آبان 42 سال پیش

چهل و دو سال پیش در چنین روزهایی: آبان 57 ماه تحولات و حوادث مهم درمسیر انقلاب بهمن 

سوم آبان اولین گروه زندانیان سیاسی از زندان های اوین، قصر و قزل حصار آزاد می شوند. صفر قهرمانی هم با 32 سال حبس درمیان آنان است. 8آبان گروه دوم آزاد می شوند که آیت الله طالقانی و منتظری بین آن ها هستند. بدین ترتیب تا 30 دی ماه همه زندانیان سیاسی آزاد می شوند. (صحنه هایی از آزادی زندانیان سیاسی را در فیلم زیر می بینید) 
13 آبان نیروهای نظامی مستقر در روبروی درب اصلی دانشگاه تهران ،به سمت دانش آموزان داخل دانشگاه شلیک می کنند. من هم در محل حضور داشتم. یک دانش آموز کشته شده و دو زخمی را به چشم خود دیدم. غروب آن روز" بی بی سی" به نقل از اپوزیسیون پنجاه و چند کشته اعلام کرد. من ولی مطمئن هستم که قربانیان حداکثر3نفر میتوانست باشد. 
تحت تاثیر این حادثه دوروزبعد 15 آبان، تیمسار غلامرضا ازهاری از طرف شاه به نخست وزیری انتصاب می شود. 
عباس میلانی در مصاحبه رادیویی 15 نوامبر 2010 خود با حسین مهری از قول امیر اصلان افشار، رئیس وقت دربارمی گوید: "شاه دستورداده بود که تیمسار اویسی برای انتصاب به سمت نخست وزیری خدمت برسد. شاه ولی آن روز پس از دیدار با سفرای آمریکا وانگلستان می گوید: ازهاری بیاید، اویسی نیاید.آقایان (سفرا) با اویسی موافق نیستند." 
غربی ها حکومت های زیر دست خود را مهره های شطرنجی می پندارند که مطابق میل آن ها باید رفتار کنند و به وقت لزوم مورد معامله قرار گرفته و قربانی شوند. محمدرضا شاه خود پس از سقوط سلطنت ، در کتاب خاطراتش " پاسخ به تاریخ"، حقایقی را در ارتباط با دخالت های آمریکا و انگلیس در امورداخلی ایران بیان و برملا کرد که به مذاق این قدرت هاووابستگان ایرانی آنها خوش نیامد . از این رو تلاش زیادی صورت گرفت تا مطالب این کتاب، بی اهمیت و غیر مستند جلوه داده شود. هرچند می توان حدس زد که حتی هنگام نگارش کتاب هم ، شاه را ازذکر بسیاری ازحقایق بر حذر داشته اند. 
 به بخشی از نوشته شاه درارتباط با دخالت بیگانگان توجه کنید: 
"...دراواخر آذر،سناتور محمد علی مسعودی به من گزارش داد که "جرج لامبراکیس"، دبیر سفارت آمریکا به او گفته است که بزودی در ایران یک رژیم جدید وجود خواهد داشت. اما جریانی که بیش از همه از سوی متحدان چند ساله موجب تعجب من شد، ماموریت شگفت انگیز ژنرال هایزر در ایران بود... اوایل دی در خبری حیرت انگیز به من گزارش شد که ژنرال هایزر چند روزی است در تهران اقامت دارد...نظامیان آمریکا با هواپیماهای خود می آمدند و می رفتند و طبیعتا تابع تشریفات معمول نبودند. از امرای ارتش در باره آمدن هایزر پرسیدم. آن ها هم چیزی نمی دانستند...حضور وی کم کم علنی شد و روزنامه های شوروی نوشتند که ژنرال هایزر برای تدارک یک کودتای نظامی به ایران رفته است. اندکی بعد هرالد تریبیون ، چاپ پاریس، به شوروی ها اطمینان داد که هایزر نه برای کودتا بلکه برای جلوگیری از آن به ایران رفته است...احتمالا سرویس های اطلاعاتی آمریکا می دانستند که برنامه زیرپاگذاشتن قانون اساسی در پیش است. پس باید از بروز عکس العمل در ارتش ایران جلوگیری می کردند و هدف مسافرت ژنرال هایزر به ایران جز این نبود. بالاخره من یکبار ژنرال هایزر را به اتفاق سفیرآمریکا، آقای سولیوان ملاقات کردم. تنها چیزی که مورد علاقه هردوی آنها بود، دانستن روز و ساعت حرکت من از ایران بود. پس از آن که من ایران را ترک کردم ، ژنرال هایزر باز چند روز در ایران اقامت داشت. در این هنگام چه گذشت؟ تنها چیزی که می توانم بگویم این است که ربیعی فرمانده نیروی هوایی طی محاکمه اش ، به قضات گفت:"ژنرال هایزر شاه را مثل یک موش مرده به خارج از کشورپرتاب کرد".
                                                                                   

                                                   

هیچ نظری موجود نیست: