با ورودهر رئیس جمهور جدید به کاخ سفید آمریکا ، کارشناسان سیاسی امور خارجه تمام کشورهای جهان گوش به زنگ و مترصد می مانند تا نه در حرف ، بلکه در عمل ببینند که او چه "سورپریز"ی به همراه دارد . جرج بوش بعد از 11 سپتامبر از سایه به درآمد و معلوم شد که لشکرکشی به خاورمیانه هدف اصلی دولت اوست. کاندولیزا رایس در مقام مشاور امنیت ملی، دوسال پس از حمله به عراق وافغانستان اعتراف می کند که طرح حمله به این دو کشور، در همان آغاز کار دولت بوش تهیه شده بود.
هویت سیاسی باراک اوباما هم تا پیش از ناآرامی های خاورمیانه درپرده ابهام بود. اینک ولی تنها این خبرگان سیاسی نیستند که "آس" اوباما را در" بازی دمکراسی " اش رو شده می بینند ، بلکه افراد معمولی هم با کمی دقت به همین نتیجه می رسند که جنگ نرم اوباما نیز در خدمت همان هدف اصلی سیاست خارجی آمریکا یعنی "تسلط بر خاورمیانه بزرگ " قرار دارد. حال اگر کسی دوست داشته باشد این را ثابت کند که: "بهاراعراب" همه واز جمله پرزیدنت اوباما را غافلگیر کرد( همانگونه که ظاهرا 11 سپتامبر بوش را غافلگیر کرد!) وسیاست های او دربرخورد با این تحولات "واکنشی" است، آنگاه باید در کنارش این را هم ثابت کند که دولت اوباما بر خلاف اسلافش فاقد هرگونه طرح و برنامه در عرصه سیاست خارجی بود و اگر جز این است پس این برنامه ها پیش ازآغاز "بهار" چه بودند ؟ بر اساس گزارشات منتشره ، کارشناسان خارجی اوباما از مدت ها قبل در مورد فراهم آوردن مقدمات "بهارعربی"، در حال تحقیق و جمع آوری اطلاعات بوده اند. ولی از آنجایی که اتفاقا برای من و شما هم در طرح های اوباما جایگاه "والایی" در نظرگرفته شده است و قرار است که همه ،با "راهنمایی" وسائل ارتباط جمعی مدرن و تحت کنترل ،در گروه "کر" یک صدا همان آوازی را بخوانیم که از "بلندگو" پخش می شود،خودمان هم دوست داریم چنین فکر کنیم که :"انشاءالله گربه است"! و خیر وصلاح ما هم درهمین "بهار" نهفته است. هیچ هم ازخود نمی پرسیم که مثلا آن 20نفری که هفته پیش در جولان به دست ارتش اسرائیل به قتل رسیدند و یا آن چهارده زن و کودکی که در افغانستان، آن هم تنها در هفته گذشته و فقط در یک عملیات در اثر بمباران نیروهای ناتو جان باختند، چرا مشمول این "کمک های انساندوستانه" اوباما و رسانه های آمریکایی واقع نمی شوند؟
در تحولات خاورمیانه ، روسیه آخرین پایگاه های بجا مانده از دوران ابرقدرتی را از دست می دهد. لیبی و سوریه پس از عراق صدام حسین، تنها کشورهای عربی همسو با سیاست های روسیه هستند. تا این ساعت که نتیجه چانه زدن های پیمان ناتو و روسیه بر سراستقرارسامانه دفاع موشکی در اروپا به نتیجه نرسیده است، هنوز این امکان وجود دارد که در صورت شکست مذاکرات، روسیه با حمایت بیشتر از قذافی یا جانشین احتمالی اش، لیبی را به باتلاقی با هزینه های اخلاقی سنگین تر برای ناتو تبدیل کند. سرنوشت سوریه هم به عنوان هدف بعدی ، مستقیما به توافقات روسیه و غرب گره خورده است. توافقات قدرت ها بر سر سرنوشت دولت های زیر دستشان ، حقایق تلخ و آشکاری است که به طور مشخص در موارد فوق ، در عناوین اخبارو تفسیر نشریات جهان قابل مشاهده است.
جمهوری اسلامی در حال حاضر دو راه پیش رو دارد: یا با گرفتن امتیازاتی، دست دوستی به سوی غرب درازکند و یا این که خود را دارای توان هسته ای نظامی اعلام دارد. اگرحاکمیت در سوریه تغییر نکند، توازن استراتژیک منطقه همچنان با سلاح های متعارفی هم به زیان ج.ا.ا بر هم نخواهد خورد و امکان دارد که وضعیت چانه زنی برای گرفتن امتیازاز غرب، همچنان تا مدتی ادامه یابد .در غیر اینصورت(سقوط بشاراسد) ج.ا یا ازموضع ضعیف می بایست شرایط غرب را برای مصالحه بپذیرد و یا به احتمال بیشتر، راه دوم(هسته ای اعلام کردن خود) را در پیش گیرد. سران رژیم لااقل در ظاهر همیشه چنین وانمود کرده اند که زیربارمصالحه تحمیلی نمی روند.
در روزهای گذشته آمریکایی ها صحبت از تحریم های شدیدتر علیه جمهوری اسلامی کردند و از طرف مقابل پاسخی مبنی بر افزایش حجم غنی سازی بیست درصد دریافت نمودند. همزمان وبسایت "گرداب"، وابسته به سپاه پاسداران برای نخستین بار به صورت غیر مستقیم امکان آزمایش سلاح هسته ای در ایران را مطرح می کند.
تمام شواهد برآن دلالت دارد که ج.ا.ا مدتهاست که به توانایی ساخت بمب اتمی دست یافته است. ولی درست مانند کره شمالی که بلافاصله پس از به بن بست رسیدن مذاکرات با آمریکا اقدام به آزمایش هسته ای نمود، جمهوری اسلامی هم اعلام رسمی توان خود را تا شکست کامل مذاکرات پشت پرده با آمریکا و یا تهدیدی خطرناک که سرنگون کردن دولت سوریه شاید از آن جمله باشد، به تاخیر انداخته است. (سال گذشته در مطلبی با عنوان "آیا ج.ا .به توانایی ساخت بمب هسته ای دست یافته است" دلایل خود را در مورد امکان این توان بیان داشتم).
نشریه "نشنال اینترست" چاپ آمریکا اخیرا در مطلبی با عنوان "التهاب ایران"می نویسد: "...اوباما با تهدید ایران این کشور را در راه دست یابی به سلاح هسته ای پیگیر تر می کند و در صورتی که آمریکا روند فعلی را ادامه دهد ،تنها راه حل رویارویی باقی می ماند. ولی اوباما پیش از آن که دریک مخمصه ژئوپولیتیک در این رابطه گیر کند،باید تمام جوانب کاررا بسنجد..."
آمریکایی ها هم در واکنش منفعلانه به اعتراضات گسترده خیابانی پس از انتخابات ریاست جمهوری اخیر و هم در شیوه محتاطانه خود با جمهوری اسلامی در طرح "دمکراسی تازی" در خاورمیانه، بخوبی نشان داده اند که دستی گشاده درتحریکات و تحرکات داخل ایران ندارند و این به احتمال زیاد دلیلی جز توان بالقوه هسته ای -نظامی ج.ا.ا ندارد. از این رو آنها هم باید به نوبه خود تصمیم بگیرند که: یا به درخواست های ج.ا درازای انصراف از اعلام هسته ای بودنش پاسخ مثبت دهند و یا این که با برهم زدن توازن استراتژیک فعلی در منطقه، از طریق حذف دوستان ج.ا در سوریه و لبنان ،بالارفتن ریسک اعلام "بمب هسته ای داشتن" در پی یک آزمایش هسته ای از طرف ج.ا.ا را بپذیرد. هرچند برای ج.ا.ا هم وضعیت آخرایده آل نیست، زیرا مانع تحریم ها و فشارهای بیشتر نخواهد شد، ولی بازی دوگانه ملایان تا کنون آنچنان با مهارت صورت گرفته است که هیچ کس نمی داند آن ها نهایتا در این باره چه تصمیمی خواهند گرفت. همین سیاست برلبه پرتگاه نگاه داشتن احمدی نژاد هم شاید به زبان دیپلماسی،اعلام آمادگی برای سازش ترجمه شود.
سیاست اتمی ج.ا و مقابله آمریکا با آن ، عملیات انتحاری هواپیماهای جنگی نازی ها و متفقین در جنگ جهانی دوم را به یاد می آورد که با سرعت به سمت هم پرواز می کردند و آن که می ترسید و مسیرش را عوض می کرد همیشه مورد اصابت گلوله قرار می گرفت. تفاوت ولی درآن است که اشتباه محاسباتی ج.ا. در این رویارویی به احتمال زیاد ضایعه ای جبران ناپذیر برای کشوربه دنبال دارد،درصورتی که اشتباه آمریکا آن را نهایتا به یک "مخمصه استراتژیک" می اندازد که سودی هم اگر داشته باشد برای رقبای قدرقدرتش و نه ایران خواهد داشت. نصیب ایران از باخت استراتژیک آمریکا هم در این پیکار، همچون نمونه عراق، جز ویرانی نخواهد بود.
جمهوری اسلامی در حال حاضر دو راه پیش رو دارد: یا با گرفتن امتیازاتی، دست دوستی به سوی غرب درازکند و یا این که خود را دارای توان هسته ای نظامی اعلام دارد. اگرحاکمیت در سوریه تغییر نکند، توازن استراتژیک منطقه همچنان با سلاح های متعارفی هم به زیان ج.ا.ا بر هم نخواهد خورد و امکان دارد که وضعیت چانه زنی برای گرفتن امتیازاز غرب، همچنان تا مدتی ادامه یابد .در غیر اینصورت(سقوط بشاراسد) ج.ا یا ازموضع ضعیف می بایست شرایط غرب را برای مصالحه بپذیرد و یا به احتمال بیشتر، راه دوم(هسته ای اعلام کردن خود) را در پیش گیرد. سران رژیم لااقل در ظاهر همیشه چنین وانمود کرده اند که زیربارمصالحه تحمیلی نمی روند.
در روزهای گذشته آمریکایی ها صحبت از تحریم های شدیدتر علیه جمهوری اسلامی کردند و از طرف مقابل پاسخی مبنی بر افزایش حجم غنی سازی بیست درصد دریافت نمودند. همزمان وبسایت "گرداب"، وابسته به سپاه پاسداران برای نخستین بار به صورت غیر مستقیم امکان آزمایش سلاح هسته ای در ایران را مطرح می کند.
تمام شواهد برآن دلالت دارد که ج.ا.ا مدتهاست که به توانایی ساخت بمب اتمی دست یافته است. ولی درست مانند کره شمالی که بلافاصله پس از به بن بست رسیدن مذاکرات با آمریکا اقدام به آزمایش هسته ای نمود، جمهوری اسلامی هم اعلام رسمی توان خود را تا شکست کامل مذاکرات پشت پرده با آمریکا و یا تهدیدی خطرناک که سرنگون کردن دولت سوریه شاید از آن جمله باشد، به تاخیر انداخته است. (سال گذشته در مطلبی با عنوان "آیا ج.ا .به توانایی ساخت بمب هسته ای دست یافته است" دلایل خود را در مورد امکان این توان بیان داشتم).
نشریه "نشنال اینترست" چاپ آمریکا اخیرا در مطلبی با عنوان "التهاب ایران"می نویسد: "...اوباما با تهدید ایران این کشور را در راه دست یابی به سلاح هسته ای پیگیر تر می کند و در صورتی که آمریکا روند فعلی را ادامه دهد ،تنها راه حل رویارویی باقی می ماند. ولی اوباما پیش از آن که دریک مخمصه ژئوپولیتیک در این رابطه گیر کند،باید تمام جوانب کاررا بسنجد..."
آمریکایی ها هم در واکنش منفعلانه به اعتراضات گسترده خیابانی پس از انتخابات ریاست جمهوری اخیر و هم در شیوه محتاطانه خود با جمهوری اسلامی در طرح "دمکراسی تازی" در خاورمیانه، بخوبی نشان داده اند که دستی گشاده درتحریکات و تحرکات داخل ایران ندارند و این به احتمال زیاد دلیلی جز توان بالقوه هسته ای -نظامی ج.ا.ا ندارد. از این رو آنها هم باید به نوبه خود تصمیم بگیرند که: یا به درخواست های ج.ا درازای انصراف از اعلام هسته ای بودنش پاسخ مثبت دهند و یا این که با برهم زدن توازن استراتژیک فعلی در منطقه، از طریق حذف دوستان ج.ا در سوریه و لبنان ،بالارفتن ریسک اعلام "بمب هسته ای داشتن" در پی یک آزمایش هسته ای از طرف ج.ا.ا را بپذیرد. هرچند برای ج.ا.ا هم وضعیت آخرایده آل نیست، زیرا مانع تحریم ها و فشارهای بیشتر نخواهد شد، ولی بازی دوگانه ملایان تا کنون آنچنان با مهارت صورت گرفته است که هیچ کس نمی داند آن ها نهایتا در این باره چه تصمیمی خواهند گرفت. همین سیاست برلبه پرتگاه نگاه داشتن احمدی نژاد هم شاید به زبان دیپلماسی،اعلام آمادگی برای سازش ترجمه شود.
سیاست اتمی ج.ا و مقابله آمریکا با آن ، عملیات انتحاری هواپیماهای جنگی نازی ها و متفقین در جنگ جهانی دوم را به یاد می آورد که با سرعت به سمت هم پرواز می کردند و آن که می ترسید و مسیرش را عوض می کرد همیشه مورد اصابت گلوله قرار می گرفت. تفاوت ولی درآن است که اشتباه محاسباتی ج.ا. در این رویارویی به احتمال زیاد ضایعه ای جبران ناپذیر برای کشوربه دنبال دارد،درصورتی که اشتباه آمریکا آن را نهایتا به یک "مخمصه استراتژیک" می اندازد که سودی هم اگر داشته باشد برای رقبای قدرقدرتش و نه ایران خواهد داشت. نصیب ایران از باخت استراتژیک آمریکا هم در این پیکار، همچون نمونه عراق، جز ویرانی نخواهد بود.
۳ نظر:
نوشتاری هوشمندانه همراه با تیزبینی سیاسی!
ب. الف. بزرگمهر
درود و خسته نباشید.ممنون از روشنگری و تجزی و تحلیل علمی!با اجازه در اشتراک،چاپش کردم.
موفق باشید!
http://eshtrak.wordpress.com
جناب شما که می گفتید ۱۱ سپتامبر از قبل برنامه ریزی شده حالا می فرمایید:"...حال اگر کسی دوست داشته باشد این را ثابت کند که: "بهاراعراب" ناگهان همه ، واز جمله پرزیدنت اوباما، را غافلگیر کرد( همانگونه که 11 سپتامبر بوش را غافلگیر کرد!)..." یعنی بوش غافلگیر شده؟ اون که خودش توی این برنامه ریزی نقش داشته.
ارسال یک نظر