا ندارند و این برای مردمی (که متاسفانه کم هم نیستند. زیرا ظاهرا در پوشش بحثهای روانشناسانه جذابی، ایشان خودشان مطرح میکنند) و به ایشان همچون رهبر عقیدتی و ولایت فقیه، ولی این بار مدلی دیگر نگاه مکینند، بسیار خطرناک میتواند باشد. زیرا در اثر اعتماد به برخی گفته های ایشان (که از نظر من هم علمی و کاملا درست است)، چشم بسته سایر نظریات ایشان در زمینه سیاست که بسیار ضدملی و خطرناک است نیز خواهند پذیرفت.
در ضمن به لحاظ شخصی ایشان بسیار متکبر و مادی هستند که قطعا در "رویای آمریکایی" این امر طبیعی است.
لطفا در دقیقه 19 به بعد این گفتگو توجه کنید(با تشکر از پوریا):
https://www.youtube.com/watch?v=-kVjziRTXAE
وقتی که ایشان شخصا با فردی مثل جولیانی ارتباطات شخصی دارد، آیا عجیب است که جولیانی در مراسم مجاهدین شرکت کند و از آنها اینچنین با حرارت دفاع کند. آیا دکتر هلاکویی مشوق اصلی ضدایرانی ترین سیاستمداران آمریکایی در ارتباط با مجاهدین نیست؟
متاسفانه بنده زیاد فرصت ندارم ولی اگر به همه بحثهای ایشان بخصوص مباحث سیاسی که طرح میکنند توجه شود احتمالا دم خروسهای زیادی بیرون خواهد زد.
اگر حدس من درست باشد در این راستا باید افشاگری شود. زیرا این تفکر بسیار خطرناک و ضدملی است.
نکته ای هم به آقای پوریا
تمام تلاشی که دکتر هلاکویی در این بحث میکند مخالفت با سیاستهای ترامپ است که همیشه هم گفته و مگوید و خواهد گفت.
ولی با توجه به مجموعه عملکرد ایشان که به درستی آقای صدری روی آن انگشت میگذارند موضوع کاسبی است. پایه اصلی این کاسبی ایرانیان هستند. بخصوص ایرانیانی که برای گشت و گذار با کشتی کروز است که پایه درآمد زیادی برای ایشان است. و با مشکل ویزا این کاسبی به مشکل زیادی برخورد کرده است. دلیل خشم دکتر از مسئله ویزا این است.
در حالی که مشکل کمتر از یک درصد ایرانیان مشکل ویزای آمریکاست.
باتشکر از افشین عزیز
بله در لینکی که گذاشته اید دکتر هلاکویی اعتراف می کند که با جولیانی گفت و گو دارد. آخر خودش قبلا گفته بود که:این سیاست مداران آمریکایی راجع به ایران هیچ نمیدانند. بنابرین ایشان و امثالهم بنا به وظیفه ملی آمریکایی خود باید به این جانوران سیاسی مشاوره دهند.
با وجود آن که نفرت ایشان به مسلمانان بر همه عیان است ،درست بخاطر همان سودجویی که شما گفتید ، در این نوار چه دفاعی هم از حق تردد آزادانه آنان به آمریکا می کند.
تحقیقات علمی بر روی هزاران نفر در اروپا نشان می دهد که افراد مذهبی و معتقد، خوشبخت تر و در مقابل استرس مقاوم ترند.
منبع:
https://www.welt.de/wissenschaft/article1821028/Religion-macht-gluecklich-und-stressresistenter.html
ببین این پیامو پاک کن ولی مرد باشو این گفت و گو دکترو از دقیقه ۷:۳۰ به بعد گوش کن ببینم بازم انگ آمریکازدگی رو به دکتر میزنی؟
https://m.youtube.com/watch?v=Qw22DpDKW4E
ایشون بایدم الان از آمریکا انتقاد کند که 4سالی که هرروز میگفت فردا، نه پس فردا ج.ا سرنگون میشود، چرا آمریکا به ایران حمله نکرد تا جناب دکتر بتواند باد بیشتری به غبغب اندازد و تدریس علوم سیاسی را هم به خاطر درست درآمدن غیبگویی اش، به دیگرتخصص های نداشته اش اضافه کند و ملت ساده لوح را سرکیسه نماید. البته بعد از وقایع سال 88 چند جلسه ای تدریس سیاسی هم بفرمودند.
ملاقاتش با جولیانی هم یحتمل برای ابراز همین انتقادات بوده است.
در این رابطه آنچه او در سر دارد یک جمله بیش نیست و خود او میداند که راست می گویم:"اگر نمیتوانی برای آمریکای عزیز کاری انجام دهی، کسب و کارت را در حمایت عبث از آن به خطر نینداز"!(اسرائیل البته هنوزخط قرمزش است).
جناب آقای صدر ممنون از بابت روشنگریهاتون.
من خودم چند وقتی بود به دکان آقای دکتر شک کرده بودم البته ایشان مطالب علمی و مفید هم کم نمیگویند بااین حال در راستای تایید صحبتهای شما و جانب داری دکتر هلاکویی از اسراییل لینک گفتگوی ایشان به همرا علیرضا میبدی و دکتر پرهام و... در رادیوی خود آقای هلاکویی بانام رادیو همراه را قرار میدم.
https://youtu.be/OkAqo8ywbuQ
در واقع میبینید که این گفتگو بیشتر تبلیغ اسرائیل میباشد تا بررسی اوضاع ایران و خاورمیانه.
با بیرون آمدن آمریکا از برجام و وخامت اقتصادی در ایران ، پیشگویی های دکترهلاکویی در مورد سرنگونی جمهوری اسلامی در چند ماه آینده دوباره شروع شده.
حسادت به دکتر هلاکویی؟انسان ها همه خطاها و اشتباهاتی دارند و هیچ کس کامل نیست حتی همون مرجع تقلید هم در بعضی مسائل به مشکل برمیخوره ولی وقتی یک نفر به خوبی با منطق و با علم و دانش و با تجربه صحبت میکنه دیگه این همه تخریب جایز نیست.مردم قضاوت مینند.
این آقای فرهنگ هلاکویی با نظرات خام و نپخته و شتابزدش به زندگی زناشویی من لطمه جدی وارد کرد! مطمئنم به زندگی خیلی افراد دیگر هم چنین ضربه ای زده. ای کاش کمی سنجیده تر حرف می زد.
من تعداد محدودی از ویدءوها و ویس های دکتر هلاکویی رو که در یوتیوب هست به تازگی شروع کردم به گوش دادن و نکته ای که برام خیلی شوک آور بود اینه که در خیلی از موارد برای کمک به زوج ها، در مواردی که به وضوح مرد مقصر بود اصرار داشتن ایرادهای زن رو بیشتر جلوه بدن و بیشتر زن ها رو مقصر نشون بدن...البته در همین تعدادی که من ازشون ویس شنیدم...
ارسال یک نظر