آیا حاکمیت در ایران تغییر خواهد کرد؟

به نظر من  هیچگونه تغییری که پایه های اصلی قدرت را در ایران جابجا کند، در آینده نزدیک رخ نخواهد داد. "حاکمیت ولایت فقیه " شاید تغییرشکل دهد و درقالب های مناسبت تری از قبیل شله قلمکار" ملیت و مذهب "ویا...که در تضاد مستقیم با افکار و خواست های اکثریت مردم نباشد ،فرو رود ،" قدرت" ولی حفظ خواهد شد.
"گربه قدرت " در ایران  باید بتواند موش بگیرد. با عبا و عمامه  یا بدون آن . خلاصه آن که : شانس و انگیزه ای برای تغییرمدارگردش ایران درسطح جهانی  وجود ندارد.
حمله نظامی آمریکا به منطقه ، تلاشی دیوانه وار برای جلوگیری از حذف مسالمت آمیز آمریکا ازمدیریت بلامنازع بر جهان بود .اقدامی که هرچه می گذرد بیشتر مشخص می گردد که نه تنها با ناکامی دررسیدن به هدف مواجه گردید بلکه خود به عامل تسریع فروپاشی هژمونی ابرقدرت تبدیل شد. سناریوی حمله به خاورمیانه ، بر اساس تئاتر11 سپتامبر، ریسکی بود که به سادگی در بین محافل اصلی تصمیم گیری در آمریکا پذیرفته نشد. کافی است به رقابت انتخاباتی "ال گور-بوش" نظری دوباره بیاندازید تا متوجه شوید که آن کش و قوس تاریخی از اختلاف نظرهای تاریخی در پشت پرده ، برای تعیین سیاست های آتی آمریکا  در یکی از حساس ترین لحظات تاریخی این کشور حکایت می کرد. مشخصا بحث تا دقیقه نود و وقت اضافی بر سر این بوده است که : ماجراجویی بهتر است ( بوش) ، یا پذیرفتن قواعد بازی در عرصه بین المللی( ال گور) ؟ آمریکا در عراق و افغانستان با شکست روبرو شد. اوباما ( گارباچف آمریکا ) آمد، اوضاع بدتر شد و حزب او انتخابات میاندوره ای را باخت . اینک آمریکایی ها باز بر سر یک دوراهی قرار گرفته اند: مشت آهنین جمهوری خواهان را نشان دهند و یا با اوباما همچنان از نردبان پایین تر روند؟ در حالی که نتیجه لشکرکشی و نیز تهدیدات توخالی بوش و چنی ، در دو سال آخر، در مورد حمله به ایران، اعتبار وآبرویی برای "مشت آهنین" باقی نگذاشته است، معلوم نیست که این عرض اندام جدید جمهوری خواهان  چه کسی را می خواهد بترساند؟
بدون حضور قدرتمند آمریکا در منطقه، جمهوری اسلامی با خروارها مشکل داخلی ، که در دوسه ماه آینده به اوج خواهد رسید، همچنان قادر به حفظ سکان قدرت خواهد بود. سرنگونی های انقلابی دوران جنگ سرد قانونمندی های خود را داشت که با فروپاشی شوروی محمل آن ها نیز از بین رفت ." انقلابات رنگین" نیز تنها با کمک مستقیم آمریکا معنی و مفهوم دارد که با کسالت های ابرقدرت ، پروژه هایش متوقف شده ودر اوکرائین و گرجستان هم رنگ باخته است. ازآن گذشته ما سی سال فعال مایشائی آمریکا را درایران تجربه کرده ایم .آن هم به بهای بربادرفتن آزاد و دمکرات ترین دولت تمام تاریخ کشورمان بوسیله کودتای ننگین همین آمریکا و عوامل داخلیش.
درحال حاضر در ایران  تنها به دمکراتیزه شدن شرایط زندگی مادی و معنوی ، در چارچوب های موجود می توان امید داشت. که تازه آن هم بدون فشار و مبارزه دست یافتنی نیست.
این ساده اندیشی که گویا در کشوری به اهمیت ایران می توان صرفا با اراده شهروندان و حذف عوامل خارجی تغییرات ساختاری بوجود آورد، نه تنها بین جوانان بلکه میان "سالخوردگان سیاسی " نیزبه وفور دیده می شود. کسانی هم که دل به "حمله نظامی" آمریکا بسته اند، توجه نمی کنند که آمریکایی ها دروضعیتی به مراتب وخیم تراز آن قراردارند که قادربه انجام چنین کاری با عواقب نامعلومش باشند. تهدیدات و تبلیغات در این مورد از جانب آن ها  بیشتر با قصد تاثیر گذاری برحاشیه ها صورت می گیرد. شیوه اسرائیلی ها نیز تاکنون آنگونه بوده است که به مراکز مورد نظرشان، بدون اعلان و اخطار و جنجال قبلی حمله کرده اند. دربمباران ایران نیز اگرتا کنون ذره ای امید موفقیت می دیدند، چون حمله به لبنان ، سوریه و جاهای دیگر،لحظه ای درآزمودن شانس خود درنگ نمی کردند.
حملات نظامی، بخصوص با هدف تضعیف پایه های حاکمیت، بسیاردور از ذهن می باشد.

۱۰ نظر:

ناشناس گفت...

سلام خسرو جان.مطلب بسیار خوبی است.
دستت درد نکند،ولی برادر جان تجربه عینی تاریخ نشان میدهد که در تحلیل سیاسی حوادث، نتیجه قطعی سیاه یا سفید گرفتن از داده ها و صدور حکم " چنین " و " چنان " نمیتواند کار خردمندانه ای باشد.حتما این ضرب المثل که می گوید: "نشاشیده شب دراز است و قلندربیدار" را شنیده ای ؟.
پس منتظر میمانیم تا هوا کمی روشنتر شود.آنگاه خواهیم دیدکه ...
شاد و سربلند بمان.

Khosro Sadri گفت...

باتشکر
" تجربه عینی تاریخ"، نزدیک 30سال است با افول و سپس فروپاشی شوروی، هیچ انقلابی را "تجربه" نکرده است.نوع رنگین آن هم با افول آمریکا، تجربه ناکامی از آب درآمد.
شاید هم قلندر در انتظار"انقلاب مهدی"شب درازی می کند؟

ناشناس گفت...

با سلام
1-نوشتارشما متاثر از تئوری توطئه است
2-یعنی امریکا(یا هر قدرت خاجی) همه کاره اند و ملت تماشگر.
3- امریکا اگر این قدر توانا بود سایر رژیمهای همپیانش را سرکار نگه می داشت.
4-یکبار دیگر مقاله خودتان را وقتی سرحالاید بخوانیدمطاب انسجام کافی را ندارد
5-وظیفه روشنفکر نه ناامید کردن مردم است و نه صدور حکم برای آینده.
موفق باشید.ناشناس دوم

Khosro Sadri گفت...

باتشکراز پیامتان.مطابق شماره گذاری خودتان نظرم را می گویم:
1- "تئوری توطئه"، خط قرمز دیپلمات هاست.حتما فیلم قتل کندی را دیده اید.آیاچون آمریکا تاکنون رسما نگفته است که کندی را"سیا" کشت،مابایدپشت دست کسانی را که در این موردسخن گفته اند داغ کنیم؟ و مثلا تا مادلین آلبرایت اعتراف نکرده است، اسمی از"کودتا" و نقش آمریکا در آن نیاوریم؟شبیه کار آن بیچاره ای است که دزد دورش راخط کشیده بود واو میترسید که پایش را از خط بیرون گذارد.
2- من گفته ام که در ایران صرفا اراده مردم کافی نیست.
3- من هم گفته ام که آمریکاضعیف شده است و اکرائین و گرجستان را هم نتوانست نگه دارد.
4- شمااین پیام را در تعطیلات آخر هفته نوشته اید،وسط هفته سری بزنید و مطلب را دوباره بخوانید.
5- من نه روشنفکر هستم ونه وظیفه ای برای خودم تعریف کرده ام. کسانی که سی سال است هرروز می گویند که"رژیم کارش تمومه"، احتمالا از نظر شماکار درستی می کنند.

ناشناس گفت...

متولد 1337 در سه راه سلسبیل تهران هستم.
پس از انقلاب ، هوادار حزب توده ایران و دربخش انتشارات آن مشغول به کار شدم.
هوادار هیـچ جریان سیاسی نیستم.
طرفدار " عدالت اجتماعی" هستم.[از نوع توده-ایش]
خسرو خان! شما همچنان توده-ای می اندیشی و توده-ای هستی و دیدگاه یک توده-ای ایران-فروش در تمامی نوشته-هایت در وبلاگی که راه انداخته-ای به آسانی دیده می شود.

Khosro Sadri گفت...

اگردوست داشتی، کمی در مورد دلایل چنین برداشتی توضیح بده تا بتوانیم باهم صحبت کنیم.

ناشناس گفت...

آقاخسرو سلام
عذرخواهی می کنم از شما و همه خوانندگان گرامی از اینکه در یاداشت اولم غلط املائی داشتم بعلت عجله در تایپ. اما درباره توضیح شما :
1-منظورم از تئوری توطئه ربط دادن هر عملی به بیگانگان است.
2-اراده مردم لازم است بدون اراده مردم نتیجه هر تصمیمی مشخص است(به نفع گروه یا طبقه یا قشر تصمیم گیرنده تمام خواهد شد.)پس اراده مردم لازم است به دیگر سخن کافی هم است.اگربه خواستهایشان نمی رسندعلت دیگری دارد.
3-منظورم از انسجام نداشتن این است عنوان مقاله شما با متن که بیشتر در مورد امریکا است همخوانی ندارد.
4-شاید شما وظیفه ای برای خود تعریف نکرده باشید در این مورد کاملا آزادید
ولی خاطرات زندان خود را که قبلا نوشته اید بعلاوه خود این مقاله و پرداختن به وقادیع چند دهه قبل امریکا
انهم با جزئیات (شایداینکار برای خودامریکایها هم الان آب و نان نداشته باشد)نشان دهنده روشنفکر بودن شما است اگر هم وظیفه ای برای خود تعریف ننموده ایداین وظیفه ازطرف وبلاگ تان (سلسله نوشتار شما) برای شما تعریف خواهد شد.
5- هیچ وقت نمی گوئیم رژیم کارش تمام است اگر هم رو به اتمام باشد ممکن است غفلت یا ...دیگران سالها سرپا نکه دارد.ناشناس دوم موفق باشید.

ناشناس گفت...

با سلام
اگر برای دل خود مینویسیدپیشنهادمی کنم فعلا دست از زلف سیاست بازان بردارید به ادبیات بپردازیدمثلا رمان جان شیفته رومن رولان را بخوانیدنه خود داستان را کی با کی بود.بلکه روانشناسی جامعه شناسی انسان شناسی بالاخره سیاست را درهرجمله رمانو آنکاه بهتر با خود کنار می آیید.(اگر قبلا خواندید یکبار با این دید بخوانید-کلا ادبیات آرامش بخش است)شما در آن رمان مارک جوان(از نظر فکری) هستید که نمی تواند نه از فردیت خود دست بردار و نه مسئولیت اجتماعی خود.پریشان نویسی شما هم از اینحا ناشی است.(با این تفاوت که اینکار برای سن و سال مارک جوان طبیعی است برای شماغیر طبیعی).بیشتر از پریشان نویسی ندیدن است مطالبی را که دلت میخواد می بینی نه کل مطلب را.
موفق باشی ناشناس دوم

Khosro Sadri گفت...

ازتوصیه هایتان متشکرم.شما حالا چرابا این علاقه اندک به مسائل سیاسی، وقت خود راصرف خواندن این پریشان گویی هاوبحث با این پریشان گو می کنید؟
از اظهارات تان در مورد "تئوری توطئه" و"اوراسیا" و "برژینسکی"، بی علاقگی نسبت به سیاست مشخص است.
در هر حال این حق راهم برای دیگران قائل شوید که توان آن راداشته باشند تا در پریشان گویی های دیگران نیز نکته ای بیابند.
بگویند از سر بازیچه حرفی/از آن پندی بگیرد صاحب هوش/وگر صد پندو اندرزپیش نادان/بخوانی آیدش بازیچه در گوش.
موفق باشید!

ناشناس گفت...

هم خویش را بیگانه کن هم خانه را ویرانه کن /وانگه بیا با عاشقان(سیاستمدارن-ایدئولوگ ها) هم خانه شو هم خانه شو
رو سینه را چون سینه ها آب شو از کینه ها/و آنگه شراب عشق را پیمانه شو پیمانه شو
اندیشه ات جای رود و آنگه تو را آن جا کشد/زاندیشه بگذر چون قضا پیشانه شو پیشانه شو
اما تفسیربیت دوم مصرع سوم :بگذر به معنی فراموش کردن نیست بلکه یک مرحله بالاتر و عالیتر رفتن است. مثل قضا(زره لباس رزم)پیشانه (جلوتر بودن)شو .یعنی اندیشه و نوشتار را تو رهنمون باش .اگر دیگران گفتند در چه شرایطی و برای جه گفتند تفصیر (یک مرتبه عالیتر) تو چیست .
باید که جمله جان شوی تا لایق جانان شوی(مولوی).حداقل مثل سیاست مداران امریکا با حوصله باش (الف د ب پیشکش )مردم و خبرنگاران اتاق خوابشان را به نمایش و دادگاه می کشند از کوره در نمی روند.البته خواننده حق دارد نظر دهد (شعار تجار دنیای سر+مایه= حق با مشتری است)به ردای آلمانی برنخورد.
طالب زر گشته جمله پیر و خام /لیک قلب از زر نداند چشم عام
گر محک داری گزین کن ور نه رو /نزد دانا خویش را کن گرو
دیگر اوقات شریف دانای محترم رامشوش نخواهم نمود(عربی شد)نا شناس دوم