روسیه ، چین ، ایران و مواضع نیروهای "چپ" در این رابطه

 بحث در مورد طرح قرارداد با چین ، نیروهای سیاسی ایران را به دو گروه موافق و مخالف تقسیم کرد. برای هیچکدام از دوگروه ، علی رغم ادعاهایشان ، مفاد قرارداد آنچنان اهمیتی ندارد که نقش استراتژیک آن. بنابراین طبیعی است که کلیه براندازان غربگرا و نیز اصلاح طلبان شیفته لیبرالیسم غربی ، مخالف و "چپ" ها موافق این قرارداد باشند. اگر گروهی در این تعریف نمی گنجد، یا ناآگاهانه در جای اشتباه ایستاده و یا زیر پرچم دروغین سنگر گرفته است. مثل "چپ" های مخالف قرارداد. 

"چپ" های ایران و جهان مشتاق جهانی چند قطبی هستند و نفوذ روزافزون چین ، روسیه و دیگر کشورهای"بریکس" را به عنوان نمونه، در این سمت ارزیابی کرده و آن را به فال نیک می گیرند. گروه های آن سر ماجرا منافع خود را در یکه تاز باقی ماندن آمریکا می بینند و حضور چین را نه فقط در عرصه رابطه با ایران ، بلکه در هیچ کجای جهان تاب نمی آورند. مردم ایران هم اگر تبلیغات مسموم رسانه های طرفدار آمریکا  وخودفروختگان مجال دهد، کشورهایی را دوست خود می دانند که به تمامیت ارضی ایران احترام گذاشته و با تحریم و تهدید، زندگی آنان را مختل نمی کنند. 
کشور ما ازطرف دیگر، در رقابت قدرت ها نمی تواند موضع خنثی داشته باشد، زیرا:
- وضعیت جهانی اجازه بی طرفی نمی دهد؛
- قدرت هایی که در نزدیکی ما قراردارند و با ما در حفظ امنیت و منافع منطقه سهیم اند، متحد طبیعی ما هستند. آمریکای آن سر دنیا که برای مهار رقیبانش دراین منطقه به ما نیاز دارد، متحد استراتژیک ما نیست. درغیر این صورت طبیعی است که آن دیگر قدرت ها هم برای حراست از مرز و بوم خود، به دشمنی با ما برخیزند. 
پس هم پیمانی با چین از منظر منافع ملی و نیز کمک به ایجاد جهانی چند قطبی ، انتخابی درست است.
روسیه در این ارتباط با چین تفاوت دارد. اولویت روسیه هم پیمانی با اروپاست. شعار "خانه مشترک اروپایی" و "از لیسبون تا ولادی واستوک"، سر لوحه کارروابط خارجی این کشوراست. اروپا نیزتنها در همکاری با روسیه می تواند به رقابت با آمریکا و چین بپردازد. 
آمریکا به کمک کشورهای اروپای شرقی سعی می کند تا مانع نزدیکی اروپا با روسیه شود. 
بعد از کودتای آمریکایی در اوکرایین ، اروپا به ناچاربه مقابله با روسیه کشانده شد. روسیه هم پس از آن هرچه بیشتر به سمت همکاری با چین متمایل گردید. 
چین و اروپا بر سر جغرافیای سیاسی "اوراسیا" رقابت دارند وروسیه دراین میان نقش مهمی بازی می کند. به عنوان نمونه روسیه می تواند مساله "قره باغ" را آن گونه که اروپا می خواهد، به نفع ارمنستان حل و فصل کند.ولی اینک با وخیم تر شدن رابطه این کشور با اروپا و توقف ساخت خط لوله گاز شمال، روسیه به آذربایجان برای اعمال حق حاکمیت دوباره بر قره باغ چراغ سبز داده است. 
هرچه روسیه از اروپا دورتر شود به چین و ایران نزدیکتر خواهد شد. 
در خاتمه و در همین رابطه ترجمه قسمت هایی از تحلیل مفسر یک نشریه آلمانی را می خوانید:
 
"روابط نزدیک روسیه و چین ، شرکت های آلمانی را تهدید می کند! 
بخاطر تحریم های اتحادیه اروپا علیه روسیه ، این کشور هرچه بیشتر به چین نزدیک می شود. این امر بر اقتصاد آلمان تاثیر می گذارد.صادرات روسیه به اروپا اینک کاهش یافته،ساخت خط لوله گاز شمال متوقف و روبل ضعیف شده است. با مسمومیت "ناوالنی" روابط روسیه و اروپا بیش از پیش سرد شده و تحریم های جدید در راه است...روسیه در این شرایط هرچه بیشتر به سمت شرق متمایل می شود. جایی که "مگاپروژه" ساخت خط لوله گاز " توان سیبری 2" در حال انجام است. این خط لوله از غرب سیبری گاز روسیه را با عبور ازخاک مغولستان به چین می رساند...توافقات روسیه و چین حال از گاز بسیار فراتر رفته است.قرار است حجم مبادلات تجاری دو کشور دو برابر شود. پرداخت ها هم با ارز ملی صورت می گیرد...سخنان رهبر چین در مطبوعات این کشور منتشر شد که در آن او پوتین را دوست نزدیک و صمیمی خود خواند...هرچه غرب از روسیه دور شود چین آغوش خود را به روی آن بیشتر باز می کند. در روند سیاست تحریم باید مراقب باشیم که روسیه را هرچه بیشتر به سمت چین سوق ندهیم".

هیچ نظری موجود نیست: