خداحافظی کن، نگهدار!

 

عناد فرخ نگهدار با چین و روسیه، روند منطقی همنشینی او با محافل طرفدار غرب میهنمان است. این گرایش را او پیشتر، بخاطر تلاش در سوء استفاده از نام و آرمان "چپ"، با رغبت ابراز نمی کرد. بی پروایی اخیر او در این مورد، شاید به دلیل وضعیت سیاسی جهان: افزایش نفوذ چین و ضعیف شدن آمریکا و ناامیدی روزافزون در اردوگاه اصلاح طلبان مخالف "جهان چند قطبی" است که بسیاری از آنان ، مثل فائزه رفسنجانی را از حال عادی هم خارج کرده است. 
فرخ نگهدار در مناظره 29.08.19 خود با امیر طاهری، به منظورطرفداری از پیشنهاد ترامپ به ج.ا برای مذاکره، گفت:" اگر این مذاکره(ایران و آمریکا) صورت بگیرد و روابط ایران و غرب بهبود یابد، ایران به مثابه یک کشور قدرتمند در این منطقه خاورمیانه، یک نوع دوری از جبهه روسیه و چین پیدا خواهد کردو هم پیوندی اقتصادی،مثل ترکیه تا حدی، با دنیای غرب پیدا خواهد کرد و منافع استراتژیک تاریخی و اساسی برای غرب خواهد داشت".("بی بی سی")  
نگهدار که در اینجا آرزوی دوری ایران از جبهه روسیه و چین و هم رکاب شدنش با منافع استراتژیک غرب را دارد، در تعابیر جدید خود پا را از این ها هم فراتر گذاشته است. 
همسو شدن ایران با "منافع استراتژیک و اساسی غرب"، یعنی سیاست شاه و همکاری نظامی و امنیتی باآمریکا و انگلیس برعلیه همسایگانی که رقبای ژئوپلیتیک غرب محسوب می شوند. 
پرسش من از آقای نگهدار و هم فکران ایشان این است که: آیا منافع ملی ایران ایجاب نمی کند که با همسایگان خود، که در حفظ امنیت منطقه با ما منافع مشترک دارند همکاری کنیم و نه با دشمنان آنان؟ آیا تامین منافع ما از مسیر همکاری استراتژیک با روسیه و چین ،و نه دشمنی استراتژیک با آن ها، نمی گذرد؟. آیا "طرح خاورمیانه جدید"، ابتکار روسیه و چین ، و نه آمریکا و اسرائیل است که خواهان کوچک شدن جغرافیایی میهن ما و هر کشور دیگری، چون یوگسلاوی هستند؟ 
امروز در سراسر جهان، نه تنها "چپ" ها، بلکه تمام روشنفکران مترقی، از پدیدآمدن دورنمای "جهان چند قطبی" که می تواند به محدود شدن جنایات و خودکامگی های آمریکا منجر شود،استقبال می کنند. چین و روسیه مهمترین عناصر ایجاد چنین جهانی هستند. مواضع ج.ا هم در همکاری با این دو قدرت مورد حمایت و تایید همه احزاب و شخصیت های مترقی جهان است. 
                                       --------------------------------------
 کارنامه سیاسی ویژه (مانند ماندلا) و توانایی تئوریک خوب، عواملی هستند که بدون آن ها نمی توان در صحنه سیاسی درخشید. 
نگاهی به کارنامه فرخ نگهداربیاندازیم: 
-ابتدا چریک شبه مائوئیست وطرفدارجنگ مسلحانه علیه امپریالیسم و شاه و مخالف ج.ا؛ 
- سپس چرخش 180 درجه به سمت طرفداری از شوروی و"سوسیالیسم واقعا موجود" و "راه رشد غیرسرمایه داری". در این چارچوب هم ابتدا چرخش به سمت طرفداری از ج.ا و سپس، بار دیگرمخالفت باج.ا و دادن شعار سرنگونی؛ 
- با فروپاشی شوروی، دست کشیدن از آرمان های عدالت خواهانه و تبلیغ "لیبرالیسم" و کنار گذاشتن شعار سرنگونی ج.ا، برای چندمین بار. 
به بیان دیگر نگهدار و بیشتر دوستانش، هرعبایی را که مد شد، روی دوش انداختند. امروز هم اگر عجله نکنند و اجل بگذارد، ردای چینی هم در راه است. 
نگاهی به تولیدات فکری فرخ نگهدار: 
-نگهدار تقریبا برای هیچکدام از چرخش های سرگیجه آورش که به آن ها اشاره شد، دلایل تئوریک ارائه نکرده است.
- نگهدار فکر می کند که آمریکا تا ابد بر سرنوشت جهان مسلط است. پیش بینی های اشتباه او در رابطه با"بهار عربی" و سرنوشت سوریه و سپس ایران، از این باور ناشی می شد؛ 
- نگهدار که از قطار زندگی سیاسی اش، در هر ایستگاهی بیرون پریده و به پرسه زنی پرداخته و سپس راهی جدید برگزیده است، همواره خود را وارث سرمایه های معنوی فدائیان خلق ، ازبیژن جزنی تا گل های خفته در خاوران می داند. حتی امروز که 180 درجه با آرمان های آنان زاویه دارد، او این ادعا را وانمی گذارد. من مدت کوتاهی قبل از اعدام رفقا محمدرضا غبرایی و رضی تابان، با آن ها هم بند و هم صحبت بودم. وبر این باورهستم که اگر آن ها امروززنده می شدند، مسائل تشکیلاتی هم به کنار، بخاطر خیانت به پایه های اعتقادی فدائیان و شهدایش، گریبان رهبران "آمریکا زده" کنونی سازمان را رها نمی کردند. 
نگهدار نه تنها هیچ گاه تلاشی در جهت ترسیم و تبیین چارچوبی بی تناقض از پایه های فکری اش نکرده است بلکه با مخدوش نمودن مرزهای "چپ" و "راست" ، در پی کاسبی با سابقه "چپ" سازمان و یاران پیشین بوده تا شاید بتواند با کارت اعتباری"چپ"، چارپایه ای در کنارمیز بازی طرفداران غرب برای خود تدارک ببیند. 
بنا بر این کسی که هر از چند گاه، از کرده و راه رفته پشیمان شده و زندگی سیاسیش با :"غلط کردم ، غلط گفتم ، همیشه با غلط جفتم"! قابل توصیف است و از دیگر سو، هیچگونه حرف نویی هم برای گفتن ندارد، آیا بهتر نیست که عطای "سیاست بازی" را به لقایش ببخشد و دست از توهم "موثر بودن" بردارد؟ آیا وقت "خدا حافظی" نرسیده است؟ 
 خدانگهدارت! نگهدار!

هیچ نظری موجود نیست: