با پول ، خدایان را هم می توان به رقص آورد

5.3 میلیارد دلار هزینه انتخابات ریاست جمهوری آمریکا را اگر در اختیار بن لادن و یا قذافی هم می گذاشتند، می توانستند لباس پیامبران معصوم را به تن کنند و احتمالا در انتخابات هر کشوری که شرکت می کردند، پیروز می شدند.
با مبالغی هم که آمریکا برای تبلیغ ونیز استخدام "روشنفکر"  به منظور تاثیر گذاری بر آینده ایران اختصاص داده است نیز می شود چندین جریان سیاسی علم کرد.
در سیاست آمریکا  این طلاست که می درخشد و چشمان نزدیک بین را خیره می کند ، نه "دمکراسی " و "آزادی "،آن گونه که مبلغانش می خواهند القاء کنند. وگرنه سابقه حمایت از خشن ترین دیکتاتوری های عالم و نقض ابتدایی ترین حقوق انسان ها در اقصی نقاط جهان، در کارنامه روزانه اش پس از بمباران اتمی ژاپن تا به امروز، نمی بود.
با فروپاشی شوروی  "انقلابات رنگین"  به جای "انقلاب زحمتکشان" و "کنسروهای سیاسی ابرقدرت پیروز" چون ساکاشویلی و کرزای و چلبی و... به جای "روشنفکر عدالت جو" برای بی اعتبار کردن نام "انقلاب " و "مبارز انقلابی" به بازارروانه شدند و صف "مانکن های سیاسی" در پیشگاه صاحبان قدرت،با نام "تحلیل گر"و "کارشناس" همچون "کنیزکان سلاجقه" پشت در حرمسرای سلطان،روز به روزطویل تر گردید .درمیان آن ها "انقلابیون" سابق هم به وفور دیده می شوند که اگرروزی در مورد "جنایات امپریالیست" داد سخن می دادند امروزبه توبره کشی اش مفتخرند . و همه این ها از معجزات درخشندگی طلاست و نه چیز دیگر.
در مورد فروپاشی شوروی، نظریه ای وجود دارد که معتقد است اتحاد شوروی از آن رواینچنین راحت ، بدون جنگ و مقاومت فروریخت  که حکامش هیچ منفعت مادی برای حفظ قدرت نداشتند. نتیجه ای هم که می گیرند آن است که دولت هرچه بیشتر نماینده اقشار ثروتمند باشد، برای حفظ نظام هم انگیزه های بیشتری خواهد داشت.
شاید هم راست می گویند . زیرا میلیاردرهای آمریکا در صورتی که خطری سرمایه و یا نظام حامی سرمایه شان را تهدید کند، حاضرند برای حفظ آن، تمام کره زمین را هم بمباران اتمی کنند.
آیا جز این است؟

۴ نظر:

ناشناس گفت...

با سلام و سپاس.
مقاله تأمل انگیزی است.
نقل اقوالی در باره علل فروپاشی اردوگاه سوسیالیسم فی نفسه ارزشمند است.
ولی اکتفا بدان و خودداری از نقد آن نادرست.
برای توضیح چند و چون هر فرمی از حرکت ماده علمی هست: شیمی برای توضیح قانونمندی های حرکت شیمیائی ماده، فیزیک ...
برای توضیح روندها و پدیده های مربوط به جامعه هم از بیش از 150 سال پیش علمی فلسفی و یا فلسفه ای علمی بوسیله مارکس و انگلس تدوین شده است.
پس از کشف بزرگ مارکس که به تز درک ماتریالیستی تاریخ معروف شده، درکی که به اهمیت کشف آتش است، دیگر نمی توان دست به ریشه مسائل مربوط به جامعه نبرد.
گنجایش چارچوب نظردهی برای وارد شدن به بحث اندک است.
اگر مایل بودید، می توان به تفصیل به بحث نشست.
و گرنه مسائل ساده می شوند و خواننده ها سر در گم.
شیوه رفتار سران کشور اولین حلقه زنجیر علت و معلولی نیست و خود باید ریشه یابی شود.
لیگاچوف و امثالهم بلحاظ شعور خیلی فقیرند.
ولی روی هم رفته اندیشیدن شما به فاجعه از شرافت انسانی ژرف شما حکایت می کند.
خدا پایدارتان کند.

افشا گفت...

این همان تفکر اول انقلاب استکه ما را به این روز انداخته است.
این خطا در اول انقلاب موجودبود که فکر میکردیم دولت خمینی بر ضد امپریالیسم است و بهمین خاطر باید از وی حمایت کرد و دست وی را باز گذاشت تا دشمنانش را از بین ببرد .اول مخالفان خودش را از درون مقامات سر شناش رژیم قبلی کشت با او هلهله کردیم که آدمهای خودفروش ضد پیشرفت و باعث عقب ماندگی را بکشتار دادیم.سپس نوبت به مجاهدین رسید به همان دلیل سکوت کردیم و بعدا نوبت به چریکهای فدایی و توده ایی ها رسید یواش یواش از خواب بیدار شدیم دیدیم که این آقا حتی بازرگان و بعدا منتظری را هم قبول نمیکند. چرا این وضع پیش آمد دلیلش فقط یک سفسطه بود زیرا فکر میکردیم که حقوق بشر و دمکراسی ساخت دولتهای جنایتکار غربی است و با وانمود کردن به حقوق بشر و دمکراسی در زیر نام آن جنایت های فراوان میکنند و تشخیص ندادیم که دمکراسی و حقوق بشر پدید آمده انسانهای فداکار و دلاور و اندیشمند بوده است که عصاره زیستن انسانی را در دمکراسی منطبق بر حقوق بشر یافته بودند و این ربطی به دول غربی و متجاوز آن ندارد.

این طور نباید تصور شود که امروزه دموکراسی بکمال موجود است و بحد تکامل خودش رسیده است و دموکراسی تکامل یافته و ببلوغ رسیده هم از غرب آمده و مال غرب است.
این بر خورد غلط است.تاریخ به انتها نرسیده است و دمکراسی هم هنوز به انتهای خودش نرسیده است. دمکراسی نمیتواند با زور گویی و چپاول در عرصه جهانی همسو باشد. دمکراسی با حقوق بشر همراه است و همسوست و با چپاول و غارت ضدیت دارد و اگر چپاول و غارت در جهان است دمکراسی در جهان استقرار واقعی ندارد (استثمار فرد از فرد مثلا نمونه ای از بی عدالتی است)و وظیفه فردی هر کدام از انسانهاست که برای تکامل دمکراسی بکوشند و کمک کنند که در این طریق عدالت و رفاه بر ای همه بوجود آید.
http://efsha.squarespace.com/blog/2010/7/26/164523366973.html

Khosro Sadri گفت...

در پاسخ به افشا
با تشکر . دمکراسی و آزادی و حقوق بشر خوب هستند. ولی آمریکا مدافع واقعی آن ها نیست.

افشا گفت...

حق باشماست زیرا (دولت ) آمریکا مدافع واقعی حقوق بشر و دمکراسی نیست.استقرار دمکراسی و حقوق بشر هم بپایان نرسیده است و استقرار آن وظیفه تک تک انسانهاست.تضعیف حقوق بشر و دمکراسی از سوی هر کسی باشد بر ضد انسانیت است
http://efsha.squarespace.com/blog/2009/9/16/968384534225.html