به سختی می توان باور کرد که کسانی
بخاطردلنگرانی های ملی و انسانی، دست تکدی به سوی ضد انسانی ترین محافلی در دنیا
دراز کنند که سیاست هایشان در منطقه، ما را در مقابل خطرناک ترین چالش های ملی طول
تاریخ میهنمان نیزقرار داده است. تهدیداتی که در چارچوب سیاست "تقسیم سرزمین های
دارای توان ژئوپولیتیک به دولت های کوچک و قابل کنترل"، از طرف آمریکا در
سراسرجهان، و با نام "طرح خاورمیانه جدید"، در منطقه ما ، از جمله متوجه
تمامیت ارضی ایران شده است.
به راحتی ولی می توان باور کرد که درهر کشوری، افرادی نیز یافت شوند، که درازای دریافت امتیازات گروهی و شخصی، حاضرباشند تاعامل اجرای سیاست بیگانگان، درکشورزادگاه خود گردند. نمونه های حی و حاضرش را در روند اشغال عراق ،افغانستان، لیبی و اینک سوریه می بینیم.
به راحتی ولی می توان باور کرد که درهر کشوری، افرادی نیز یافت شوند، که درازای دریافت امتیازات گروهی و شخصی، حاضرباشند تاعامل اجرای سیاست بیگانگان، درکشورزادگاه خود گردند. نمونه های حی و حاضرش را در روند اشغال عراق ،افغانستان، لیبی و اینک سوریه می بینیم.
طرفداران "دخالت های بشر دوستانه"، در
محافل سیاسی ایرانیان، که پس ازبمباران لیبی، به وجدآمده وبه غلط لحظه موعود
پرواز جنگنده های آمریکایی و ناتو بر فراز ایرن را، فرارسیده ارزیابی کرده بودند،
با ناشیگری مچ خود را باز کردند و اینک برخی از آنان از اظهار نظرهای بی موقع خود،
در افسردگی سیاسی به سر می برند.خیط کاشتن این پیاده نظام و آشکارشدن ناکارآمدی
های این سپاه، مهره های سنگین تر را به فکر مانورهای تمرینی بیشتر،قبل از
فرارسیدن آغاز درگیری، یعنی روز "دخالت نظامی بشر دوستانه" در ایران ،
انداخت. کنفرانس های استکهلم، بروکسل و پراگ را،از این زاویه دید می توان به درستی بررسی نمود.در ادامه مسیر،افراد
ناهمسو به تدریج از این نشست ها حذف می شوند وداوطلبان جدیدی، در چارچوب اهداف
اصلی، به آن می پیوندند.
در این کنفرانس ها، هرچند افرادی با اسامی
ایرانی شرکت می کنند، ولی از آنجا که التزام مهره های اصلی شان نه به علایق ملی
کشور ما، بلکه به سیاست های کشور حامیشان،آمریکاست، نمی توان آنها را "اپوزیسیون"
نامید. کافیست نگاهی به اسامی شرکت کنندگان بیندازید تا ببینید که کارمندان حقوق
بگیر رسانه های رسمی آمریکا، مثل رادیو فردا و صدای آمریکا، چه در صد بزرگی ازاین افرادرا
تشکیل می دهند. تازه در هر کنفرانس، به بعضی از آن ها "قرعه
استراحت " هم اصابت می کند و شیفتشان عوض می شود. حضورگردانندگان رسانه های غیررسمی ابرقدرت هم ، قابل رویت است.
ویا اینکه برای مقایسه خلوص "ملی-ایرانی"
ادعایی شان، با "ملی-آمریکایی" واقعی شان ، نظرآن ها را در مورد کودتای28
مرداد ، انقلاب 57 ، جنایات اسرائیل درغزه، جنایات آمریکا درعراق و
افغانستان، "دخالت های نظامی بشردوستانه"،و... جویا شوید، تا
نوع التزام آنان هم مشخص شود .سپس به برنامه "افق" 19
نوامبرصدای آمریکا، در مورد کنفرانس پراگ مراجعه کنید تا ببینید چهره های بارز بخش
علنی این "تشکیلات"، چگونه از"لزوم تابو شکنی در دریافت پول از
آمریکا"، صحبت می کنند. طبیعتا برای کسی که اولین مراحل آزمون املای سیاسی
خود را، در زیر آفیش "استخدام کارمند برای سیا"، در یکی از سایت های
فارسی زبان، با موفقیت پشت سر گذاشته است، یک چنین تابو شکنی، هم به لحاظ شخصی و
هم گروهی، امری ضروری است. ولی باید پرسید، کسانی چون آقای فریدون احمدی، که در
همین برنامه صدای آمریکا، حد فاصل اخلاقی خود با چنین "تابو شکنانی" را
نشان میدهد، تاکی می توانند در میان این کنفرانس چی ها باقی بمانند؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر