اندر خواص "دمکراسی"

سیف الاسلام ، پسر معمرقذافی ، اعلام کرد که نیکلا سارکوزی ، پیروزی خود در انتخابات ریاست جمهوری فرانسه در سال 2007 را، از جمله مدیون کمک های مالی حکام لیبی است. او از انتشار قریب الوقوع اسناد مربوطه خبر داد.البته بعید است که سارکوزی که اینک در اشتیاق بمباران لیبی در پوست نمی گنجد تا درغیبت نسبی ابرقدرت بیمار، دین خود را به "دنیای آزاد" ادا کند، پیشبینی چنین اقدام انتقام جویانه ای را از طرف لیبی نکرده باشد.پس باید منتظرواکنش او وحزبش نیز باشیم.ولی در هر حال، او به مثابه رهبر یک کشور "دمکراتیک"، مانند قذافی فارغ از پاسخگویی به مردم و رقبا نخواهد بود، تا جایی که حتی عمل غیر قانونی و اخلاقی خود را بدون لاپوشانی ،باصدای بلند اعلام دارد . پس می توان حدس زد که در صورت انتشار اسناد مربوطه از طرف لیبی ، حداقل شاهد یک تئاترسیاسی و جنجال مخالفان جریان حاکم "اتحاد برای جنبش مردمی" ، درفرانسه باشیم. چنین چیزی ، اگر رخ دهد، تنها یک نمونه از ده ها اتفاق مشابهی است که در صحنه سیاست غرب ، تا کنون شاهد بوده ایم. وجه تشابهی هم با ماجرای "ایران کنترا" ی خودمان دارد و آن ساخت و پاخت غیر قانونی "تکثر گرا" ی غربی با "توتالیتر" شرقی ، است. در هردو مورد هم این "تکثرگرایی" است که زیر ضربه انتقاد داخلی قرار می گیرد .و این خود امتیازی است که باید به حساب "دمکراسی" نوشت. تشابه دیگر طرف های دو ماجرا، قرارداشتن رژیم های متکی به درآمد نفت ، یعنی ج.اسلامی ایران و لیبی، از یک سو و نظام غربی استوار بر مالیات و مجبوربه حفظ ظاهر کار در مقابل افکارعمومی، از طرف دیگر می باشد.

بحث مفصلی هم در این میان میتوان مطرح کرد که چرا غرب با اتکا به قدرت نظامی و اقتصادی خود، اجازه نمی دهد که رقبایش، چهره ای دمکراتیک از خود نشان دهند و با فشار، آنان را به تمرکز هرچه بیشتر مجبور می سازد. در اینجا ولی منظور من از طرح قصه "سارکوزی – قذافی"، تاکید بر این واقعیت عیان است که "دمکراسی غربی" آن چیزی نیست که مدعیانش بیان می دارند. وگرنه ، چگونه پول دیکتاتور لیبی می تواند در نتیجه انتخابات ، که مهمترین شاخص ارزیابی اراده مردم است، آنچنان تاثیری داشته باشد که دریافت کننده اش ریسک آبروریزی اش را به جان خرد. آیا جز این است که با "پول" می توان "رای" به دست آورد؟ بدین صورت که با در اختیارگرفتن وسائل ارتباط جمعی بیشتر، چنان اذهان را شستشو داد که اکثر مردم فرانسه به عنوان مثال، در پای صندوق ، به ضد منافع اقتصادی و سیاسی شان ، یعنی ائتلاف راست رای دهند؟ پس نمی توان نتیجه گرفت که در این جوامع ، پول بیشتر یعنی رای بیشتر و قدرت واقعی همیشه در دست کسانی است که پول بیشتر دارند ،هرچند برای حفظ مهار جامعه ، احزاب غیر را هم به صورت کنترل شده به بازی می گیرند؟هزینه آخرین انتخابات ریاست جمهوری آمریکا بالغ بر 5.3 میلیارد دلار بود. با این حساب آیا شانسی هم برای دیگران دررقابت با دو حزب اصلی باقی می ماند؟
"دمکراسی غربی"، در حال حاضر، هرچند وجیه تر از"دسپوتیزم شرقی" به نظر می رسد ، ولی برخلاف ادعایش، نماینده واقعی و شرافتمند اراده مردم نیست و از این نظر در عرصه داخلی با دومی تفاوت ماهوی چندانی ندارد. بخصوص که کارنامه قبولی قابلیت گذاربه "فاشیسم"، در صورت لزوم، را هم زیر بغل دارد. در مورد عملکرد خارجی ولی جنایات تنهاآمریکایی ها ، در چند دهه اخیر ، از نظر کیفیت( بکارگیری بمب اتم، ناپالم و اخیرا
بمب های سرطان زا در عراق) و کمیت قربانیانش (بیش ازیک میلیون نفر فقط در جنگ عراق)، جنایات تمام دیکتاتورهای شرقی در تمام تاریخ را از" جلوه" انداخته است.

هیچ نظری موجود نیست: