ورنر هرتسوگ: مستند ساز مخالف مجازات اعدام

"ورنر هرتسوگ" (Werner Herzog) کارگردان آلمانی که در جهت لغو مجازات اعدام تلاش می کند، در سال های اخیر اقدام به تهیه و انتشار گزارشات و فیلم های مستندی از زندانیان محکوم به اعدام ایالات متحده کرده که بسیارتاثیر گذار بوده است. این آثار در شبکه های اجتماعی با استقبال میلیونی مواجه شده ومورد بحث قرار می گیرند. 
لغو اعدام درجهان دوچالش اساسی در مقابل خود دارد: بسیاری ازحکومت ها که چنین اراده ای از خود نشان نمی دهند و دیگری هم خود مردم که عمدتا به دلایل فرهنگی و ناآگاهی ،در این جهت مبارزه و تلاش نمی کنند. 
جهان امروز و فردا مدیون روشنفکرانی چون "ورنر هرتسوگ "است که با بکارگیری توانایی و استعداد خود و بدون انگیزه های مادی و شخصی ، در جهت لغو مجازات اعدام می کوشند.
اعدامی های آمریکا، دربندهای مخصوص موسوم بهDeath Row "صف مرگ" نگهداری می شوند. این زندانیان هرشب با این دلهره می خوابند که شاید فردا تاریخ اعدامشان به آن ها ابلاغ شود. این در حالی است که بسیاری از آن ها بیش از ده سال در چنین وضعیتی باقی می مانند. در این میان بعضی ها خودکشی و بقیه هم آرزو می کنند که هرچه زودتر اعدام و از این وضعیت خلاص شوند. (لینک گزارش خودکشی یک محکوم به اعدام ، پس از آن که تاریخ اعدامش را دوبار تغییر می دهند).
در سال های اخیر اعدام ها از طریق تزریق " کاکتل مرگ"، شامل سه دارو صورت می گیرد: ابتدا داروی آرامبخش و سپس داروی فلج کننده عضلات و سپس داروی توقف ضربان قلب تزریق می شود. چنین اعدامی در بسیاری از موارد، به علت ناپیدا بودن رگ فرد اعدامی و تزریق ناصحیح ، به زجر کش شدن زندانی منجر می شود.( در این لینک ،اعدامی به خاطر تزریق غلط به صورت وحشتناکی  به تشنج دچار می شود. و در انتها هم مشخص نمی شود که بالاخره چگونه او را به قتل می رسانند).
گروهی از محکومین اعدام در آمریکا ،" قاتلین زنجیره ای" هستند که بیشتر آن ها بیماران روانی با انحرافات جنسی بوده و کودکی خودرا درخانواده های پریشان یا پرورشگاه گذرانده اند . با این حال در بین آن ها کسانی هم دیده می شوند که چنین مشکلاتی نداشته اند و روانشناسان جنایی آن ها را " قاتل مادرزاد" می نامند که با اختلالات مغزی و عصبی به دنیا آمده و معمولا ضریب هوشی کم دارند . 
یشتراعدامیان آمریکا اما انسان های معمولی هستند که مرتکب قتل شده اند.آزادی خرید و حمل اسلحه یکی از دلایل بالابودن میزان چنین قتل هایی است. تحقیقات و مستندات نشان می دهد که در بین این گروه اخیر از محکومین ،افراد بی گناه نیز وجود دارد. این واقعیت و نیز تاثیر گاه ویرانگر اعدام افراد بر بازماندگان آن ها از عوامل مهمی هستند که در آثارمستند سازان مخالف مجازات اعدام برجسته می شود. در میان اعدامی های آمریکا حتی افرادی را می توان یافت که مرتکب قتل نشده اند. مانند کسی که در سرقت مسلحانه همراه با گروگان گیری شرکت کرده  و یا هنگام سرقت، همکارش پلیسی را  کشته باشد.
دیدن مصاحبه کسانی که به مرگ محکوم شده اند، بخصوص آنهایی که تاریخ اعدامشان هم مشخص شده است، احساس خفته ای را در انسان بیدار می کند که مدت ها باقی می ماند. احساس این که: من اگر جای او بودم و داس مرگ را بر روی گردن حس میکردم، چه حالی می داشتم ؟ و به این پرسش به عنوان نمونه که: آیا میترسی؟ چه وچگونه پاسخ میدادم؟ 
"ورنر هرتسوک" در مورد حدود 10 نفر ازمحکومین به اعدام در آمریکا ، فیلم مستند ساخته و در آن با خود آن ها و افراد درگیردر ماجرا مصاحبه کرده است. در این فیلم ها ما با "هنرپیشگان" واقعی زندگی روبرو هستیم و تاثیری که آن ها بر روی انسان می گذارند، به اعتقاد من عمیق وماندگار است. 
در زیر لینک یکی ازاین فیلم های مستند "هرتسوک" را، با انگیزه ترغیب دیگران به مطالعه آثار این روشنفکر آلمانی ، روی صفحه می گذارم. 
به امید آن که هرچه زودتر شاهد لغو مجازات اعدام درکشورعزیزمان و دیگر نقاط جهان باشیم. 
فیلم به زبان انگلیسی و در باره زندگی و اعدام فردی به نام Douglas Feldman می باشد. 
خلاصه داستان از این قرار است: "داگلاس فلدمان" در یک خانواده متوسط در ایالت تگزاس متولد می شود. یک برادر بزرگتر و یک خواهر کوچکتر دارد. مادرش می گوید که او در نوجوانی بسیارتند خو بود و دچار توهم می شد و فکر میکرد که صداهایی به او می گویند که دست به کارهای بد بزند.( ازعلایم شیزوفرنی). او را نزد روانپزشک می برند. علی رغم مشکلات روحی و اقدامات ناهنجار از جمله سرقت یک اسلحه و نیز گرفتاری اعتیاد که منجر به حبس کوتاه مدت او در زندان جوانان می شود، او به علت بالا بودن ضریب هوشی موفق به پایان تحصیلات دانشگاهی شده و شروع به کار می کند. خود داگلاس در مصاحبه می گوید که: دوسه سالی سخت کار کردم و بعد یک مرخصی طولانی گرفتم و به مسافرت رفتم و بعد دیگر میل به کارکردن را از دست دادم و به جهانگردی پرداختم.او به موتورسواری علاقمند بود. یک روز در سال 1998 وقتی با موتور از مسافرت باز می گشت، یک راننده کامیون در اتوبان ، به عمد اورا به خطر می اندازد. داگلاس با اسلحه ای که همراه داشت به طرف کامیون و راننده شلیک می کند و او را به قتل می رساند و می گریزد. حدود 15 دقیقه بعد و در ادامه مسیر وارد پمپ بنزینی می شود و به یک راننده تانکر که مشغول خالی کردن بنزین تانکر بود شلیک می کند و او را هم می کشد. ضبط تصویرش در دوربین پمپ بنزین موجب شناسایی و دستگیری او می شود. 
داگلاس پس از محکومیت اعدام، تا زمان اعدامش در 31 ژوئیه 2013 ، حدود 13 سال را درسلول انفرادی بند"صف مرگ" سپری می کند. مصاحبه هرتسوگ با او در زندان، پس از ابلاغ تاریخ اعدامش صورت می گیرد. لحظه به لحظه این مصاحبه دیدنی و جالب است و نشان از ذکاوت و تمرکز داگلاس، حتی در آستانه مرگ دارد. آنچه مرا بر آن داشت که این فیلم را به عنوان نمونه کارهای "هرتسوک" در زمینه اعدام انتخاب کنم، همین بخش گفتگوهای او با داگلاس است که برخلاف فیلم های دیگرش که خود او را می توان به عنوان یک "مصلح" و اداره کننده بحث دید ، در اینجا ولی داگلاس که به لحاظ ویژگی های روانی توانسته است "مرگ" را هم در روح و روان خود به سخره گیرد، دربحث با "هرتسوگ" هم ، برتری و شایستگی های خود را نمایان می کند. این جدال فکری از اولین جمله مصاحبه شروع می شود و در آخرین دقایق مصاحبه به اوج خود می رسد. در ابتدا "هرتسوگ" دوربین را روشن گذاشته و خود از صحنه بیرون می رود تا ببیند که واکنش داگلاس چگونه است. داگلاس شروع می کند به سوت زدن با دهان. هرتسوگ ناگهان می آید و حالش را می پرسد و در ادامه راجع به ترس از مرگ صحبت می کند و میگوید که :بعضی ها وقتی می ترسند، سوت می زنند. در پایان مصاحبه هم هرتسوگ شاید بخاطر هدفش که غیر انسانی نشان دادن اعدام است ، باز همین بحث ترس از مرگ را مطرح می کند تا رنجی که یک انسان محکوم به اعدام می برد را نمایش دهد.ولی داگلاس کسی نیست که چه به لحاظ روحی و چه گفتاری به این هدف کمک کند. می گوید: من مثل بعضی آدمها نیستم که فکر می کنند بعد از مردن هم خبری هست. هرتسوک می گوید که :"نیهیلیسم"! داگلاس فورا جواب می دهد: نه "رئالیسم"! بعد دیدگاه فلسفی خود را از هستی به صورت فشرده بیان می کند و هرتسوگ را با دهانی باز در خاتمه تنها می گذارد و با عجله کابین را ترک می کند تا از این مصاحبه "بی معنا و کسل کننده" بگریزد و به سلولش بر گردد.در صورتی که زندانیان دیگر همیشه با رغبت مصاحبه کرده و آن را فرصتی  مثبت و مناسب ارزیابی می کنند.  
مصاحبه مادر گریان و بی تاب داگلاس که پشت به تصویرانجام می شود تا چهره اش دیده نشود، بسیار غم انگیز است . این بخش از فیلم در عوض به اهداف هرتسوگ یاری می رساند. مادر میگوید:"به من حتی اجازه نمی دهند که فرزند دلبندم را برای آخرین بار در آغوش بگیرم.آن ها می خواهند فرزند مرا بکشند". و این "کشتن" را چنان با تاکید می گوید که آن ها را بتوان "قاتل" تصور کرد. شخصیت داگلاس آن گونه است که هیچ سمپاتی و احساس ترحمی به خود جلب نمی کند. او از روی عصبانیت و با حس انتقام راننده ای را می کشد . راننده دیگر را هم فقط از غیض راننده اول به قتل می رساند .او درواکنش به سوال در این مورد ، چه در دادگاه و چه از طرف هرتسوگ می گوید: "چون عصبانی شده بودم"! هرتسوگ هم به طعنه می گوید: این شیشه ضد ضربه پس اگر بین ما نبود ، شاید مرا هم می کشتی؟ 
دخترراننده قربانی دوم هم در پاسخ به این پرسش هرتسوگ که در دادگاه چه احساسی نسبت به داگلاس پیدا کردی، می گوید: او را خالی از پشیمانی و یک هیولای بی روح دیدم. 
شخصیت داگلاس ولی بسیار پیچیده و بغرنج است. و این را از گفتار، رفتار و نوع زندگیش که در فیلم منعکس شده است ، می توان فهمید.
لینک فیلم
-------------------------
این هم لینک فیلم مصاحبه "ورنرهرتسوگ" با "کاپیتان اعدام" یا مامور تزریق داروی مرگ زندان تگزاس: میگوید حدود 125 نفر را اعدام کرده است. از خاطرات اعدام محکومین می گوید و این که حقوق بازنشستگی اش را به خاطر این که دیگر قادر نبود به این شغل لعنتی ادامه دهد، قطع کردند. در ابتدای این فیلم همچنین مصاحبه "هرتسوگ"با جوان محکوم به اعدام "مایکل پری" را می بینید. او که در خانواده فقیری به دنیا آمده است در 19 سالگی در پی سرقت ، مرتکب دو قتل می شود. تا حدود 10 سال بعد از صدورحکم اعدامش رادر بند"صف مرگ" می گذراند و هنگام مصاحبه "هرتسوگ" با او فقط 8 روز تا اعدامش باقی مانده است. خواهریکی از قربانیانش که در مراسم اعدام او بوسیله تزریق دارو شرکت کرده بود به "هرتسوگ" میگوید: ضربان قلبش را که به تدریج کم میشد تا ایستاد می دیدم. و دیدم که در آخرین لحظات زندگیش قطره اشکی از چشمانش چکید.

هیچ نظری موجود نیست: