کارشناسان ارزان قیمت غربی!


"لسترو تارو"، مشاور افتصادی بیل کلینتون در زمان ریاست جمهوری،سال 1995 در کتاب خود:"رويارويی بزرگ ـ نبرد اقتصادی آينده ژاپن ، اروپا و آمريکا"، به پیش بینی وضعیت جهان پس از فروپاشی شوروی می پردازد که در آن جایگاهی بیش از یک کشور جهان سومی برای چین در نظر نمی گیرد.
احتمالا نه بخاطراین که سوادش قد نمی داد، بلکه از آن رو که اهمیت تاثیرات ثانوی نوشته هایش بر روی افکار روشنفکران ، و مهمتر از آن ها، بر روی صاحبان سرمایه، به درست از آب درآمدن پیشبینی اش می چربید.
مطالعه ترجمه فارسی این کتاب، پس ازروی کار آمدن آقای خاتمی ، در وزارت صنایع ، و شاید دیگر ارگان ها ،به کارمندان توصیه میشد.
آنگونه که از عنوان کتاب هم پیداست، این محقق آمریکایی، ژاپن را به جای چین ، همنشین مسلم دو قدرت غربی می داند.
ژاپن بخاطر باز بودن تمام در و پیکر سیاسی، نظامی و اقتصادی اش به روی آمریکا، با اراده این قدرت از حرکت باز ایستاد.
چین امروزی ولی اینچنین اسیر مشیت آمریکا نیست و امید آن می رود که بتواند به رشد و شکوفایی خود ادامه دهد.
دیگر نظریه پرداز معروف معاصر آمریکایی ، "جرج فریدمن" نیز در کتاب مشهورش" قرن آینده" که در سال 2009 منتشر شد،"پیش بینی" هایی به همان سبک و سیاق اسلاف خودعرضه می دارد که در مباحث سیاسی کشورهای غربی، از طرف محافلی خاص بسیار مورد استناد قرار می گیرد.
مهمترین رئوس این نظریات از این قرار است:
"تا پایان قرن جاری ،آمریکا همچنان تنها ابرقدرت باقی می ماند.
روند زوال اقتصادی و اجتماعی در چین و روسیه ، تا سال 2020 مواضع آنها را در مقابل همسایگان به شدت تضعیف می کند.
در این میان دامنه نفوذ و قدرت لهستان به عنوان رهبر کشورهای اروپای شرقی، روز به روز بیشتر میشود و به کمک آمریکا از زیر سایه سنگین روسیه و آلمان بیرون می آید.
ترکیه با کاستن از جاه طلبی های اروپایی، با تضعیف موقعیت روسیه متوجه شمال شرق و منطقه قفقاز می شود.
روسیه بار دیگر سعی می کند تا منطقه بالتیک را زیر سلطه درآورد.
نفوذ ژاپن در منطقه اقیانوس آرام، در پی تضعیف چین و روسیه ، گسترش می یابد و در ادامه، روابطش با آمریکا نیز تنش آلود می شود".
فریدمن پیوند آمریکا با لهستان و ترکیه را پایه مهم سناریوی "ابرقدرت ماندن آمریکا" در قرن 21 به شمار می آورد.
امروز پیش بینی"فرانسیس فوکویاما"، در کتاب "پایان تاریخ"، مبنی بر پیروزی همیشگی "لیبرال دمکراسی" غربی را هم در کنار آثاری که اشاره شد، می توان قرار داد.
بلوف "امکان حمله نظامی آمریکا" به ایران هم،پیش از هرچیزی در این چهل سال، ایجاد تردید برای انتقال سرمایه به ایران را مد نظر قرار می دهد.
همانگونه که اسرائیل هم زیر تهدید موشکی ج.ا و هم پیمانانش، قدرت جذب سرمایه خود را از دست داده است.
روزانه ده ها مقاله در نشریات غربی توسط کسانی که کارشناس و متخصص نامیده می شوند منتشر می گردد که تقریبا همه آن ها را در چارچوب همان اهداف تاثیرگذاری منفی به روی حرکت سرمایه به سمت شرق و ناامید کردن روشنفکران از شکل گیری جهانی چند قطبی، باید به شمار آورد.
برای پی بردن به این واقعیت به عقب برگردید و ببینید که کدام کارشناس و یا نشریه غربی، چهره ای نسبتا واقع بینانه و به دور از ملاحظات رقابت های ژئوپلتیکی از جهان امروز ، برای مخاطب پیش بینی کرده بود؟

در زیر به بخشی از "پیش بینی" مقامات و ارگان های غربی در مورد روسیه توجه و آن را با واقعیت مقایسه نمایید: 
گزارش ساليانه سازمان "سيا" موسوم به Global Trends ، منتشره در آوريل 2004 ، در مطبوعات روسيه بازتاب گسترده ای يافت. " پراودا" 28 آوريل 2004 : " سيا پيش بينی می کند که تا سال 2015 روسيه به8-6 کشور مستقل تقسيم خواهد شد." 
"سنتر آزيا" 01 می 2004 : " سيا: روسيه تا 10 سال ديگر بدين شکل وجود نخواهد داشت." "کامسامولسکايا پراودا" 30 آوريل 2004: " ..طبق اين گزارش 4 دولت مستقل در سيبری و چندين دولت در روسيه غربی ايجاد خواهد شد". 
مرکز پژوهشی معتبر...The Fund for Peace and در نوامبر 2005 روسيه را در زمره 60 کشوری که خطر فروپاشی تهديدشان می کند، ارزيابی کرد. 5 فوريه 2009 ، جيم راجرز، مدير" راجرز هولدينگز" ، که برای سرمايه گذاری به مسکو دعوت شده بود ، در مصاحبه مطبوعاتی ميگويد: " روسيه بی ثبات است و ممکن است تکه پاره شود

هیچ نظری موجود نیست: