" ترور" ، در خدمت قدرت !

قدرت هاي بزرگ از سازمان هاي تروريستي براي پيشبردن اهداف خود استفاده مي كنند. يك سازمان تروريستي با شيوه عمل مشخص و اهدافي قابل پيش بيني ، از حاشيه امنيتي ضعيفي براي جلوگيري از نفوذ عوامل زبده سازمان های اطلاعاتی برخوردار است . با گشودن "در باغ سبز " و دريچه هايي به سوي آماج هاي دلفریب ، براحتي ميتوان گروه های تروریستی را به سمت خاصی هدایت کرد :
- مطالب زيادی تا کنون در باره احتمال برنامه ریزی عملیات تروریستی 11 سپتامبر، توسط سرويس های اطلاعاتی خود آمريکا نوشته شده و چندين فيلم مستند نيز در اين راستا به نمايش درآمده است. کتاب و فیلم "زیرو" اثر "جولیوتولیزا"، نماینده ایتالیایی پارلمان اروپا ، از جمله آنهاست.
اين شک و ترديدها عمدتا بر سه پايه استوار ميباشد:
1- همسويی اين عمليات تروريستی با طرح محرمانه دولت بوش در بدو روی کار آمدن برای حمله به عراق . خانم رايس زمانی که در سمت مشاور امنیت ملی دولت جرج بوش انجام وظیفه می کرد، در جلسه تحقیق کمیسیون خارجی سنا، به وجود اين طرح اعتراف کرد. اشغال عراق ولی واکنشی به " حملات تروريستی 11 سپتامبر" قلمداد شد.
2- امکانات فنی گسترده و دقيق بکار گرفته شده در اين عمليات .
3- اسناد و شواهد ، از جمله غيبت اسرائيلی ها در محل حادثه ، عدم انتشار اسامی کشته شدگان و ...
سکوت مقامات و کارشناسان رسمی کشورهای جهان هم نباید به عنوان دلیل باور آن ها به گزارشات منتشره از طرف آمریکایی ها ، تلقی شود . زیرا : 1- بيان حقايق و طرح دعاوی در جهان سياست تنها زمانی توجيه دارد که سودی از آن حاصل شودو در اين مورد جز کينه ابرقدرت آمریکا را به جان خريدن ، چيزی عايد کسی نخواهد شد .
2- مدعی می بايست توان آن را داشته باشد که ادعای خود را در مراجع ذی صلاح اثبات کند. در این صورت یا ارگان های اطلاعاتی آمريکا رابايد وادار به همکاری کرد، مانند مورد ليبی در جريان سقوط هواپيما در " لاکربی" ،که هيچ کشوری توان و جسارت چنين کاری را ندارد؛ يا آن که اين ارگان ها خود داوطلبانه در اين زمينه همکاری کنند. اين نيز ممکن نيست . زيرا هیچ سازمانی علیه آنچه خود کرده است ، شهادت نخواهد داد
احمدی نژاد،البته دوبار تا کنون ، در اوج بحران روابط با آمریکا ، 11 سپتامبر را زیر سوال برده است: بار اول ،فروردین 87 در سفرش به نیویورک، و بار دوم ، 23 فروردین امسال ، با ارسال نامه ای به دبیر کل سازمان ملل .
در جهان دو قطبی دهه های گذشته دو ابر قدرت توان و انگيزه رو کردن دست حريف در صورت لزوم را داشتند. در حال حاضر تنها اختلافات درونی خود سياستمداران آمريکايی است که گاه و بيگاه حقايقی را بر ملا ميکند. گزارش قديمی زير نيزدر باره حوادث 11 سپتامبر ، گویای همین امر است:
« اكنون فاش شده است كه سه فردي كه در 11 سپتامبر اقدام به هواپيما ربايي كردند ، دست كم 20 ماه بود كه تحت نظر سازمان اطلاعات مركزي آمريكا ، سيا ، قرار داشتند.بر اساس اسناد فاش شده ، يك مامور دفتر تحقيقات فدرال ، اف بي آي ، يك ماه پيش از حملات تصميم داشت كه يكي از اين هواپيما ربايان را تعقيب كند ، ولي با پيشنهاد وي موافقت نشد. اين مامور كه نامش فاش نشده ، در يك نامه الكترونيكي به سر پرست خود در آن زمان هشدار داد : كسي جان خود را از دست خواهد داد و مردم نميدانند كه چرا ما اقدام موثري انجام نداديم .» بي بي سي . 21.9.2002 ( بی بی سی ، این مطلب را از آرشیو خود حذف کرده است. ولی من همان زمان عکسی از آن صفحه گرفتم که در وبلاگم دیده می شود).

گزارش مذکور اين گمان را تقويت می کند که " سيا " با زير نظر داشتن افرادی که قصد انجام عمليات تروريستی در خاک آمريکا را داشتند و با تزريق اطلاعات مشخصی به داخلشان از طريق افراد نفوذی و يا رساندن اطلاعات بصورت غير مستقيم، آن ها را به سمت و سوی طرح های مورد نظر خود هدايت کرده است. در اين صورت سازماندهی باقی ماجرا برای سيا کار دشواری نميتوانست باشد: تروریست ها خوشحال از بدست آوردن موقعیت خوب برای هواپیما ربایی و حرکت اتوماتیک هواپیما ها، خارج از کنترل آنان و خلبان به سمت هدف .
– مثال دیگر ، نقش اسرائیل در شکل گیری اولیه سازمان حماس است که با دوهدف مشخص صورت گرفت: اول ، تضعیف سازمان آزادیبخش فلسطین و یاسر عرفات؛ دوم ،امکان تشویق و کنترل غیرمستقیم یک سازمان دشمن به انجام عملیات تروریستی علیه شهروندان خود اسرائیل، زمانی که این کشور به بهانه و مستمسکی برای توجیه اقدامات نظامیش ، نیاز دارد.
– ماهیت حامیان و موسسان القاعده و طالبان هم بر کسی پوشیده نیست. آمریکایی ها با یکی دو نفر نفوذی هم دررهبری این سازمان ، می توانند آن هارا هرزمان که بخواهند ، به سمت عملیات مورد علاقه خود جلب کنند. مسلما چنین سازمانی، از هیچ اقدام تروریستی کور هم، علیه" دشمنانش "، امتناع نخواهد کرد و کاری با این ندارد که سازمان های جاسوسی خود این قدرت ها طعمه را در مسیرش قرارمی دهند.( روباه دید دنبه در سبزه زار و می گفت: هرگز که دید دنبه بی دام در گیاهش؟/ وان گرگ از حریصی در دنبه چون نمک شد/از دام بی خبر بد آن خاطر تباهش). احمدی نژاد در کنفرانس مطبوعاتی نیویورک، در حاشیه کنفرانس بررسی پیمان "ان.پی.تی"، گفت: ما شنیده ایم که "بن لادن"، در واشنگتن است.
- از طرف دیگر، در کشور خودمان و در دوره ای خاص ، بسیار محتمل است که سازمان هاي امنيتي ج.ا با كنترل نامحسوس خانه هاي تيمي مجاهدين خلق ونفوذ دادن توابين و تزريق عناصر خودي ميان آن ها ، با سوء استفاده از گرايشات تروريستي آنان ،بسياري از مزاحمين درون حاكميت را، تحت نام مجاهدين خلق، در حقیقت ، خود به قتل رسانده باشد. طبيعي است كه در این حالت ، نقشه آنگونه تنطيم ميشود كه شليك توسط عنصري غير نفوذي صورت گيرد تا بتوان او را براي خالي نبودن عریضه، دستگیر و اعدام کرد. جالب آنجاست که طبق شواهد، این سازمان های اطلاعاتی، خود نیز به دلیل همان گرایشات تروریستی، بازیچه دست دشمنان قدر قدرت ج.ا قرار گرفته بودند. اولویت کار سازمان های امنیتی رژیم، در ترور مخالفان سیاسی داخل و خارج کشور، زمینه مساعد نفوذ سعید امامی هارا فراهم آورد. تا جایی که پس از برملا شدن قتل های زنجیره ای، به دستور رهبر ، سازمان اطلاعات جایگزینی در سپاه پاسداران تشکیل می شود. مکانیزم کار در اینجا نیز درست مانند بقیه موارد ذکر شده است: وقتی وظایف اصلی یک سازمان اطلاعاتی، بجای حراست از منافع ملی و شهروندان کشور، ترور مخالفان باشد ، از هرکس و هرگروهی که اورا به سوی این اهداف راهنمایی کند استقبال کرده و به آن اعتماد می کند و چنین سازمانی خیلی زود لانه عوامل بیگانه می گردد. این استنتاج ، حتی با شک کردن در ادعای رژیم ، مبنی بر جاسوس بودن امامی ، همچنان قابل قبول است.
بر تاریخ معاصر هیچ کشوری ، همچون ایران،پیش و پس از انقلاب، "ترور"، اینچنین ممتد و موثر، سایه شومش نگسترده است . هم حاکمیت و هم مخالفان، در هردو رژیم پهلوی و اسلامی، در این ماراتن وحشت و مرگ، شانه به شانه هم دویدند. ترورهای سال 60 لیکن از حیث تاثیرات خود در سرنوشت سیاسی کشور، شاید از اهمیت بیشتری برخوردار باشند. به آنچه فقط در 4 ماه تابستان این سال رخ داد توجه کنید:
- 30 خرداد 60: آغاز درگیری های مسلحانه و خیابانی مجاهدین خلق و حاکمیت؛
- 1 تیر: برکناری ابوالحسن بنی صدر از ریاست جمهوری؛
- 7 تیر: انفجار دفتر حزب ج.ا و کشته شدن محمد بهشتی ، محمد منتظری و حدود 75 نفر دیگر؛
- 2 مرداد: انتخاب محمد علی رجایی به عنوان رئیس جمهور؛
- 8 شهریور: کشته شدن رجایی و محمدجواد باهنر، نخست وزیر، در انفجار دفتر نخست وزیری.
محمد رضا کلاهی ، مسئول انفجار دفتر حزب ج.ا و مسعود کشمیری،مسئول حادثه دفتر نخست وزیری، از اعضای مجاهدین خلق ، پس از عملیات ، به خارج از کشور می گریزند . اقدام آنان ، مهمترین عامل تثبیت قشری گری، و بهانه سرکوب و اعدام منتقدان و غیر خودی ها بود. حتی اگر دست هایی از ورای حصار سازمان مجاهدین هم آن ها را به این سمت هدایت نکرده باشد، آیا با این اعمال ،هیچ موفقیتی در جهت ضربه به ج.ا ، میتوان به حساب آن ها نوشت؟
تصویر گزارش بی بی سی21.09.2002

۲ نظر:

ناشناس گفت...

آقای صدری حرکت ۳۰ خرداد حرکتی‌ تروریستی نبود! دوست عزیز رژیم کثافت اسلامی برای سرکوب و کشتار احتیاج به دلیل نداشت. نمونه آن کشتار‌های اخیر؛ بیش از ۱۵۰ جوان که هیچ گونه حرکت تروریستی نکرده بودند! با بعضی‌ مطالبتان موافقم ولی‌ نمیتوان نسخه کلی‌ داد! دفتر حزب جمهوری را مجاهدین منفجر نکردند! ولایت لجن را نمیتوان با مقصر قرار دادن مخالفان مظلوم جلوه داد!

پیروز باشید

ناشناس گفت...

در خوشبينانه ترين صورت، اگر قصد تبرئه نظام منحوس آخوندها را نداشته باشيد ك، به شدت ترديد، دارم بهتر است به روانپزشك مراجعه كنيد،شايد روزنه يي براي تمركز فكر برايتان پيدا شود.