شما هیچ عرصه فعالیت قانونی را نمی یابید که به اندازه " سیاست" به دروغ و فریب و جنایت آلوده باشد. سیاستمدار با وعده های دروغ پا در پله های اول" نردبان ترقی" می گذارد و از نمایندگی شورای محل وروستا و شهر و مجلس و...برای مقامات بالاتر چون ریاست جمهوری خیز بر می دارد. در این مقام است که او می تواند به مسابقه فریبکاری در صحنه جهان راه یابد. تحفه هایی چون جرج بوش و احمدی نژاد، تنها نمونه هایی هستند وگرنه کی و کجا رهبری را دیده اید که برای محکم کردن زیر پای خود و پیشبرد مقاصدش، از بکارگیری وسایل غیر انسانی واخلاقی ابایی داشته باشد واز دروغ بپرهیزد. تجربه شخصی من البته دو استثناء نشان می دهد:
یکی فیدل کاسترو، در بدو انقلاب کوباست که در یکی دو مورد، با تصور این که در جهان ما شاید بتوان صداقت و سیاست را آشتی داد، موضعگیری هایی کرد که باعث دردسرش شد. یکی هم محمد علی رجایی است که به عنوان نمونه در دوران چند هفته ای ریاست جمهوری اش،درتابستان سال60 ،در برنامه ای تلویزیونی گفت : "از آنجایی که دولت اسلامی هیچ چیزی ندارد که از مردم پنهان کند، خواستم بگویم که سفیر شوروی به ما پیشنهاد داده است که کشورش با وجود داشتن روابط خوب با عراق، حاضر است سلاح در اختیار ما گذارد". فردای آن روز سفیر تکذیب کرد و رجایی هم گفت که ما نوار صحبت ها را هم داریم.ولی بالاخره کوتاه آمد و نوار را پخش نکرد . گویا آن وسط یکی پیدا شدوگفت: آقا جان ! هر جا می خواهی راست بگو ، ولی در مقام رسمی اگر بخواهی راست گو باشی ، ممکن است فردا پس فردا یک بمبی در دفترت منفجر شود و این باهنر بیچاره هم به آتش راست گویی تو بسوزد ! رجایی که نصیحت گوش نکرد ولی فیدل کاسترو به نظر من هنوز هم تنها سیاستمداری است که میکوشد تا بدون افتادن در چاه "ساده لوحی سیاسی"، وظایف خود را شرافتمندانه انجام دهد.
همه قدرتمندان عالم سعی دارند که با استفاده از وسائل ارتباط جمعی، افکار عمومی را به سمت مورد نظر خود هدایت نمایند. آن ها به ما مردم عادی نیاز دارند تا رقیبانشان را از میدان بدر کنند .از این رو به طور مستمر تعبیر و تفسیر خود از آنچه در جهان می گذرد را به حلق مردم می ریزند ، بدون آن که به آن هااجازه دهند تا کمی هم به اصل موضوع ، یعنی کانون درگیری های قدرت های جهانی نزدیک شوند وآن را بررسی کنند. همین الآن به مهمترین اخبار و تفسیرهای روز دقت کنید: رئیس جمهور چین به آمریکا رفته و همه جا بحث بر سر روابط دو کشور است. آیا ما اجازه داریم بدانیم که جزئیات و مکانیسم توافقات دو کشور چه بوده است؟ به هیچ وجه. چنین چیزی تخطی از اصول پذیرفته شده در سیاست جهانی است. ما فقط حق داریم که مثلا اگر آمریکا نتوانست چین را به بالا بردن ارزش پولش در مقابل دلار مجبور سازد و تصمیم گرفت که با سلاح "حقوق بشر" به آن ها فشار آورد، بیاییم در خیابان و برای آزادی "لیو شیائو" و استقلال تبت تظاهرات کنیم. " دمکراسی " چنین حقوقی برای مردم پیش بینی نکرده است که از نحوه بده بستان های سیاسی سر درآورند. اگر جز این باشد که دیگر سرباز بدبخت آمریکایی را نمی توان در عراق وافغانستان به کشتن داد. آن ها که می گویند: "هدف ما اطلاع رسانی است، قضاوت با شماست" ، هرآینه ، به عنوان مثال در مورد رسوایی بکارگیری بمب های حاوی اورانیوم ضعیف در عراق و درنتیجه گسترش بیماری سرطان و تولد کودکان عجیب الخلقه، آن گونه که سازمان بهداشت جهانی اعلام داشته است ، به بحث و بررسی پرداختند ، آن گاه باور کنید که "اطلاع رسانی" آن ها هدفی غیر از" بی خبر"نگاه داشتن ما از سیاست های جنایتکارانه شان دارد.
آنچه به ما مربوط می شود آن است که وارد بازی های مسخره سیاسی که قرار است ما را به مسلخ قدرتمندان هدایت کند، نشویم. سیاست را می آموزیم و دنبال می کنیم تا از ترفند "سیاست بازان " در امان بمانیم.
۵ نظر:
congratulation your blogger
I'm brasilian boy e tambien possuo um blogger
acesse
http://www.tudosobreesportenomundo.blogspot.com/
sucesso pra você
سیاست هم مانند سایرعلوم یک علم است بخودی خود نه خوب است نه بد.این بازار(مصرف کننده)است که هم ارزش گذازی می کند و هم بازار کاذب مصرف ایجاد می کند مثلا عطاری (نه علم گیاه شناسی) و دعا نویسی دکان شیادی رشته پزشکی است .
از مارکس نقل قول می کنند که دین افیون است جمله صحیح اش این است که دینی که ابزار سو استفاده زورمندان بر علیه توده مردم است ،افیون می باشد.شما بجای دین کلمات ،سیاست ،پزشکی،روزنامه نگاریو .. را هم قرار دهید نتیجه همان گفته مارکس (اصلی نه سو استفاده شده)می شود.
فراموش نشود سیاست مداران و سیاست بازان از دوش رسانه ها بیشتر بالا می روند تا از دوش مردم .
آقای صدری شما که خواهان صداقت هستید سیاستمداران صادق را فقط در اسطوره ها نگردید الان هم هستند (نسبی) .
صادقانه بگوئید پیام نوشته تان چیست ؟ من برداشتم را برای شما می نویسم ای مردم سیاست و سیاستمدار صادق نیست بروید کشک تان را...قضاوت این نتیجه گیری خواننده را در این شرایط به شما وامی گزارم.
شاید بگوئید با مردم کاری ندارید برای دلتان می نویسید .می گویم دلتان هم مثل مقاله تان سردرگردان
است .اکر به فرض هم در سیاست داخلی اصل بر صداقت باشد ولی در سیاست خارجی منافع ملی هر کشوری اصل اول است (انجائی که به مذاکره چین و امریکا پشت درهای بسته اشاره نموده ای )
آیا این دو می توان را با یک چوب راند شیادان می توانند منافع ملت خود را پاس بدارن و بر عکس صادقان شاید نتوانند
خسرو عزیز در مورد سیاست من به یادمانده های خودم که مربوط به نیم قرن پیش است رجوع میکنم . این ها را ازپدرانمان میشنیدیم .
در زمان ۲۸ مرداد عده ای صبح ها شعار میدادند زنده باد شاه و همان عده در عصر فریاد میزدند زنده باد مصدق و نتجه میگرفتند سیاست پدر و مادر ندارد !
سالها گذشت و من با خواندن و تجربه و کمک دیگر مردم دوستان در یافتم که سیاست امری است واجب به درک برای شرکت در ساختن سرنوشت ما .بدون درک و شرکت ما این سرنوشت به هر حال به وسیله دیگران رغم خواهد خورد. و این سرنوشت بر ما تحمیل خواهد شد .
بنا بر این به این نتیجه میرسم که از قضا سیاست نه تنها پدر و مادر دارد بلکه دوتا هم دارد. یا فرزند رنج و کار است یا فرزند سرمایه. آیا نوشته تو در مسیر گفته های پدرانمان نیست ؟
شاد باشی
باسلام
منظور من مناسبات دیپلماتیک و فضای دیپلماسی است که آلوده است. مبارزات مردم هم سیاسی است ولی مثل اولی با حیله و فریب همراه نیست.
پدر بزرگم همین را به من می گفت. اما من فکر می کردم چریک ها از جنس دیگری هستند و با دادن جانشان نشان می دهند که سیاست بی پدر و مادر نیست. امروز هم سن شما هستم و دیدم چریک ها هم سیاست مطلوب مرا عمل نکردند. اما هنوز با شما هم نظر نیستم و به دنبال سیاست انسانی می گردم. سیاستی که بر پایه منافع انسانی ، شفاف و صادقانه بنا شده باشد، ماندلا یا اولاف پالمه را می توانم مثال بزنم . با دوست ناشناس موافقم . وقتی جامعه ای از فرهنگ پایین برخوردار است در سیاست که هیچ در مصرف مواد غذایی ، در رانندگی ، در اجرای قوانین و حتی در فرهنگ خانوادگی اش همه این کم فهمی خود را نشان می دهد . پس پیش به سوی بالا بردن فرهنگ خودمان.
ارسال یک نظر