دیکتاتورها یکسان نمی میرند!

در عالم سیاست،احکام بی پایه صادر کردن، امری متداول و مجازاست و همه به آن عادت کرده اند. زیرا در عرصه ای که توطئه و دروغ و فریب، فرمان می راند، شعبده بازی با کلمات و جملات، برای وارونه جلوه دادن حقایق ، به نوعی "تخصص" بدل میشود که دارنده اش را در رسانه های قدرت ها، گاه "تحلیل گر" یا "کارشناس" سیاسی هم می نامند. رتبه چنین موجودی از میزان "استعداد" و آمادگیش در"اثبات"و "نفی" هم زمان یک موضوع واحد ، تعیین می شود. مثلا باید بتواند در" صدای آمریکا"، همان قدر"مشعشع" پنبه جمهوری اسلامی را بزند که اگردر ایران بود،از ولایت فقیه دفاع می کرد وبه آمریکا میتاخت.و یا دررابطه با موضوع داغ روز، یعنی" اتهام توطئه ترور سفیر عربستان"، بسته به شرایط، به یک میزان، در نفی و در اثبات، " تردستی" و"برآمدگی رگ گردن" داشته باشد.
ماه های اخیر، در رسانه های جهان ، "احکامی" با مضمون "اجتناب ناپذیری سرنوشت واحد دیکتاتورها"، بسیاربه چشم می خورد.

این که بسیاری از ایرانیان و نیز قدرت های غربی مخالف جمهوری اسلامی، با انگشت یک دست ، سرنوشت تراژیک برخی دیکتاتورها و با دست دیگر، "ولایت فقیه" را نشانه می گیرند، قابل درک است ولی برآیند منطقی آخر وعاقبت همه خودکامگان نیست. اکثر قریب به اتفاق مستبدان عالم ،چون سوهارتو در اندونزی، برانکو در برزیل،آرمز در گواتمالا،مارکوس در فیلیپین، موبوتوسه کودر کنگو و...که همگی با کمک آمریکا و کودتا علیه دولت های دمکرات به قدرت رسیدند در این شبیه سازی ها فراموش و تنها به سرنوشت عده اندکی چون صدام حسین و معمر قذافی اشاره می شود. حال آن که تنها حوادث جاری و این چند سال اخیر جهان هم ، چنین تشابهات و احکامی را تایید نمی کند. کافی است به حکام بحرین و عربستان سعودی بنگریم و یا سرنوشت دیکتاتوربرجسته قرن ،آگوستینو پینوشه را بخاطر آوریم که با وجود خواست مردم شیلی وتظاهرات وفشار افکارعمومی جهان برای محاکمه و مجازاتش، زیر چتر حمایت آمریکا از هرگزندی مصون ماند، تا آنکه 5 سال پیش، در 91 سالگی به مرگ طبیعی درگذشت.
آمریکا در مورد دست نشانده دیگرش، حسنی مبارک نیز نهایت تلاش را بخرج می دهد ، تا اورا از محکومیت و مجازات در امان نگاه دارد. با این امید که او نیز همین روزها به "مرگ طبیعی" بمیرد،مباد آن که دگر دوستان، از"لطف" مستدام ابرقدرت ناامید وبه زیردامان رقبا پناهنده شوند. سرنوشت شوم، تاکنون نصیب دیکتاتورهایی شده است که به سازغرب نرقصیده اند.
تصاویرخونین معمر قذافی که پس از دستگیری توسط عناصر ونیروهای مورد حمایت ناتو به بدترین شکل ممکن به قتل میرسد، همچون تصاویر اجساد چائوشسکو، رهبر پیشین رومانی و همسرش، که آن ها نیز پس از دستگیری ، بدون محاکمه تیرباران شدند، ازمیزان" پایبندی" قدرت های غربی به "حقوق بشر" حکایت می کند. کافی است تصور کنید که این دو، دست نشانده آمریکا بودند وتوسط عوامل مخالف آنها کشته می شدند . آیا کسانی که با ترور ناموفق و مشکوک فلان سفیر، به گفته خودشان ، همه گزینه هایشان را روی میزمی چینند، از این تصاویرو قتلهای بی محاکمه، در جهت بسیج افکارعمومی برای لشگرکشی به کشور و منطقه مورد نظرشان استفاده نمی کردند؟
در پی تعیین جایزه به زنده یا مرده تحویل دادن قذافی، چنین سرنوشتی برای او قابل پیشبینی بود.دادگاه قذافی می توانست به رسوایی خود آمریکا و شرکای "ناتو"یش، منجرشود.او نیز چون "بن لادن"،"کیس محاکمه" نبود.

۱ نظر:

Khosro Sadri گفت...

Foreign Policy، چاپ آمریکا، 24 اکتبر2011 در مقاله ای با عنوان:" مردی(قذافی) که زیاد می دانست"! از رضایت خاطر رهبران غرب در زنده نماندن قذافی می نویسد.