"کا تین": بها نه جعل تاریخ

در ایران خودمان، بعد از انقلاب ، همه چیز باید بوی اسلام ، آن هم نوع خاصی از آن را می داد تا مورد قبول سیاستگزاران واقع می شد. از آن جمله است :"تاریخ" . شیخ فضل الله نوری ، آیت الله کاشانی و فدائیان اسلام ، با تمام تاثیرات منفی و مخربی که در سرنوشت مملکت ما داشتند، مورد لطف و محمد مصدق ، با اهمیت و اعتبار منحصر به فردش ، مورد غضب واقع می شود. این کج سلیقگی تاریخی ج.ا در رابطه با مصدق ، دست دشمنان سنتی او ، یعنی تاج و تخت از دست دادگان را باز گذاشت تا با خیال راحت به شستشوی تاریخ ایران ، در مقاطع جنبش ملی شدن نفت بپردازند و گوش به زنگ بمانند تا سر یک پیچ مناسب تاریخی ، از طرف ارباب جراید و وسائل ارتباط جمعی خاصی به میدان فرا خوانده شوند تا شاید بتوانند،" شر" واژه مزاحم و آبروبر، "کودتا" را در همنشینی با 28 مرداد ، از سر خود و عاملان کودتا کم کنند و مخالفین را از قطار تاریخ بیرون بیندازند. از این رو ،در اوج تاخت و تازهای جرج بوش، زمانی که این امر برخود او و دلباختگان وطنی اش مشتبه شده بود که گویا میخ هژمونی ابر قدرتی اش در اقصا نقاط عالم محکم شده است، سر و کله "مورخین " نام آشنا و نا آشنا برای انجام این وظیفه محوله ، در این رسانه ها پیدا شد . خوشبختانه ، هم بوش در کارش نا کام ماند و هم طراحان این پروژه . ولی آن ها همچنان ، در کمین پیچ دیگری نشسته اند.(یک نمونه جدید را در اینجــــــــا می توانید ملاحظه کنید.)
در عرصه بین المللی نیز ، در گذشته و هم اینک ، بازنویسی و تجدید نظر، در ارزیابی وقایع تاریخی ، متناسب با علایق قدرتمندان ، صورت گرفته و می گیرد. از این رو گفته اند که: تاریخ را همیشه پیروزمندان می نویسند.
این روز ها ، به مناسبت سالگرد به قتل رسیدن تعدادی از افسران لهستانی ( بین 1500 تا 22000هزار نفر) ، در سال های 39-40 ، در منطقه ای به نام "کاتین"، در نزدیکی مرز روسیه و بلاروس ، به فرمان استالین ، که قبلن به نازی ها نسبت داده می شد و هنوز نیز ماهیت و چگونگی مساله به درستی معلوم نیست، کارزار بی سابقه تیلیغاتی ، در سطح مطبوعات کشورهای غربی به راه افتاده است که انسان عاقل را به این فکر می اندازد که چه کسانی و با چه انگیزه ای ناگهان اینچنین پر شور به "کشف" این جنایت علاقمند شده اند. هرشخص بی طرف و بی غرضی از خود می پرسد : این "بشر دوستان "، چرا در مورد جنایات اسرائیل و آمریکا، که همین امروز صورت می گیرد ، هیچ واکنشی نشان نمی دهند . به عنوان مثال ، 4 آوریل، گزارش تکان دهنده ای در بی بی سی فارسی با عنوان"
فلوجه با تعداد زیادی نوزاد معلول مواجه است"، پخش شد ، که همه از علت آن ،یعنی استفاده ارتش آمریکا از بمب هایی با اورانیوم ضعیف در این شهر آگاهند. آیا کسی را در بین این "محققین کاتین " می شناسید که نسبت به این اخبار هم واکنشی نشان داده باشد؟ کسی که شرق و غرب ، مسلمان و مسیحی ، "کاتین " و "هیروشیما" ، "استالین" و "جرج بوش" را به یک چشم نگاه کند و مورد انتقاد اصولی قرار دهد،عنوان "مدافع حقوق بشر" ، را برازنده است.
جنایت را باید محکوم کرد ولی از جنایت بدتر سوء استفاده از آن برای مخدوش کردن حقایق است. کاری که توسط محافل و رسانه های ویژه ای در غرب ، هم اینک به بهانه "بررسی جنایات کاتین" ، صورت می گیرد. الگوی کار هم درست همان است که در مورد کودتای 28 مرداد بکار میرود : فراهم کردن زمینه و منتظر "پیچ مناسب" ماندن، جهت تجدید نظر در یک ارزیابی تاریخی و کوبیدن پرچم پیروزی خود بر گور حقیقت.
"روسیه و بازنویسی تاریخ جنگ جهانی دوم " ، عنوان گزارشی است در بی بی سی فارسی ، به تاریخ 31 اوت 2009. این مطلب به وضوح اشتیاق بی حد و حصر غرب را در هرچه بی اعتبارتر کردن اتحاد شوروی ، حتی به قیمت جعل آشکار تاریخ معاصر، نشان می دهد.
در گزارش می خوانیم:
"دو روز پیش از هفتادمین سالگرد آغاز جنگ جهانی دوم، دمیتری مدودف، رئیس جمهور روسیه از "بازنویسی تاریخ" جنگ جهانی دوم انتقاد کرده است.
او تصویب قطعنامه ای را در شورای امنیت و همکاری اروپا که از نازیسم و استالینیسم به عنوان عامل قتل عام و جرایم جنگی یاد کرده بود، محکوم کرده است. "
این قتل عام و جرایم جنگی ، که جنایات "کاتین " ، برای مدلل کردن آن ضروری است ، مبنای نتیجه گیری زیر می شود :
"در قطعنامه شورای امنیت و همکاری اروپا که در ماه ژوئیه به تصویب رسید این مساله پیشنهاد شده بود که روسیه و آلمان به طور مساوی در مورد جنگ جهانی دوم مقصر هستند."
به وضوح قابل مشاهده است که تمایل در یک نیمکت نشاندن اتحاد شوروی و آلمان نازی ، و شاید هم عوض کردن جای این دو باهم در فرصت تاریخی دیگر، آنچنان شدید است که تصویب کنندگان قطعنامه کمترین توجهی هم به قضاوت افکار عمومی ، در مقابل چنین شعبده بازی مسخره ای ندارند.
در این میان برخی محافل در هیئت حاکمه روسیه نیز ، به چنین تجدید نظرهایی یاری می رسانند. به عنوان نمونه :
آندره ولاسوف ، ژنرال ارتش سرخ بود که در نبرد با ارتش آلمان نازی به اسارت آلمان ها در آمد و با آن ها بر ضد کشورخود همکاری کرد. از او در کتاب های درسی و تاریخی به عنوان " خائن " نام برده ميشد. در زمان یلتسین ولی موزه ای به نام او در شهر زادگاهش تاسیس کردند که با انتقاد شدید روشنفکران روبرو شد
اگر ترس از افکار عمومی و چپ ها نبود ،دولتمردان روسیه ، آغوش خودرا برای گرفتن امتیازاز غرب ، بیش از این ها باز میکردند. بعید هم نیست که روسیه ، در آینده ، با تعبیر مورد علاقه غربی ها درمورد نقش شوروی در جنگ جهانی دوم ، تفاهم نشان دهد.
این در حالی است که مطابق آخرین آمار، 27 میلیون نفر ، یعنی نیمی از کل قربانیان جنگ جهانی دوم ، سهم مردم شوروی از یورش فاشیست ها به کشورشان بود.

اگر اتحاد شوروی شکست نخورده بود :
- بجای اتحاد شوروی ،احتمالن امروز آمریکا ، جهت تشویق نازی ها در حمله به اتحاد شوروی و انداختن بمب اتم به روی ژاپن ، مورد مواخذه و سرزنش قرار می گرفت. حال آن که خدمه هواپیمای حامل بمب اتم ، امروز مدال "قهرمان ملی آمریکا" رابرسینه دارند.
-از میلیون ها کادر برجسته ح.ک.ا.ش ، که درنبرد با فاشیسم جان باختند، در سراسر جهان تقدیر به عمل می آمد.
- این لهستانی ها بودند که بخاطر قتل بیش از 80 هزار نفر اسرای ارتش سرخ خود، در جنگ 1919 تا 1921 ، می بایست عذر خواهی کنند.
و بالاخره آن که :
- درکنار "کاتین "، "خاتین "نیز شهره عام و خاص می شد. و این نام دهکده ایست در نزدیکی مینسک که فاشیست ها تمام خانه های آن را به آتش کشیدند و همه را زنده زنده سوزاندند و جز یک پیرمرد و یک کودک خردسال ، کسی جان به در نبرد.
خ.صدری
30 آوریل 2010











مجسمه یادبود بازمانده های خاتین














لهستان ، بعد ازانقلاب اکتبر، مواضع خصمانه ای نسبت به دولت نوپای شوروی،
اتخاذ می کند.

۳ نظر:

ناشناس گفت...

با سلام و سپاس
دست تان درد نکند.
خیلی مستدل و منطقی است.
زنده باشید.

ناشناس گفت...

دوست گرامی خسرو
اگر ممکن است، شیوه دایر کردن وبلاگی از این دست را هم طی مقاله ای به تفصیل آموزش دهید.
خیلی ممنون

Heisster.@Yahoo.de گفت...

با سلام و پوزش
خیلی ممنون خسرو گرامی

در گوگل وبلاگی دایر کرده ام و مطلبی هم در آن گذاشته ام.
بقیه ماجرا را نمی دانم.
وبلاگم را کانون اندیشه نام داده ام و مطلبی تحت عنوان تراژدی قورباغه هادر آن درج کرده ام.
اکنون نمی دانم چه باید کرد؟
با سپاس