نگاهی کوتاه به مهمترین مباحث سیاسی جاری در روسیه!

 

پیگیری "میزگرد ولادیمیر سالاویف"، به عنوان مهمترین برنامه سیاسی شبکه های تصویری روسیه، این امکان را فراهم می آورد که نه تنها از مواضع آکادمیسین های این کشوردر مورد کلیه مسائل خرد و کلان سیاسی و تاریخی جهان آشنا شویم، بلکه همچنین بخاطر حضور همیشگی غرب گراها و نمایندگان نظرات مخالف در این بحث ها، قادر به ارزیابی واقع بینانه اختلافات سیاسی و تئوریک قدرت های جهانی خواهیم شد. 
 دربرنامه های هفته گذشته سالاویف از جمله دکترین نظامی "حمله اتمی پیشگیرانه" آمریکا و مقایسه اش با "دفاع بازدارنده" روسیه و نیز مبحث " کنسرواتیزم" مورد حمایت پوتین در کنفرانس "والدای" و تقابل و تفاوتش با "لیبرالیزم" در سطح جهانی، همچنین علل تلاش غرب برای ایجاد نهادهای طرفدار"همجنس گرایان" درکشورهای دیگر جهان ، مطرح شد. 
 سوم نوامبر، در این میز گرد سیاسی، موقعیت گذشته و حال روسیه درجهان، با تمرکز بر مختصات "امپراتوری" آن ، مورد بحث قرارگرفت. بخاطر اهمیت موضوع ،ترجمه مقدمه این بحث طولانی را در اینجا می آورم: سالاویف:" امپراتوری پیشرفته ترین شکل ساختار دولتی است. البته کسانی کاملا جور دیگری تعریف می کنند. در مقایسه با "حاکمیت ملی"، امپراتوری را می توان حق حاکمیت کامل با خود کفایی مادی و معنوی دانست."پطر اول"، حدود 300 سال قبل و پس از پیروزی در جنگ شمال، روسیه را امپراتوری اعلام کرد.روسیه تزاری و اتحاد شوروی هردو شکل های کاملا متفاوت یک پروژه ژئوپلیتیکی هستند که نشانه های امپراتوری با خود دارند و در این ارتباط دارای ایدئولوژی و خودآگاهی می باشند. امروز در غرب هرچند روسیه را به عنوان امپراتوری به رسمیت نمی شناسند ولی ما را به چشم امپراتوری می نگرند. 
برژینسکی در سال 1994 یعنی زمانی که در روسیه شعله عشق به غرب زبانه می کشید و آن ها را خیرخواه ما می پنداشتند، می نویسد:"روسیه یا می تواند امپراتوری باشد و یا دمکراسی. و نه هردو باهم. روسیه اگر به عنوان یک دولت اروپایی باقی بماند، اهداف "اوراسیا"یی اش را دنبال کرده و امپراتوری باقی خواهد ماند. ما تماشاگر منفعل چنین وضعیتی نیستیم و می بایست گرایش امپراتوری در روسیه را منزوی کنیم.آمریکا و همه کشورهای اروپایی باید در این رابطه مقابل روسیه بایستند... روسیه بدون اوکرایین نمی تواند امپراتوری باشد.روسیه با تطمیع و سپس تابع ساختن اوکرایین ، به صورت اتوماتیک به موقعیت امپراتوری باز خواهد گشت". 
 برژینسکی در سال 2004، زمانی که سرانجام این ها ماسک را کاملا از چهره هایشان برداشتند ، چنین می گوید:" روسیه یک دولت شکست خورده در نبرد با غرب است.این که برخی می گویند که: این روسیه نبود بلکه شوروی بود که شکست خورد، از واقع بینی فاصله دارد.این روسیه بود که تحت نام اتحاد شوروی در مقابل آمریکا ایستاد و شکست خورد. امروز دیگر نباید به این توهمات ابرقدرتی روسیه پر و بال داد. بلکه چنین تمایلی می بایست سرکوب شود.روسیه بزودی کشوری تکه تکه و محتاج خواهد شد". 
 بنابر این می بینید وقتی که یلتسین داد می زد که آن ها "کمونیسم" را شکست دادند(نه روسیه را)، در نظر آمریکایی ها این همان شکست روسیه بود".(پایان ترجمه) 
 در خلال بحث متوجه می شوید که طرفداران دولت روسیه و گرایشات ناسیونالیستی، مایلند روسیه تزاری، اتحاد شوروی و روسیه کنونی را حامل صفات امپراتوری معرفی کنند. لیبرال های غربگرا، همانطور که در بالا هم اشاره شد، روسیه را ضعیف تر از آن می دانند ( و یا دوست دارند این گونه وانمود کنند)که شایسته چنین عنوانی باشد. 
 جای نماینده ح.ک.روسیه در این بحث خالی بود تا مواضع این حزب را ،بخصوص در مورد چیزی به نام "امپراتوری شوروی" بیان دارد. 
 سالاویف و برخی از هم فکرانش، با وجود دفاع از مواضع اتحاد شوروی، بسیارظریف و ماهرانه با آن چه خود آن ها "بلشویسم" می نامند، حفظ فاصله می کنند. آن ها، همانطور که در بالا اشاره شد، روسیه تزاری ، اتحاد شوروی و روسیه فعلی را شکل های متفاوت یک پروژه ژئوپلیتیک می دانند. از این منظر ایدئولوژی می آید تا به جغرافیای سیاسی خدمت کند. رفتنش هم تابع همین اصل است. 
 همچنین در بحث عنوان شد که : طبق نظر سنجی یک سازمان خارجی، 42 درصد روس ها، کشور خود را "ابرقدرت" و 28 درصد هم آن را در مسیر"ابرقدرت" شدن می دانند. 
 اقتصاد روسیه از نظر تولید ناخالص ملی در رتبه یازدهم جهان قرار دارد. با این وجود، قدرت دفاعی این کشور، مانع ازآن شده است که آمریکا و غرب بتوانند به آرزوی خود برای تجزیه این کشور و تسلط بر منابع انرژی آن جامه عمل بپوشانند. 
مقامات آمریکایی از جمله مادلین آلبرایت با صراحت بیان کرده اند: این ناعادلانه است که 40 درصد منابع انرژی کره زمین در دست روسیه با 4 درصد جمعیت جهان باشد". 
 از نظر آن ها 80 درصد ثروت دنیا در دست یک درصد سرمایه داران غربی ولی بی عدالتی محسوب نمی شود. 
 در ارتباط با پیش بینی تجزیه شدن روسیه توسط برژینسکی همچنین باید گفت که در محافل غربی ، همان گونه که در مورد ایران هم شاهدیم، تاثیرگذاری های سیاسی روزاین پیشگویی ها مد نظر است و نه چیزی بیش از آن. چنین پروپاگاندی از جمله تمایل به سرمایه گذاری در کشورهای مورد نظر را از بین می برد. 
 نمونه های زیر هم مانند پیشگویی برژینسکی، بی پایه بودن رویکردهای مشابه محافل غربی را نشان می دهد: 
 گزارش ساليانه سازمان "سيا" موسوم به Global Trends ، منتشره در آوريل 2004 ، در مطبوعات روسيه بازتاب گسترده ای يافت. " پراودا" 28 آوريل 2004 در این باره: " سيا پيش بينی می کند که تا سال 2015 روسيه به8-6 کشور مستقل تقسيم خواهد شد." 
 "سنتر آزيا" 01 مای 2004 : " سيا: روسيه تا 10 سال ديگر بدين شکل وجود نخواهد داشت." 
 "کامسامولسکايا پراودا" 30 آوريل 2004: " ...طبق اين گزارش 4 دولت مستقل در سيبری و چندين دولت در روسيه غربی ايجاد خواهد شد". 
 مرکز پژوهشی معتبر...The Fund for Peace and در نوامبر 2005 روسيه را در زمره 60 کشوری که خطر فروپاشی تهديدشان می کند، ارزيابی کرد. 
 5 فوريه 2009 ، جيم راجرز، مدير" راجرز هولدينگز" ، که برای سرمايه گذاری به مسکو دعوت شده بود ، در مصاحبه مطبوعاتی ميگويد: " روسيه بی ثبات است و ممکن است تکه پاره شود". 
 جرج فریدمن در کتاب "قرن آینده": "روند زوال اقتصادی و اجتماعی در چین و روسیه ، تا سال 2020 مواضع آنها را در مقابل همسایگان به شدت تضعیف می کند".

هیچ نظری موجود نیست: