از جناب کانت نقل است که : هنوز هم این بی آبرویی برای فلسفه باقی است که اگر کسی در وجود چیزهای خارج از ذهن ما( جهان عینی)، شک کند ، ما نمی توانیم با هیچ برهانی با شک او مقابله کنیم.
ایشان فیلسوفند ومجاز که این بی آبرویی را به حساب فلسفه واریز کنند.
من هم به عنوان "انسان" حق دارم حکمی درباره "انسانیت" صادر فرمایم. بدین قرار:
هنوز این بی آبرویی برای بشر و در نتیجه بشریت باقی است که تنها باجعل برگه "ماموریت از طرف خدا" و خود را به گفته او "اشرف مخلوقات " خواندن ، می توان بدون دچار شدن به "تناقض" ، جانداران دیگر را کشت و خورد و حتی همنوعان را هم قربتا الی الله ذبح نمود. وگرنه انسانی که تفاوت خود با دیگر جانداران رادر یک جهش تکاملی میداند و نه "مشیت الهی"، چگونه می تواند بدون دغدغه خاطر فلسفی، حق حیات را از آن ها، با اتکا به زور و عقل خود سلب نماید ؟ (توپ در زمین فلاسفه).
ایشان فیلسوفند ومجاز که این بی آبرویی را به حساب فلسفه واریز کنند.
من هم به عنوان "انسان" حق دارم حکمی درباره "انسانیت" صادر فرمایم. بدین قرار:
هنوز این بی آبرویی برای بشر و در نتیجه بشریت باقی است که تنها باجعل برگه "ماموریت از طرف خدا" و خود را به گفته او "اشرف مخلوقات " خواندن ، می توان بدون دچار شدن به "تناقض" ، جانداران دیگر را کشت و خورد و حتی همنوعان را هم قربتا الی الله ذبح نمود. وگرنه انسانی که تفاوت خود با دیگر جانداران رادر یک جهش تکاملی میداند و نه "مشیت الهی"، چگونه می تواند بدون دغدغه خاطر فلسفی، حق حیات را از آن ها، با اتکا به زور و عقل خود سلب نماید ؟ (توپ در زمین فلاسفه).
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر