مقاله "درباره نشست پراگ" فرخ نگهدار،
بازتاب وسیعی در محافل سیاسی ایرانیان خارج از کشورداشته و خشم شرکت کنندگان دراین
کنفرانس را نیزبرانگیخته است.
جمشید طاهری پور، از رهبران سابق سازمان فدائیان خلق ایران( اکثریت)، که افتخار
شرکت در کنفرانس پراگ نصیبش شده است، در مطلبی با عنوان "بیرون از دایره
شکسته خط امام"، فرصت را غنیمت شمرده تا با بیان مطالبی کهنه ، به خیال خود،
صلاحیت اخلاقی فرخ نگهدار را زیر سوال برد.
مبارزه برای ریشه کن کردن استثمار و اختلاف طبقاتی ، همان سی ،چهل سال پیش هم برای بسیاری از اعضای سازمان های چپ ایران، حرفهای خسته کننده ای بود که گویا به عنوان مالیات بهره گیری از "محیط روشنفکرانه" و"انقلابی" این سازمان ها،باید پرداخته و تحمل می شد . این افراد برخاسته از طبقات میانی ومرفه، با این منطق ساده که شوروی از یک کشورضعیف و فئودالی در عرض چند سال ،به یک قدرت جهانی تبدیل شده است ،نهایتا به این نتیجه رسیدند که آینده از آن او و از آن هر حزب و گروهی است که از آن حمایت می کند. یکی از علل گرایش برخی به حزب توده ایران و رشد روزافزونش بعد از انقلاب،همین امر است. در آستانه یورش به حزب، به عنوان مثال رهبری و اعضای سازمان رزمندگان آزادی طبقه کارگر ، در انتظار پرکردن آنکت عضویت حزب بودند .امروزاگرمی بینید باوجود جنایاتی که آمریکا همچنان در گوشه و کنار دنیا مرتکب می شود، بسیاری از همین ها و دیگر "روشنفکران" ، با "تبسم ملیح" مقابلش کرنش می کنند، که کاش فقط به همین ادای احترام خلاصه می شد، دلیلی ندارد جزآن که بسیاری به دنبال"قدرت" می دوند تا زیر سایه اش به آرامش خیال رسند واحتمالا سبیلی هم چرب نمایند. پس چرا نباید باور کرد که خیلی ها هم بخاطر یال و کوپال شوروی بود که سرود انترناسیونال را آنچنان غراتر از خود روس ها می خواندند و نه میل به بهروزی زحمتکشان و اعتقاد به عدالت اجتماعی ، که ربطی به سرنوشت یا ماهیت شوروی ندارد که با فروپاشی اش، این جماعت آمال انسانی را هم وانهادند.
مبارزه برای ریشه کن کردن استثمار و اختلاف طبقاتی ، همان سی ،چهل سال پیش هم برای بسیاری از اعضای سازمان های چپ ایران، حرفهای خسته کننده ای بود که گویا به عنوان مالیات بهره گیری از "محیط روشنفکرانه" و"انقلابی" این سازمان ها،باید پرداخته و تحمل می شد . این افراد برخاسته از طبقات میانی ومرفه، با این منطق ساده که شوروی از یک کشورضعیف و فئودالی در عرض چند سال ،به یک قدرت جهانی تبدیل شده است ،نهایتا به این نتیجه رسیدند که آینده از آن او و از آن هر حزب و گروهی است که از آن حمایت می کند. یکی از علل گرایش برخی به حزب توده ایران و رشد روزافزونش بعد از انقلاب،همین امر است. در آستانه یورش به حزب، به عنوان مثال رهبری و اعضای سازمان رزمندگان آزادی طبقه کارگر ، در انتظار پرکردن آنکت عضویت حزب بودند .امروزاگرمی بینید باوجود جنایاتی که آمریکا همچنان در گوشه و کنار دنیا مرتکب می شود، بسیاری از همین ها و دیگر "روشنفکران" ، با "تبسم ملیح" مقابلش کرنش می کنند، که کاش فقط به همین ادای احترام خلاصه می شد، دلیلی ندارد جزآن که بسیاری به دنبال"قدرت" می دوند تا زیر سایه اش به آرامش خیال رسند واحتمالا سبیلی هم چرب نمایند. پس چرا نباید باور کرد که خیلی ها هم بخاطر یال و کوپال شوروی بود که سرود انترناسیونال را آنچنان غراتر از خود روس ها می خواندند و نه میل به بهروزی زحمتکشان و اعتقاد به عدالت اجتماعی ، که ربطی به سرنوشت یا ماهیت شوروی ندارد که با فروپاشی اش، این جماعت آمال انسانی را هم وانهادند.
آقای طاهری پور احتمالا درست می گوید که نگهدار
در پی حزب توده ایران که تماس بی واسطه با رهبران شوروی داشت،در سال 65 به شعار
سرنگونی روی آورد.ولی این را نمی گوید که دیگرانی هم که در سازمان این شعار را
از فرخ نگهدار پذیرفتند، همان وقت هم چنین تحلیلی داشته اند که: شرایط برای
سرنگونی ج.ا.ا می بایست از نظر جهانی مهیا باشد و اگر شوروی ها با سرنگونی
موافقند، علامت آن است که توازن قوا در منطقه اجازه پیش بردن چنین برنامه ای را می
دهد. آقای طاهری پور که استعداد اکثریتی ماندن را 5 سال جلوتر درمقابل کشتگری های
مخالف شوروی و ح.ت.ا از خود نشان داده بود، سه دلیل برای مخالفت آن زمانش با شعار
سرنگونی ذکرمی کند که طبیعتا در آن هیچ سخنی هم از تحلیل"شجاعانه"
امروزش، در رابطه با تحمیل شعار سرنگونی از جانب
شوروی ها به چشم نمی خورد. اگرراست می گوید و اوچیزی بیش از آن است که دیده می
شود، چرا این ارتباطات رهبری سازمان را که همه به آن واقف بودند ،همان زمان به
چالش نگرفت؟ علت مشخص است: آن زمان هم او
چون امروزش، تحت تاثیر ابهت ابر قدرت قرارگرفته بود.او برای یارگیری وتقویت جبهه
مورد نظرش، اینک هندوانه زیر بغل دیگر رهبران سازمان اکثریت می گذارد تا شاید علیه
نگهداربپاخیزند و انتقام پراگی ها را از او بگیرند . می گوید :"...به دیگر رهبران سازمان (جز نگهدار) در این
مورد هیچ ایراد اخلاقی وارد نیست".آقای طاهری پور ضعف دوستان دیروز خود را
احتمالا خوب می شناسد که اینگونه چاقویشان را تیز می کند.
آقای جمشید طاهری پور می نویسد که : "مشکل
ایران با غرب تمدنی است و نه سیاسی ". و بدین ترتیب موضع خود را در این ظاهرا
رویارویی نشان می دهد.
بد نیست بدانید که نظریه برخورد تمدن های هانتینگتون، پس از آن که
آمریکا برای مهارپتانسیل انقلابی بهارعربی، بار دیگردست به دامن
اسلامگرایی افراطی شد،مورد نقد وباز بینی قرارگرفت که خود بحثی است مفصل. عجالتا این "تمدن" مورد علاقه آقای طاهری پورو
پراگی هاست که با تمامیت ارضی ما مشکل دارد. به مصداق مثنوی ، چرا این ها
"تمدن" را می بینند و "طرح خاورمیانه بـــــــــزرگ"ش را نمی
بینند؟!
ولی از آن جایی که خوشبینی و انصاف سیاسی حکم می
کند که تنها قطره باقی مانده ته لیوان را
هم نا دیده نه انگاریم،این که آقای طاهری پور در ملاء عام، مخالفت خود را با حمله
نظامی خارجی به کشورما اعلام می دارد ، به قول معروف، همین هم ازاوغنیمت می
شماریم.
به نظرمن تحولی در نگرش فرخ نگهدار نسبت به
سالهای اخیرش، پدید آمده که خیلی ها را نگران و کلافه کرده است. می دانید آن چیست:
نگهدارسرانجام به این باور رسیده است که در جهان
نیروهایی وجود دارند که خیال زانو زدن در مقابل زورگویی های آمریکا را ندارند. او
سقوط خیلی زود بشار اسد را در همان آغاز درگیری های سوریه پیشبینی کرده بود و
اینک می بیند که اوضاع آن گونه که می پنداشت ،نیست. درحمله از راست به نگهدار، در
این رابطه است که ترس و وحشتی از این که مبادا او درست دیده باشد، خود را به صورت
نعره های گوش خراش عرضه می دارد.
حق ولی با نگهدار است . هرچند او با تاخیر به
این ارزیابی رسید.
۱ نظر:
من مات ومبهوتم که چرا تو همیشه اوضاع روز را وارونه می بینی.
برادر...رفیق...کامراد...این تابان و نگهدار هردو جزو پادوهای آخوندا هستن. حالا دوباره نزدیک انتخابات هستیم و اینا جنگ زرگری راه انداختن. تورو بجدت قسم میدم یه کمی فقط فکر کن. همین. خداایشالله همه اموات آخوندارو زیاد کنه.
ارسال یک نظر