محافل خاصی در جامعه سیاسی ایران ، به عبث سال هاست سعی می کنند تا با تحریف نام " کودتای 28 مرداد" ،و جایگزینی واژه هایی چون " رویداد" ، " وقایع" ، "حوادث" و حتی تعبیر شرم آور " قیام ملی" به جای " کودتا" ، خود و یا پدرانشان را به مثابه مجریان طرح کودتا ، از زیر ضرب خارج کنند. خوشبختانه در سال 2000، وزیر خارجه وقت آمریکا ،مادلین آلبرایت با اعتراف به نقش کشور مطبوعش در طراحی کودتا، از مردم ایران عذر خواهی کرد. باورکردنی نیست ولی این "هم وطنان" به آلبرایت هم انتقاد می کنند که چرا چنین گفته است: "...اکونومیست در ادامه معرفی کتاب « ایران و سی آی ای ، بازبینی سقوط مصدق» می نویسد بنابر قضاوت داریوش بایندر( مورخ! ) خانم آلبریت نباید چنین کاری می کرد". ( رادیو فردا. 25.02.89) . صدای آمریکا هم دیروز، 28 مرداد، از همین جناب داریوش بایندردعوت کرده بود تا در برنامه "تفسیر خبر" ، یکه به قاضی رود و مدعی شود که سازمان "سیا" اصلا از آنچه در 28 مرداد گذشت ، خبر نداشته است . دلایل خود را هم مبتنی بر "اسناد" و نیز شاهدانی چون اردشیرزاهدی(!) عنوان می کند و نتیجه می گیرد که کودتایی در کار نبوده است و این مردم بودند که علیه مصدق به پا خاستند( قیام ملی!). مجری برنامه هم که سعی در انعکاس مواضع دولت آمریکا دارد، در پایان تاکید می کند که این اظهارات، نظرات صدای آمریکا نمی باشد.( علی الظاهر نظر خانم آلبرایت می باید نظر صدای آمریکا هم باشد. مگراین که هم پالکی های چنین مورخینی، آنجا را هم جولانگاه خود کرده باشند). ظاهر قضیه این است که" خان بخشیده است و نوکرانش نمی بخشند". در واقع ولی این حضرات ماموریت دارند که زمینه های غیرقانونی بودن حکومت پهلوی را، به امید باز گذاشتن راه برای جانشینش، محو نمایند.
این" مورخین "اگر دقت می کردند که پس از فروپاشی شوروی، شانسی برای بازگشت رژیم های سلطنتی تحت حمایت آمریکا در جهان نمانده است ، اینچنین شاید آب در هاون نمی کوبیدند و وقت خود را به جای سعی در جعل تاریخ صرف کارهای دیگر می کردند. آمریکائی ها در جهان تک قطبی ، با" رسالتی" که برای خود، چون "رهبر جهان" قائلند، جمهوری های دست نشانده را به سلطنت ترجیح می دهد. زیرا رئیس جمهور را در صورت نافرمانی ،می توان به صورت " دمکراتیک "( از نوع آمریکائیش) عوض کرد ولی شاه را نمی توان. ناکامی ظاهرشاه هم درجلوس مجدد بر اریکه قدرت در افغانستان ، شاهد مدعاست. آلبرایت هم اگر ذره ای شانس برای بازگشت سلطنت به ایران می دید، چنین کار این جماعت مشکل نمی کرد .با این حال ، شما اگر به عنوان مثال نظررضا پهلوی و داریوش همایون رادر باره "کودتای 28 مرداد" جویا شوید ، قابل فهم است که آن ها نمی توانند با اقرار به اصل ماجرا، زیر سند محکومیت خود واسلافشان ، به عنوان عوامل مستقیم و غیر مستقیم طرح بیگانگان برای سرنگونی دولت ملی دکتر مصدق امضا گذارند. ازاین رو کسان دیگری باید دست بکار شوند تا با جعلیات، چنین افراد با مدعایی را از مخمصه نجات دهند. رسانه ای هم مثل "رادیو فردا" لازم است که این "آش شور" را سرو نماید. ولی یک رسانه ،علی رغم روابط عاطفی و عقیدتی که مسئولینش می توانند با "کودتاچیان" داشته باشند ، مسلما به این راحتی قادر به فرو بلعیدن حقایق محرزتاریخی نیست. پس سعی می کند که حتی الامکان در بحث در این باره ،از یک طرف از واژه های جایگزین والقایی مثل "قیام مردمی" برای " کودتا" استفاده کند و از سوی دیگر باقراردادن نظریات افراد ذی صلاح نیزدر کنارداستانسرایی های وابستگان رژیم پهلوی ،در بین نسل جوان این توهم را رشد دهد که گویا در مورد ماهیت موضوع بین صاحبنظران اختلاف عقیده وجود دارد، تا شاید به تدریج بتواند جعلیات را به عنوان "تاریخ"قالب کند. این که چه خاکی می خواهند بر سراعترافات آلبرایت با آن نیشخند گزنده اش بریزند، خود محتاج شعبده بازی جداگانه ای است که احتمالا به زودی آن را هم به روی اکران می آورند.
به ستون مخصوص "سالگرد کودتای 28 مرداد" رادیو فردا ، یا آن گونه که خود نوشته است : "57 سال پس از 28 مرداد" مراجعه و تقلای طفره رفتن مسئول رادیو و کارمندانش ،از بکاربردن واژه"کودتا" و"کشف " جدید عباس میلانی و شرکاء در "اقدام مصدق به کودتا علیه شاه"! را نظاره کنید.
اینک دیرگاهی است که خود نام " کودتای 28 مرداد" به کلید واژه شناسایی عوامفریبان و دامن آلودگان تبدیل شده است.
این" مورخین "اگر دقت می کردند که پس از فروپاشی شوروی، شانسی برای بازگشت رژیم های سلطنتی تحت حمایت آمریکا در جهان نمانده است ، اینچنین شاید آب در هاون نمی کوبیدند و وقت خود را به جای سعی در جعل تاریخ صرف کارهای دیگر می کردند. آمریکائی ها در جهان تک قطبی ، با" رسالتی" که برای خود، چون "رهبر جهان" قائلند، جمهوری های دست نشانده را به سلطنت ترجیح می دهد. زیرا رئیس جمهور را در صورت نافرمانی ،می توان به صورت " دمکراتیک "( از نوع آمریکائیش) عوض کرد ولی شاه را نمی توان. ناکامی ظاهرشاه هم درجلوس مجدد بر اریکه قدرت در افغانستان ، شاهد مدعاست. آلبرایت هم اگر ذره ای شانس برای بازگشت سلطنت به ایران می دید، چنین کار این جماعت مشکل نمی کرد .با این حال ، شما اگر به عنوان مثال نظررضا پهلوی و داریوش همایون رادر باره "کودتای 28 مرداد" جویا شوید ، قابل فهم است که آن ها نمی توانند با اقرار به اصل ماجرا، زیر سند محکومیت خود واسلافشان ، به عنوان عوامل مستقیم و غیر مستقیم طرح بیگانگان برای سرنگونی دولت ملی دکتر مصدق امضا گذارند. ازاین رو کسان دیگری باید دست بکار شوند تا با جعلیات، چنین افراد با مدعایی را از مخمصه نجات دهند. رسانه ای هم مثل "رادیو فردا" لازم است که این "آش شور" را سرو نماید. ولی یک رسانه ،علی رغم روابط عاطفی و عقیدتی که مسئولینش می توانند با "کودتاچیان" داشته باشند ، مسلما به این راحتی قادر به فرو بلعیدن حقایق محرزتاریخی نیست. پس سعی می کند که حتی الامکان در بحث در این باره ،از یک طرف از واژه های جایگزین والقایی مثل "قیام مردمی" برای " کودتا" استفاده کند و از سوی دیگر باقراردادن نظریات افراد ذی صلاح نیزدر کنارداستانسرایی های وابستگان رژیم پهلوی ،در بین نسل جوان این توهم را رشد دهد که گویا در مورد ماهیت موضوع بین صاحبنظران اختلاف عقیده وجود دارد، تا شاید به تدریج بتواند جعلیات را به عنوان "تاریخ"قالب کند. این که چه خاکی می خواهند بر سراعترافات آلبرایت با آن نیشخند گزنده اش بریزند، خود محتاج شعبده بازی جداگانه ای است که احتمالا به زودی آن را هم به روی اکران می آورند.
به ستون مخصوص "سالگرد کودتای 28 مرداد" رادیو فردا ، یا آن گونه که خود نوشته است : "57 سال پس از 28 مرداد" مراجعه و تقلای طفره رفتن مسئول رادیو و کارمندانش ،از بکاربردن واژه"کودتا" و"کشف " جدید عباس میلانی و شرکاء در "اقدام مصدق به کودتا علیه شاه"! را نظاره کنید.
اینک دیرگاهی است که خود نام " کودتای 28 مرداد" به کلید واژه شناسایی عوامفریبان و دامن آلودگان تبدیل شده است.
۲ نظر:
جناب صدری، نکته ای که همواره در مورد افرادی با نگاهی تک بعدی چون شما صادق است، تقسیم آدم ها، موقعیت ها، اندیشه ها، نظرات و در کل همه چیز، به دو دسته خوب و بد است.
در مقابل این طرز فکر شما طرز فکر دیگری هم هست که تمامی ویژگی ها و صفات (اعم از خوب و بد، یا مثبت و منفی) را در دو کفه ترازو قرار داده و بر اساس نتیجه به دست آمده به فرد یا اندیشه یا واقعیت تاریخی و ... نمره می دهد.
در این دیدگاه هیچ کس و هیچ اندیشه ای از 10، 10 نخواهد گرفت.
و خوب می دانم امثال شما از این شیوه به شدت گریزان هستید، زیرا با این شیوه تمامی مقدسات، کعبه های دل هایتان و بت ها یتان فرو خواهند ریخت.
جناب ساسان!
اگر دوباره باز گشتید و این را خواندید، بدانید که خیلی خوشحال می شدم اگر به جای ایما و اشاره و ارزیابی من ، که اتفاقا شیوه آن شامل انتقادهای خودتان هم می شود،رک و پوست کنده منظورتان را بیان می کردید.
ارسال یک نظر