شهریور سرنوشت ساز 1357

 

شهریور 1357 به عنوان یکی از پرماجرا و مهم ترین ایام ، درتقویم تاریخ سیاسی سرزمین ما به ثبت رسیده است: 
-4 شهریور،پس از چند ماه ناآرامی و تظاهرات پراکنده ضد سلطنت در گوشه و کنار کشور، دولت "آشتی ملی" شریف امامی جانشین دولت آموزگار می شود . 
-9 شهریور( 27 رمضان) ، در تهران شایع می شود که مردم پس از خروج از حسینیه علامه نوری واقع در خیابان ژاله ، مورد هجوم نیروی انتظامی قرارگرفته اند وساواک "خاک اره های آغشته به بنزین"(!) را که عمدا در خیابان ریخته بود ، آتش می زند و موجب کشته شدن عده ای می گردد.ج.ا ، یازده شهید برای خود دراین روز ثبت کرده است. 
میدان ژاله ، از این زمان است که" میدان شهدا" نام می گیرد.نه آنگونه که بسیاری می پندارند، بعد از 17 شهریور. 
-13 شهریور،برگزاری نماز عید فطر به امامت آیت الله مفتح ، در قیطریه ، به اولین تظاهرات بزرگ تهران تبدیل می شود. 
-همزمان، علامه یحیی نوری در میدان شهدا(ژاله) ، به صورت جداگانه ، نماز عید فطر را برگزار می کند. به نظر می رسید که دوکانون متفاوت روحانی، سعی می کنند بر موج حوادث سوار شوند( ویا ایجاد موج کنند). علامه نوری با وجود تلاشی که ظاهرا درجهت شعله ور شدن آتش خشم مردم علیه شاه به خرج می داد، پس از انقلاب به بازی گرفته نشد. 
-16 شهریور(پنجشنبه)، راهپیمایی عمومی در تهران ، با حضور علامه نوری ، تا میدان شهیاد( آزادی)، برگزار می شود. ( من هم در این تظاهرات حضور داشتم). مردم ، شعار "شاه سگ زنجیری آمریکا" را بر در و دیوارنوشته و بارنگ نام خیابان"آیزنهاور"(آزادی فعلی) را به "دکترعلی شریعتی" تغییر می دهند. در میدان شهیاد ، نوری سخنرانی کرد و از مردم خواست تا فردا، جمعه هم در میدان شهدا جمع شوند. سپس مردم شعار می دهند: "فردا 8 صبح ، میدان شهدا!". 
-17 شهریور(جمعه)،عده ای صبح بی خبر از آن که چند ساعت قبل در تهران حکومت نظامی اعلام شده است، از گوشه وکنار تهران به سمت میدان ژاله حرکت می کنند.من و دو تن از دوستانم که در غرب تهران زندگی می کردیم ،حدودساعت ده صبح ، در راه بندان توانستیم خود را به نزدیک میدان فوزیه(امام حسین)، برسانیم. از رهگذران هراسان و مبهوت شنیدیم که نیروهای انتظامی در میدان ژاله به سوی مردم شلیک کرده اند.ماشین های شخصی را می دیدیم که با پارچه های سفید آویزان از پنجره، ، سعی می کردند راهی برای انتقال مجروحین به بیمارستان های اطراف پیدا کنند. سکوتی مرگبار در همه جا حکمفرما بود و شهر بوی باروت و گاز اشک آور می داد. 
-در اخبارشب رادیوی دولتی ، هفتاد و اندی قربانی و بعدها در آمار رسمی رژیم پهلوی، 89 نفر کشته و 250 نفرزخمی اعلام می شود. 
ج.ا ، در این مورد آماررسمی اعلام نکرده ولی در مصاحبه ها تا 3000 نفرکشته از طرف مقامات ذکر شده است . 
-تا چند روزپس از جمعه خونین 17 شهریور، همه در شوک بودند و خبری از ادامه ناآرامی نبود. پیش خود فکر می کردم که اقدامات سرکوبگرانه احتمالا به نتیجه دلخواه رژیم رسیده است. 
-با باز شدن مدارس ولی ناگهان ورق برگشت و این بار مدارس و دانشگاه ها به مراکز تجمع وتظاهرات تبدیل شدند. 
- و درکمتر از5 ماه ، پس ازطی ایامی که به اندازه سال ها ماجرا و تجربه و راز در خود نهان دارد، رژیم پهلوی سرنگون شده و فصلی دیگراز تاریخ سیاسی ایران زمین آغاز می گردد.
                                                                    

هیچ نظری موجود نیست: