متناسب با رشد سریع علم و دانش، روز به روز از تعداد دین باوران جهان کاسته می شود. زیرا بیشتر سرحدات فرمانروایی" خدا" در ادیان کلاسیک، بخصوص نوع ابراهیمی آن، اینک به تصرف شاخه های مختلف علوم درآمده است. امروز تنها همین "برخورد دهنده هادرون" در"سرن"، با شبیه سازی پیدایش اونیورسال ما در "مهبانگ" ، بسیاری از وظایفی را که دین بردوش آفریدگار نهاده بود به گردن گرفته و به رسم قدردانی از او، کوچکترین ذره بنیادین (بوزون هیگز)را هم که نیرو، انرژی و جرم را به وحدت می رساند، "ذره خدا" نام نهاده است. البته استنباطی از خدا حتی در باور 6هزار دانشمند "سرن"،اگرنه بخاطرابهام در"چگونگی" پیدایش جهان که به تعبیراستیون هاوکینگ جوابش به خدا نیاز ندارد، بلکه برای بی پاسخ ماندن همیشگی "چرایی" آن ، باقی خواهد ماند.
ولی آیا می توان چنین مباحث علمی- فلسفی را وارد حوزه سیاست کرد و برای ضربه فنی کردن رقبای استراتژیک مورد استفاده قرار داد؟ پاسخ مسلما مثبت است. زیرا عرصه ای وجود ندارد که از انگولک های سیاسی در امان باشد. در این مورد خاص هم باید توجه داشت که دین و مذهب چون هر کالای دیگری در بازار سیاست، نه بر اساس کیفیت بلکه با محاسبه سود و زیانش در نبرد قدرت ها ارزش گذاری می شود. غربی ها برای مقابله با اتحاد شوروی و کمونیسم سال ها این تعبیر مارکس از دین را که: "افیون توده هاست" در بوق می کردند تا اکثریت مطلق مردم دین باور جهان را از آنان بترسانند. حتی بدین منظورآمریکا به ایجاد گروه های مذهبی افراطی، چون القاعده و طالبان مبادرت کرد. ولی پس از فروپاشی شوروی سیاستی کاملا متفاوت در پیش گرفتند زیرا حربه اسلام افراطی به دست رقیب تازه نفس، چین افتاده بود. دردو سال اخیرنیز بار دیگر شاهد آنیم که آمریکا وشرکاء برای تسلط برتتمه کشورهای عرب سکولار و دوست روسیه، چون لیبی و سوریه، کارت های اسلام افراطی را از بایگانی بیرون آورده اند. در چنین وضعیتی است که دلبستگان آمریکا و اسرائیل، به ج.ا که می رسند با اسلام و حکومت دینی بسیار علمی و حقوق بشری برخورد می کنند تا شاید بتوانند بر موج آزادی خواهی مردم وبخصوص جوانان سوار شوند ولی در لیبی و سوریه عقب مانده ترین گرایشات اسلامی را مورد پشتیبانی قرار می دهند.
آناتول فرانس می گوید:"حتی اگر 50 میلیون نفر هم به یک چیز احمقانه اعتقاد داشته باشند، آن چیز همچنان یک چیز احمقانه است". این جمله که هم اکنون آذین بخش صفحه اول یکی از تارنماهای چپ نیز هست هر خواننده ای را، چون اشعار حافظ مصداق خود می بیند.بسیاری وقتی آن را می خوانند موردی مشخص چون مذهب را در ذهن تجسم می کنند و با رضایت خاطر ازفاصله شان با"حماقت مذهبی" به درایت خویش درود می فرستند . یک مومن مذهبی ولی برعکس "خدانشناس" هایی را به ذهن می آورد که از "لذت تقرب به بارگاه الهی" بی نصیبند. ولی وقتی ما با "عالم سیاست" سروکار داریم، دقیقا برای آن که خدای ناکرده کردار و گفتارمان، علی رغم میلمان، احمقانه از آب در نیاید، مجبوریم که هر حکمی را در ترازوی منافع خود ، خانواده، ملت، و یا مردم جهان قراردهیم و آن زمانی که عیارش را با این محک ها آزمودیم ، آگاهانه تصمیم بگیریم که چگونه با آن برخورد کنیم.از این رو روشنفکر "آته ایست" ایرانی یا اسرائیلی،با وجود آن که باورهای شخصی خود را ازاصول اسلام و یهودیت بسیار دور می بیند ولی نمی تواند به نقش آن ها در شرایط مشخص تاریخی، برای حفظ منافع ملی بی توجه باشد.
همان گونه که در قدیم شهرها و قصبات پیرامون آب و آبادی شکل می گرفت، قدرت ملی نیز حول محور باور ، ارزش ومنافع مشترک افراد واقوام بوجود می آید و از آن تغذیه می کند. روشنفکری که به خیال خود پایش را از چاله خرافات و جهالت مذهبی بیرون می گذارد، می تواند بلافاصله با افتادن در چاه ضدیت با مذهب، هم پیوند خود با اکثریت افراد جامعه اش را بگسلد و هم به منافع خود و کشورش آسیب رساند. در اینجا دیگر برداشت آیه وار از حکم آناتول فرانس نمی تواند چراغ راه باشد. وگرنه نتیجه اینچنین خواهد شد:
- کسانی که با اعتقادات مذهبی در جنگ با عراق کشته شدند و در هر جنگ احتمالی دیگر نیز در صف اول قرار می گیرند، اگر "50 میلیون نفر" هم باشند، در نظر بسیاری و همچنین مطابق تبلیغات رقبای استراتژیک ایران "احمق" هستند؛
- کسانی که با گرایشات ملی گرایانه حاضرند برای حفظ تمامیت ارضی ایران مبارزه کنند، در نظر کسانی که با همین انگیزه ها تمایلات تجزیه طلبانه دارند، "احمق" هستند؛
- اقلیت های ملی که به کمک رقبای استراتژیک ایران فکر جدایی در سر دارند، در نظر مذهبی ها و ملی گراها"احمق" هستند.
به بیان دیگر: همه "احمق"! هستند ، ایضا کسی که جزء این گروه ها نیست ولی در هر حال با آن ها دریک کشتی نشسته است.
50 میلیون نفر معتقد به یک چیز احمقانه و یا ظاهرا غیر احمقانه، اوراق بهاداری هستند که دربازاربورس سیاست نقد می شوند و یا مورد معامله قرار می گیرند. تخصص قدرتمندان نه فقط شناسایی بلکه همچنین ایجاد چنین کانون هایی است. همه ما نیز به صورتی اجتناب ناپذیر،چه بخواهیم و چه نخواهیم در این بازی نامطلوب شرکت داریم و تنها در انتخاب گزینه " بد" مقابل "بدتر" است که می توانیم به حفظ فاصله از "حماقت محض" دلخوش باشیم.
همان گونه که در قدیم شهرها و قصبات پیرامون آب و آبادی شکل می گرفت، قدرت ملی نیز حول محور باور ، ارزش ومنافع مشترک افراد واقوام بوجود می آید و از آن تغذیه می کند. روشنفکری که به خیال خود پایش را از چاله خرافات و جهالت مذهبی بیرون می گذارد، می تواند بلافاصله با افتادن در چاه ضدیت با مذهب، هم پیوند خود با اکثریت افراد جامعه اش را بگسلد و هم به منافع خود و کشورش آسیب رساند. در اینجا دیگر برداشت آیه وار از حکم آناتول فرانس نمی تواند چراغ راه باشد. وگرنه نتیجه اینچنین خواهد شد:
- کسانی که با اعتقادات مذهبی در جنگ با عراق کشته شدند و در هر جنگ احتمالی دیگر نیز در صف اول قرار می گیرند، اگر "50 میلیون نفر" هم باشند، در نظر بسیاری و همچنین مطابق تبلیغات رقبای استراتژیک ایران "احمق" هستند؛
- کسانی که با گرایشات ملی گرایانه حاضرند برای حفظ تمامیت ارضی ایران مبارزه کنند، در نظر کسانی که با همین انگیزه ها تمایلات تجزیه طلبانه دارند، "احمق" هستند؛
- اقلیت های ملی که به کمک رقبای استراتژیک ایران فکر جدایی در سر دارند، در نظر مذهبی ها و ملی گراها"احمق" هستند.
به بیان دیگر: همه "احمق"! هستند ، ایضا کسی که جزء این گروه ها نیست ولی در هر حال با آن ها دریک کشتی نشسته است.
50 میلیون نفر معتقد به یک چیز احمقانه و یا ظاهرا غیر احمقانه، اوراق بهاداری هستند که دربازاربورس سیاست نقد می شوند و یا مورد معامله قرار می گیرند. تخصص قدرتمندان نه فقط شناسایی بلکه همچنین ایجاد چنین کانون هایی است. همه ما نیز به صورتی اجتناب ناپذیر،چه بخواهیم و چه نخواهیم در این بازی نامطلوب شرکت داریم و تنها در انتخاب گزینه " بد" مقابل "بدتر" است که می توانیم به حفظ فاصله از "حماقت محض" دلخوش باشیم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر