در میان اخبار غیرسیاسی هفته گذشته ، مطلبی هم بود از این قرار:
" داریوش مهرجویی ، کارگردان سینما، با اهدای یک میلیون تومان، از احمد ربانی، رفتگری که پس از پیدا کردن یک میلیارد تومان، آن را به صاحبش باز گرداند،تقدیر کرد. مهرجویی در این رابطه گفت: "برای من بسیار عجیب است که در مقابل فداکاری این فرد، صاحب پول، تنها مبلغ ناچیز 200 هزار تومان برای این کار بزرگ پرداخت کرده است. پیشنهاد شد که مردم یک حساب بانکی برای این رفتگر فداکار باز کنند واگر این کار انجام شود من اولین کسی هستم که به این حساب کمک میکنم". (خبرآنلاین.13اردیبهشت91)
این که صاحب پول، فقط با 200 هزارتومان، قال قضیه "قدردانی" را کنده و پی کارش رفته است، مرا فورا به یاد زن گدایی انداخت که سال ها پیش، وقتی نوجوان بودم، روزی در خواربارفروشی محل دیدمش که کیسه پول خردش را آورده بود تا به ازای آن ها، اسکناس بگیرد. فروشنده هم با لحنی کنایه آمیز گفت:"ولی خوب کاسبی می کنی ها.من از صبح تا حالا اینقدردرآمد نداشته ام. زن در جواب گفت:"چی میگی؟ این پولها را صد بار دور سرخودشون و بچه هاشون می گردونند و بلاگیرش که کردند، می اندازند تو کاسه ".
سال هاست با این تعبیر زن گدا در ذهن خود سرو کله می زنم و هنوزهم در این فکرم که: آیا واقعا مذهب، حتی دراخلاقیات، که ظاهرا موجه ترین بعد آن نیزبه شمار می آید ، انسانیت انسان را به وجهه المصالحه تبدیل نمی کند،آن گونه که به کارخوب وبد، صرفا از دریچه پاداش ومجازات نگاه شود؟
طبیعی است که اقدام رفتگر وتقدیر آقای مهرجویی از او، هردو در هرفرهنگ و مکتبی خوب وپسندیده است و ما نیز مجاز نیستیم که انگیزه رفتگر رادر بازپس دادن پول، ترس از جهنم و یا عواقب شوم برای خود وخانواده اش بدانیم. ولی اگر قاعده و نه استثناء را مبنای قضاوت بدانیم، آنگاه نمی توان به صاحب پول خرده گرفت که چرا چون زن گدا، باوری به "نیت انسانی" طرف مقابلش نداشته است. او نیزشاید اصل را براین گذاشته است که: "آقای احمد ربانی هم ، چون اندک دیگرانی که هنوزواقعا "ربانی" مانده اند، اجر اقدام خیرش را از جای دیگر تمنا کرده است. حالا برای خالی نبودن عریضه بگذار200هزار تومان هم ازمن بگیرد"!
چنین سناریویی در شرایط فرهنگی پیش از انقلاب جامعه ما نیز قابل تصورو بازسازی است. با این تفاوت که امروز از تعداد کسانی که لااقل برای رضای خدا و رستگاری اخروی هم که شده، تلاشی درجهت نیکوکاری داشتند، به تدریج کاسته می شود .ونه تنها وجدان بیدار وآزاد و مهربه انسان جایگزین ترس از خدا نشده ، بلکه ترس از خدانیز آنچنان نایاب گشته است، که برای تظاهر به داشتن آن، دیگرحاجی شدن وتسبیح گرداندن و جای مهر روی پیشانی حک کردن هم، کسی را تحت تاثیر قرارنمی دهد که هیچ بلکه باورعمومی، همه این ها را "اسباب کسب" و نه نشانه "تقرب به درگاه الهی" به شمار می آورد.
" داریوش مهرجویی ، کارگردان سینما، با اهدای یک میلیون تومان، از احمد ربانی، رفتگری که پس از پیدا کردن یک میلیارد تومان، آن را به صاحبش باز گرداند،تقدیر کرد. مهرجویی در این رابطه گفت: "برای من بسیار عجیب است که در مقابل فداکاری این فرد، صاحب پول، تنها مبلغ ناچیز 200 هزار تومان برای این کار بزرگ پرداخت کرده است. پیشنهاد شد که مردم یک حساب بانکی برای این رفتگر فداکار باز کنند واگر این کار انجام شود من اولین کسی هستم که به این حساب کمک میکنم". (خبرآنلاین.13اردیبهشت91)
این که صاحب پول، فقط با 200 هزارتومان، قال قضیه "قدردانی" را کنده و پی کارش رفته است، مرا فورا به یاد زن گدایی انداخت که سال ها پیش، وقتی نوجوان بودم، روزی در خواربارفروشی محل دیدمش که کیسه پول خردش را آورده بود تا به ازای آن ها، اسکناس بگیرد. فروشنده هم با لحنی کنایه آمیز گفت:"ولی خوب کاسبی می کنی ها.من از صبح تا حالا اینقدردرآمد نداشته ام. زن در جواب گفت:"چی میگی؟ این پولها را صد بار دور سرخودشون و بچه هاشون می گردونند و بلاگیرش که کردند، می اندازند تو کاسه ".
سال هاست با این تعبیر زن گدا در ذهن خود سرو کله می زنم و هنوزهم در این فکرم که: آیا واقعا مذهب، حتی دراخلاقیات، که ظاهرا موجه ترین بعد آن نیزبه شمار می آید ، انسانیت انسان را به وجهه المصالحه تبدیل نمی کند،آن گونه که به کارخوب وبد، صرفا از دریچه پاداش ومجازات نگاه شود؟
طبیعی است که اقدام رفتگر وتقدیر آقای مهرجویی از او، هردو در هرفرهنگ و مکتبی خوب وپسندیده است و ما نیز مجاز نیستیم که انگیزه رفتگر رادر بازپس دادن پول، ترس از جهنم و یا عواقب شوم برای خود وخانواده اش بدانیم. ولی اگر قاعده و نه استثناء را مبنای قضاوت بدانیم، آنگاه نمی توان به صاحب پول خرده گرفت که چرا چون زن گدا، باوری به "نیت انسانی" طرف مقابلش نداشته است. او نیزشاید اصل را براین گذاشته است که: "آقای احمد ربانی هم ، چون اندک دیگرانی که هنوزواقعا "ربانی" مانده اند، اجر اقدام خیرش را از جای دیگر تمنا کرده است. حالا برای خالی نبودن عریضه بگذار200هزار تومان هم ازمن بگیرد"!
چنین سناریویی در شرایط فرهنگی پیش از انقلاب جامعه ما نیز قابل تصورو بازسازی است. با این تفاوت که امروز از تعداد کسانی که لااقل برای رضای خدا و رستگاری اخروی هم که شده، تلاشی درجهت نیکوکاری داشتند، به تدریج کاسته می شود .ونه تنها وجدان بیدار وآزاد و مهربه انسان جایگزین ترس از خدا نشده ، بلکه ترس از خدانیز آنچنان نایاب گشته است، که برای تظاهر به داشتن آن، دیگرحاجی شدن وتسبیح گرداندن و جای مهر روی پیشانی حک کردن هم، کسی را تحت تاثیر قرارنمی دهد که هیچ بلکه باورعمومی، همه این ها را "اسباب کسب" و نه نشانه "تقرب به درگاه الهی" به شمار می آورد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر