نکاتی در باره کودتای۲۸ مرداد

58 سال از"کودتای 28 مرداد"می گذرد.از آنجایی که این رخداد نیز مانند انقلاب 1357 تاثیر بنیادین بر ساختار سیاسی، فرهنگی واجتماعی کشورمان برجای گذاشت ،همچنان پس از سال ها مورد بررسی وکالبدشکافی قرارمی گیرد.این حادثه ازجمله بخاطر حضورکماکان پررنگ عوامل خارجی و داخلیش درعرصه حیات فعلی سیاسی میهنمان، تنها به گذشته مربوط نمی شود. از این رو پیوسته شاهد تحمیل ارزیابی های تازه مهندسی شده، بخصوص از جانب گروه های در مظان اتهام به همکاری با بیگانگان، با هدف گریز از محکومیت در پیشگاه تاریخ و مردم، هستیم. به گوشه کوچکی از این ارزیابی ها توجه کنید:
- سلطنت طلبان ، از این واقعه با نام "قیام ملی 28 مرداد" و حتی "انقلاب ملی 28 مرداد"، یاد می کنند.این برداشت با علاقه این گروه به نظام سلطنتی طبیعتا در پی جابجا کردن واقعیات دو طرف معادله ، یعنی مثبت جلوه دادن شاه و شعبان ها و محکوم کردن مصدق و دیگر نیروهای ملی و انقلابی است. داریوش بایندر، دیپلمات سابق و "تاریخ نویس" کنونی این نحله فکری، ضمن انتقاد به برخی سلطنت طبان افراطی  در مصاحبه ای که راجع به کتابش:"ایران و سی آی ای. بازبینی جریان سقوط مصدق" با هفته نامه اکونومیست داشته است، حتی از "مادلین آلبرایت" ، جهت عذر خواهیش از ایرانیان، برای انجام کودتا توسط سیا، انتقاد می کند:
"...در سال 2000 مادلین آلبرایت وزیر خارجه وقت آمریکا،با نوعی عذرخواهی علنی، از اقدام کشور خود در"سرنگون ساختن دولت نخست وزیر محبوب"ایران، انتقاد کرد...اکونومیست می نویسد:بنا بر قضاوت داریوش بایندر، خانم آلبرایت نباید چنین کاری می کرد...نویسنده کتاب در مورد گزارش وقایع این ایام توسط کرملیت روزولت ، نوه تئودور روزولت؛ مسئول طراحی این توطئه از سوی" سی آی ای "، ابراز تردید می کند..." (رادیوفردا،25 اردیبهشت89).
این اعتراف وزیر خارجه وقت آمریکا،جایگاهی جز یک دست نشانده رسمی برای شاه باقی نمی گذارد.به همین خاطر خشم سلطنت طلبان را برانگیخته است.
آمریکایی ها پس از فروپاشی شوروی دیگر از حکومت های پادشاهی حمایت نمی کنند. زیرابا نقشی که برای خود به عنوان رهبر جهان قائل هستند، شاه را نمیتوانند چون پیراهن، آن گونه که مطلوب آنهاست، یک شبه عوض کنند.این آلبرایت نیست که خارج از چارچوب استراتژی کشورش صحبت می کند. بلکه این "بایندر"ها هستند که یا از تحولات عقب مانده اند ویا بخاطر مصالح درون گروهی، خود را به کوچه علی چپ زده اند.
- مشروطه طلبان(لیبرال دمکرات ها) ،در رابطه با "کودتا"،به طور کلی ،احساسی مشابه گروه اول دارند. ازداریوش همایون، زعیم متوفای این گروه ، وقتی که در مورد کودتای 28 مرداد می پرسیدند، با در ماندگی و عصبیت ، دعوت به "فراموش کردن این مساله غیرمهم" و این "امامزاده تفرقه افکن" می کرد.تارنمای این گروه همین امروز به مناسبت سالگرد کودتا، مطلبی از اردشیر زاهدی ( پسرسرلشگر فضل الله زاهدی، مهره اصلی اجرای طرح کودتا)، در دفاع از"قیام ملی"! منتشر کرده است.
این گروه با درک این واقعیت که حمایت از"سلطنت" در سیاست خارجی آمریکا، دیگر گزینه ای جدی نیست، سعی در حفظ آنچنان فاصله ای با نظرات گروه اول دارد که ضمن بهره مندی ازکمک های مالی و حسن نظر برخی افراد ساده دل آنها، از خط اصلی پیشبردن اهداف استراتژیک آمریکا ، نیز باز نماند. درست مثل عباس میلانی، که با وجود غواصی در خزینه اسناد و مدارک، تا کنون سندی که به وجهه آمریکا، دررابطه باتاریخ معاصرکشورمان، کوچکترین لطمه ای وارد کند، صید نکرده است. در عوض تا می تواند گناه ابر قدرت را هم هرجا لازم باشد به حساب شاه وجریان سوخته سلطنت می گذارد. تنها کافیست به صحبت های اخیرش درانتقاد از سیاست های "مذهب نوازی" شاه توجه کنید که در آن کوچکترین اشاره ای هم به نقش آمریکا درتشویق شاه به این رویکرد ، برای مبارزه با شوروی ، نمی کند.
میلانی از جمله در مصاحبه خود با برنامه افق صدای آمریکا، در تاریخ 7 فوریه 2011 ، در دفاع از آمریکا چنین میگوید:...این خیلی راحت است که همه کاسه کوزه هارا بشکنیم سر آمریکا...این شاه بود که امکان تشکل دمکراتیک در ایران را نامیسر کرد.در موقعی که شاه رفتنی بود، این ها(آمریکایی ها) تصمیم گرفتند که شاه نمی توان بماند. عمدتا بخاطر این که روحیه اش را از دست داده است.آدم متزلزلی است. آدم افسرده ای است.آن زمان رفتند که نیروی جانشینی پیدا کنند.رفتند مثل بقیه ایرانی ها دچار این توهم شدند که آقای خمینی بهشون راست گفت که ما میخواهیم یک حکومت دمکراتیک بیاوریم. این شدکه شاه راواگذاشتند. ولی تا نوامبر این ها سعی کردند که شاه را نگه دارند...". این اظهارات نه تنها عمق وابستگی رژیم شاه به آمریکا ودخالت این ابر قدرت در امور داخلی ایران را نشان می دهد، بلکه میزان تعهد گوینده اش راهم به دفاع از سیاست های آمریکا به نمایش می گذارد.
میلانی سال گذشته با" کشفیاتی تاریخی" به این نتیجه رسید که:"...اگر شاه حق عزل نخست وزیر را داشت،پس کودتا کننده شاه و نیروهای وابسته به او نبودند. کودتا کننده مصدق بود". (رادیوفردا،30 مرداد89)
یکی از مانورهای عوامفریبانه برخی ازشیفتگان و وابستگان آمریکا، به هنگام بازنگری وقایع دوران مصدق ، آن است که می گویند: حزب توده ایران قدرتمند بود و آمریکا و انگلیس برای آن که ایران به دامان شوروی نیافتد، اقدام به کودتا کردند.(پس خدا عمرشان دهد!).پس از انقلاب اکتبرروسیه، غرب ابتدا"بلشویک" ها را حتی آدمخوار(توسط نازی ها) معرفی و سپس اعمال خود را به عنوان مبارزه با آنان توجیه می کرد. هیتلربا همین شعار ها به شوروی حمله کرد و دیگران نیزدر غرب، اصول همین سیاست را دنبال می کردند.
اینک فرض را بر این می گذاریم که واقعا کمونیست ها می خواستند کشور ما و دیگر کشورها را "ببلعند" .ولی آخر چرا این "منجیان" ایران، خودشان بحرین را از ایران جدا کردند و هیچکدام از این داریوش همایون ها هم صدایشان در نیامد؟
جالب است که حزب توده ایران سال ها از راست و چپ مورد حمله قرار می گرفت که با وجود سازمان نظامی و تشکیلات قوی، چرا در مقابل کودتا گران مقاومت نکرد . امروزولی برخی از این "مورخین لیبرال" می گویند که :چون آمریکا برای خنثی کردن توان و اهداف ح.ت.ا، که قصد داشت ایران را به شوروی ها واگذارد،اقدام به کودتا کرد،پس کار مثبتی انجام داد. حال باید پرسید: اگر ح.ت.ا چنین قصدی داشت، چرا از این "توان فوق العاده" اش (!) برعلیه کودتااستفاده نکرد؟ حتما خواهند گفت که :" شوروی این اجازه را نداد چون از آمریکا وانگلیس می ترسید."! آیا کسی که با سیاست سرو کار دارد می تواند باور کند که آمریکا و انگلیس از موضع ضعیف شوروی خبر نداشته اند!؟ واگر خبر داشته اند که دیگر نمی توان کودتا را با خطر شوروی(چیزی که وجود نداشته است) مدلل ساخت.درتوجیه سرکوب خونین جنبش دمکراتیک آذربایجان هم عینا ماجرا همین بود. آن زمان هم گفتند که:" قوام کلاه سرشوروی گذاشت" و یا "روس ها از آمریکا و انگلستان میترسیدند که به فرقه دمکرات آذربایجان کمک کنند". با این اوصاف معلوم نیست که ضرورت آن کشتار بیرحمانه چه بوده است؟ همان موقع هم اگر بنا به دلایلی غربیها ایران را اشغال می کردند، همه این "مورخین"آمریکایی و ایرانی تبار ، می گفتند که : برای دفاع از خاک ایران و مبارزه با شوروی چنین اقدامی لازم بود. حال آن که می بینیم این آمریکایی ها بعد از فروپاشی شوروی هم ،بهانه برای اشغال خاک دیگران کم نمی آورند.
شعبده بازی با تاریخ کار دشواری نیست. من خودم از نزدیک شاهد وقایع "کوی دانشگاه" در 18 تیر78 بودم. حادثه ای که در جریان بود ولی هر گروهی در همان ساعات و روزها تعبیر و تفسیر خود را ازآن ارائه می داد. همین صدای آمریکا، آتش زدن و غارت فروشگاه ها را ، که برای بد نام کردن دانشجویان سازماندهی شده بود، به عنوان قیام مردم در خیابان ها بازتاب و نمایش داد.
کودتای 28 مرداد ولی از فردای تصویب لایحه ملی شدن نفت در تاریخ 29 اسفند 1329، و برای ناکام گذاشتن اراده ملی در این زمینه، تدارک دیده می شد ونه برای مبارزه با"خطر حزب توده ایران " . این واقعیت را همه می دانند. با اینحال نگاهی به واکنش دولت و محافل سیاسی انگلستان،در برابر تصویب  لایحه ملی شدن نفت در مجلس شورای ملی، که درگزارش و تفسیرهای مطبوعات  داخلی و خارجی آن ایام منعکس است، جایی برای تردید باقی نمی گذارد که بحث انحرافی "خطرح.ت.ا وشوروی" درتحولات سال 32، تنها از زبان عوامل داخلی این تبهکاری بزرگ بیگانگان می تواند بیرون آید.
 وبالاخره آن که:قدرت های بزرگ با صرف هزینه های زیاد ، سعی درزدودن حافظه تاریخی ملت های جهان دارند تا بتوانند از منابع و امکانات آنان به صورت مستمر،سوءاستفاده کنند. وظیفه تک تک ماست که با چنین تلاش فریبکارانه ای مقابله واز حیثیت تاریخی خود دفاع نماییم.
نمونه هایی ازآنچه تنها در دوهفته پس از تصویب لایحه ملی شدن نفت در مطبوعات ایران و جهان در این باره منتشر شد، به نقل از نشریه خواندنی ها، 29 اسفند29 تا 13 فروردین 30 ، به شرح زیر است:
"...لیدر محافظه کار انگلیس:تصمیم مجلس ایران به ملی کردن صنعت نفت در سراسر کشور، هم خطرناک است و هم غیر قابل تحمل و باید یا از طریق مسالمت ،واگر نشد ، از طریق اعمال قدرت، از اجرای این تصمیم جلوگیری کرد...

...در ظرف 24 ساعت پس ازتصویب ملی شدن نفت در مجلس ایران، سهام نفت دربازار لندن تنزل کرد... .
..یادداشت جدید ومفصل دولت انگلیس که در تعقیب تصویب لایحه ملی شدن نفت ایران به نخست وزیر جدید تسلیم شد،این مبارزه را گرم ترخواهد کرد... 
...هنوز اول کار است و در جریان ماه های آینده حوادث بسیار مهمی در ایران روی خواهد داد واین کشور مرکز تصادم سیاست های خارجی خواهد شد...
... این جنبش (ملی شدن نفت) که صد درصد به ضرر انگلستان است، به طورغیر مستقیم از طرف دو رقیب دیگر تقویت می شود. روس ها در این میان، نفوذی در دولت های خاورمیانه ندارند وحتی از ترس بمباران هوایی، تصفیه خانه های نفت خود را به ادسا و مسکو و لنینگراد وغیره انتقال داده اند.( پاری ماچ فرانسه).(در حالی که انگلیس ها برای هم آوا کردن آمریکا و دیگر هم پیمانان داخلی و خارجی خود، در مبارزه با جنبش ملی کردن نفت، مدام در بوق خطرح.ت.ا وشوروی می دمیدند .در این میان فراررهبران ح.ت.ا،از زندان در آذرماه 29 ،درست در آستانه تصویب لایحه ملی شدن نفت، مستمسک انگلیس برای قدرتمند نشان دادن ح.ت.ا و به کرسی نشاندن طرح خود مبنی بر دخالت مستقیم دراوضاع داخلی ایران، شد).
...انگلستان در آینده از تمام وسائل استفاده خواهد کرد . این وسائل عبارتند از تغییر اوضاع در داخل خود ایران و یا بدست آوردن بهانه ای برای وارد کردن قوای مسلح و حفظ موسسات نفت...

...چنانچه پیشنهادات اخیر انگلستان مورد قبول(ایران)واقع نشودوکاربه جای باریک کشد،انگلیسها چاره ای جزدخالت مسلحانه ندارند وبرای حفظ شریان حیاتی خود مجبور به اعمال قدرت هستند...
...تصمیم به ملی شدن نفت شامل نفت بحرین هم می گردد. امتیاز نفت بحرین از ایران گرفته نشده است ، بلکه یک شیخ عرب که خود راامیر بحرین مینامد،این امتیاز را به دو شرکت آمریکایی داده است...
...از مدتی پیش به این طرف در بنادر بحرین ، ساختمان های نظامی شروع شده است. این ساختمان ها باعجله زیادی دارد به اتمام میرسد. رفت و آمد کشتی ها به بحرین نیز در این اواخر زیادشده است...
...تبلیغات انگلیسها،آمریکایی هارا از این که در صورت ملی شدن نفت، ایران مانند لقمه راحتی در گلوی روسها خواهدرفت، متوحش ساخته است...".
واکنش ها به "ملی شدن نفت" را در  لینک های نشریات همان موقع ببینید : 1 / 2 / 3 / 4 / 5 / 6 / 7 / 8 / 9 / 10

۲ نظر:

Khosro Sadri گفت...

آنتونی ایدن، وزیرخارجهٔ وقت انگلیس، در خاطراتش، نوشته است: «هنگامی که من در ۲۷ اکتبر ۱۹۵۱‌(آبان‌ماه ۱۳۳۰) پستِ وزارت امور خارجه را به‌عهده گرفتم دورنمایِ نگران‌کننده‌ای که من درباره آن می‌اندیشدم چنین بود: ما از ایران خارج شده بودیم؛ ما آبادان را از دست داده بودیم، و قدرت و حیثیت ما در سراسر خاورمیانه به‌شدت متزلزل شده بود… من باید تصمیم می‌گرفتم که با این وضع چگونه باید رودررو شد… من فکر می‌کردم که اگر مصدق سقوط کند به‌طورِکامل احتمال دارد جایِ او را دولت عاقل‌تری بگیرد، [دولتی] که انعقاد قرار داد رضایت بخشی را ممکن سازد.»

ناشناس گفت...

باراک اوباما در تاریخ 15 خرداد 1388 در قاهره به دخالت کشورش در سرنگون کردن "دولت ملی" در ایران اعتراف کرد. در بهمن 1392 نیز اوباما در مصاحبه با خبرنگار "نیویورکر" به همین مساله اشاره کرد