براساس فهم من از جهان سیاست، سرنوشت انتخابات
ریاست جمهوری ایران هم اکنون و در مذاکرات هسته ای ج.ا.ا با غرب رقم می خورد و نه برعکس.
"شامگاه گذشته، پرونده هستهای ایران در
جلسهای با شرکت کاترین اشتون، نماینده عالی اتحادیه اروپا در امور خارجی و سیاست
امنیتی، و آقای جلیلی مورد مذاکره قرار گرفت...همزمان با مذاکرات استانبول در روز
پنجشنبه، مذاکرات دیگری بین نمایندگان جمهوری اسلامی و آژانس بین المللی انرژی
اتمی در وین برگزار شد که ظاهرا بدون دستیابی به نتیجه ملموسی پایان یافت هر چند
رئیس هیات مذاکره کننده ایران این مذاکرات را "سازنده" خواند".(بی بی سی فارسی،16 می2013)
ترافیک سنگین مذاکرات هسته ای در آستانه انتخابات را شاید بتوان چنین تعبیر و
تفسیر کرد: غرب ج.ا.ا را تحت فشار گذاشته است تا پیش از برگزاری انتخابات ریاست
جمهوری یا به سازش های مورد نظر آن ها در رابطه با فعالیت های هسته ای تن دهد ویا
روی شورش و ناآرامی های پس از انتخابات
نیز درکنار تحریم های سخت تر حساب کند.
بدین ترتیب چنین وضعیتی قابل پیشبینی است: اگر
آقای رفسنجانی به عنوان برنده انتخابات معرفی شد، می توان نتیجه گرفت که ج.ا.ا در
مذاکرات هسته ای، حداقل تضمین های مورد نظر غرب را به آن ها داده است. زیرا
رفسنجانی برای سازش می آید. ولی اگر او بازنده شد، احتمالا دولت جدید وارد فازهای
جدید درگیری با غرب خواهد شد.
بعضی ها می گویند که رفسنجانی ، خاتمی و احمدی
نژاد، هرسه دولتمردیک نظام هستند وفرقی اساسی باهم ندارند. در صورتی که حضورهرکدام
ازچنین چهره هایی در پست های مهم، براساس
شناسنامه سیاسی شان، پیام متفاوتی به جهان سیاست مخابره می کند. وچنین رسمی در حیات سیاسی همه کشورها جاریست. در روسیه به
عنوان مثال، حتی پوتین و مدودف با وجود هماهنگی شان در هدایت کشور، از نقطه نظر
روابط خارجی، گرایشات مختلفی را نمایندگی می کنند.
احتمالاتی را که در رابطه با انتخابات کشورمان
ذکرشد می توان با رویکرد آمریکا به انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته روسیه سنجید
ومقایسه کرد:
جوبایدن ، معاون اوباما، در مارس2011 به روسیه
می رود و به صورت آشکار، در دیدار خود با مقامات رسمی و اپوزیسیون، از جمله گاری
کاسپاروف خاطر نشان می سازد که اگر ولادیمیر پوتین، نخست وزیر وقت،بار دیگرخود را
در انتخابات ریاست جمهوری 2012 روسیه کاندید کند،تکرار سناریوی مصر وانقلاب رنگی
کشورش را تهدید خواهد کرد. پوتین در انتخابات مارس2012 بار دیگر به کاخ کرملین باز می گردد و اکنون یک
سال است که مخالفینش با تظاهرات دائم سعی می کنند تا پیشبینی بایدن را محقق سازند.
آمریکا و هم پیمانانش برای رسیدن به اهداف
استراتژیک خود در جهان، اینک چند سالی است که در کنار تجهیزات پیشرفته نظامی و
شبکه های جاسوسی سنتی ،ازکنترل انحصاری خود براینترنت نیز برای سامان دهی ناآرامی
های مردمی، به منظور ایراد فشار به حکومت های "متمرد"استفاده می کنند.
از این رو روسیه مدتهاست که برای برقراری نظارت و کنترل سازمان ملل برشبکه جهانی
اینترنت تلاش می کند.
۹ نظر:
سلام،
دردسر خامنه ی با غرب با تسلیم اوو توسط این یا آن پرزدنت قابل حل نیست: غرب رژیم چنگ مدّ نظر دارد که برای او قابل قبول نیست. قدافی که دقیقا از برنامه اتمی و "حمایت از تروریسم" دست برداشت و حتا تبدیل به چماقدار غرب شد، در اولین فرصت نابود شد. ترسی که خامنه ی دارد پایه ی و بجاست حتا اگر آمریکا به هر دلیل *فعلن* به دلائل مچتلف قصد توافق گذرا با ایران داشته باشد. موفّق باشید
باتشکر.به نظر من اگربحث رژیم چنج در دستورروز بود، آنگاه به سمت جنگ حرکت می کردیم.زیرا انگیزه ای برای ادامه مذاکره هسته ای برای ج.ا.ا باقی نمی ماند.
بحث رژیم چنج و مذاکرات ن تنها متناقض نیستند بلکه در مورد بالاخص ایران لازم و ملزمند: آمریکا مجبور است به آمریکائیها و سایر جهانیان نشان دهد که پیشنهادات "صلح آمیزش" بیفایده بوده و "چاره"ای غیر ایز "دخالت بشردوستانه" برایش نمانده. فاز فعلی جنگ (تحریم، تضعیف دشمن، جنگ روانی و غیره) ممکن است بدلأل مختلف طولانی شود، ولی به این معنا نیست که خود جنگ دیگر مطرح نباشد. تا وقتی که حاکمیت آمریکا از برنامه " یک قرن آمریکا ی" که از زمان کلینتون مطرح شده دست برندارد، ساقط کردن ایران در دستور روز قرار خواهد داشت. همانطور که ذکر شد این امر تناقضی با مذاکرات یا حتا تواگق تاکتیکی از طرف هردو حاکمیت ندارد.
موفّق باشید
منظور شما از"دستور روز" استراتژی آمریکا در مقابل ایران و منظور من برنامه همین امروز آنهاست. مسلما مشکل آمریکا با ایران به برنامه هسته ای محدود نمی شود. این برنامه ولی مهمترین و عاجل ترین مشکل آنهاست . شاید حق با شما باشد ولی به نظر می رسد که ج.ا هم در چانه زدن های هسته ای، حداقل به دنبال اخذ تعهداتی در جهت رعایت حق حاکمیتش در آینده ، از طرف مقابل باشد وگرنه باید منتظر جنگ بزرگ منطقه ای باشیم
سعید جلیلی در مصاحبه 17 می 2013 خود با نجمیه بزرگمهر خبرنگار فاینشنال تایمزمیگوید که اگر به ریاست جمهوری رسد ، تسلیم غرب نخواهد شد وبرنامه هسته ای را ادمه خواهد داد. او معتقد است که تنها در چنین صورتی می توان غرب را وادار به پذیرش حقوق هسته ای ایران کرد
به قول آلمانیها "هیچ کس آاش رو اونجور داغ که میپزه نمیخوره". "اصلاحطلبان" که گویا با قصد حال مساله اتمی به انتخابات وارد شده اند، دو سال پیش که احمدی و شرکا با میانجیگری ترکی و برزیل به توافق با آمریکا نزدیک بودند، شعار "خیانت به منافع ملی" را سر دادند. به نظر من هارت و پورت تبلیغاتی این یا آن بخش حاکمیت را - بلاخص قبل از انتخابات - را نه باید با نیت واقعی سیاستگذاران اشتباه گرفت - امری که حتا در "دموکراتیهای " غربی نیز کاملا مرسوم است (عوامفریبی) حاکمیت اسلامی ایران همیشه آماده کنار آمدن "آبرومندانه" با غرب بوده بشرط "ضمانت بقا" که تا به امروز از طرف آمریکا و شرکا راد شده است.
به عنوان نمونه رجوع میدهم به خاطرات البردی دبیر کل سازمان انرژی اتمی جهانی که بهترین متخصص "پروندی اتمی ایران" محسوب میشود: " در تمام مدت ریاست من نه آمریکا و نه سهگانه اروپا هیچوقت قصد مصالحه نداشتند، بلکه رژیم چنج..."
موفّق باشید
با حذف رفسنجانی:
خبرگزاری «ریا نووستی»/ "پاتریک ونترل" سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا روز چهارشنبه اظهار داشت وزارت کشور ایران اجازه شرکت نامزدهایی در انتخابات را که واقعا می توانستند بیانگر منافع ملت باشند، نداده است.
مریکا، دایه مهربان تر از مادر!!؟
چون علاقه به جدل و " تئوری توطئه" ندارم:
سیاست آمریکا طرفداری یا مخالفت با این یا آن الیگرش ایرانی نبوده و نیست، غرض تفرقه هرچه بیشتره "دشمن" که با توجه به ایزولاسیون، تحریم و تررور گرم و سرد بر ضد ایرانیان، جامعه و حاکمیت را فلج و بیدفاع یا بیتفاوت به تجاوز نظامی و غیره خواهد کرد. دولت آمریکا آگاه است که افسار سیاست در ایران دست کیست:
پیامهای "دیپلماتیک" رئیس دولت آمریکا به همین جهت بر خلف رسم جهانی به آدرس خامنه ی ارسال میشود و نه به "رئیس جمهور".
نظراتی که این روزها امید به "ناجی کشور" را تبلیغ میکند، نه تنها ارتجاعی، بلکه نشان از همان موفقیت نسبی(؟) سیستم غرب دارد.
موفق باشید
با تشکر
کسانی که سعی می کنند به بطن سیاست نگاهی عمیق ودقیق بیاندازند، دیریازود خود را در وسط لجن زاری متعفن می یابند که تار و پود روابط و ضوابط حاکم برزندگی شخصی و اجتماعی خودشان و دیگران را تحت تاثیر قرار داده است . نه می توان مهر تایید به آن زد ونه مهرابطال. این است که هست.
عدم تمایل ما به سواری دادن، مدام ما را متوجه شانه هایمان می کند. تا کنون ولی اینگونه بوده است که هر وقت شانه را خالی کردیم، بلافاصله دیگری را بر کولمان نشانده ایم.
با اینحال ، هرکسی باید اولویت هایی داشته باشد تا با آن بتواند موضع خود را برای خود توجیه کند. اولویت ها هم همیشه بوی سیاست دارند و برای کولی دادن فرموله می شوند.
ارسال یک نظر